چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد

با دولت پاينده و با بخت جوان باد چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد همواره چنان شهرده و شهرستان باد تا بود ملک شهرده و شهرستان بود جان و تن او از همه بدها به امان باد چونانکه ازو عالمي از بد به امانند
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد
چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد
چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد

شاعر : فرخي سيستاني

با دولت پاينده و با بخت جوان باد چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد
همواره چنان شهرده و شهرستان باد تا بود ملک شهرده و شهرستان بود
جان و تن او از همه بدها به امان باد چونانکه ازو عالمي از بد به امانند
جان و تن شاهانش فداي تن و جان باد شاهان جهان را ز نهيبش تن و جان نيست
در حسرت و انديشه چنان ايلک و خان باد آن کز تن او هرگز کم خواهد مويي
بدخواه و بدانديشش در خاک نهان باد تا خواسته با قارون در خاک نهانست
بيرون شدش از گيتي با تير و کمان باد آن را که به کين جستن او تير و کمان خواست
آنجا که همه سود بجويند زيان باد در کينه‌ي او کينه گزاران جهان را
مقهور و نگونسار و نژند دو جهان باد وان کس که نباشد به جهانداري او شاد
بختش به همه خوبي و نيکيش ضمان باد دستش به رسانيدن ارزاق ضمان شد
هر کار کزين پس بکند نيز چنان باد هر کار که کرده‌ست ستوده‌ست چو نامش
با دولت و با لشکر انبوه و گران باد آنجا که نهد روي به غزو و بجز از غزو
از دولت خصم آنچه يقين بود گمان باد از دولت او هر چه گمان بود يقين شد
در دست اجل خشک لب و خشک زبان باد وان کس که زبان کرد به بد گفتن او تيز
بدگوي بدانديش که خاکش به دهان باد اندر سير شاه چه بد تاند گفتن
وانکس که بدو شاد بود شاد روان باد دلشاد مباد آنکه بدو شاد نباشد
هر روز دگر محنت و ديگر حدثان باد در خانه‌ي بدخواه به نفرينش نو نو
چون از غم جان رسته شد، اندر غم نان باد وانکس که هزيمت شد ازين خسرو و جان برد
اندر تن و بازوي ملک زور و توان باد تا در تن و بازوي کسي زور و توانست
شاهيش بي‌اندازه و بيحد و کران باد چونانکه کران نيست شمار هنرش را
در خدمت فرخنده‌ي او بسته ميان باد هر شاه که يکروز ميان بسته به شاهي
همواره جهاندار و خداوند جهان باد امروز جهاندار و خداوند جهان اوست
گه شاه برانگيز و گهي شاه نشان باد از مشرق تا مغرب رايش به همه جاي
زير سم اسبانش نگون باد و ستان باد هر ماه به شهري علم شاهي شاهان
بر گاه شهي مسکن و در صدر مکان باد تا پادشهان صدرگه آرايند او را
نوروز مخالف هم ازينگونه خزان باد از هيبت او روز بدانديش چو شب شد
چرخ و فلک و دولت منصور فسان باد آن تيغ و سنان را که بدو حرب کند شاه
درد و فزع و ناله و فرياد و فغان باد هر ساعتي اندر دل و در خانه‌ي کفار
برداشتن کفر بدان تيغ و سنان باد آراستن دين همه زان تيغ و سنانست
اندر همه‌ي ملک نه خان باد و نه مان باد وان را که نخواهد که در اين خانه بود ملک
شغلش همه با رامش و آرامش جان باد جنگش همه با کافر و با دشمن دينست
چندانکه بخواهد ز خداوند زمان باد در دولت و در مرتبت و مملکت او را
بر دولت آينده‌ي او تازه نشان باد هر ساعت و هر وقت ز خشنودي ايزد
شوال به از فرخ و ميمون رمضان باد ماه رمضان بود بدو فرخ و ميمون
وان چيز که بدخواهان خواهند جز آن باد او را همه آن باد که او خواهد دايم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.