باز بر شاخسار حيله و فن

انجمن کرده‌اند زاغ و زغن باز بر شاخسار حيله و فن خار رسته به جايگاه سمن زاغ خفته در آشيان هزار گلبنان را دريده پيراهن بلبلان را شکسته بال نشاط
دوشنبه، 5 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز بر شاخسار حيله و فن
باز بر شاخسار حيله و فن
باز بر شاخسار حيله و فن

شاعر : ملک الشعرا بهار

انجمن کرده‌اند زاغ و زغن باز بر شاخسار حيله و فن
خار رسته به جايگاه سمن زاغ خفته در آشيان هزار
گلبنان را دريده پيراهن بلبلان را شکسته بال نشاط
آب پوشيده زين خطر جوشن ابر افکنده از تگرگ خدنگ
شد ز ويرانه جغد سوي چمن شد ز بيغوله بوم جانب باغ
به که بلبل برون برد مسکن زآن چمن کشيان جغدان شد
وز گل دور مانده از گلشن کيست کز بلبل رميده ز باغ
وز زبان بنفشه و سوسن از کلام شکوفه و نسرين
که به رنجيم ز آفت بهمن باز گويد به ماه فروردين
دست بيگانگان از اين مکمن به گلستان درآي و کوته کن
از گل و مل تو را سپاس بود تا به باغ اندرونت پاس بود
واي از فتنه‌ي زمستان، واي اي همايون بهار طبع‌گشاي!
بي‌تو سلطان باغ گشت گداي بي‌تو ديهيم لاله گشت نگون
بي‌تو شد چشم لاله خونپالاي بي‌تو شد روي سبزه خاک‌آلود
شد ز کافور، بوستان انداي تو برفتي ز بوستان و خزان
خيمه سروبن فتاد از پاي مخزن سرخ گل برفت از دست
لاله و نسترن نماند به جاي سنبل و ياسمين بريخت ز باد
قمريان با خروش هاياهاي بلبلان با فغان زارا زار
در عزت به روي ما بگشاي اين زمان روزگار عزت توست
راغ را زينتي دگر بخشاي باغ را زيوري دگر بربند
زود بشتاب و سوي باغ گراي باغ ديري است دور مانده ز تو
وز خس و خار طرفه انجمني است که به هر گوشه‌اي ز تو سخني است
واي از رنج و ابتلاي شما آوخ از محنت و عناي شما
مجلس شوم فتنه‌زاي شما به رخ خلق باب فتنه گشود
زآنکه رفت از ميان بهاي شما بي‌بها مانده‌ايد و بي‌قيمت
نه اگر بر خطاست راي شما دست از اين قيل و قال برداريد
قصه رانم به صهر شاهنشاه ورنه زين فتنه و حيل ناگاه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط