افسوس که صاحب نفسي پيدا نيست افسوس که صاحب نفسي پيدا نيست شاعر : ملک الشعرا بهار فرياد که فريادرسي پيدا نيست افسوس که صاحب نفسي پيدا نيست پيداست که در خانه کسي پيدا نيست بس لابه نموديم و کس آواز نداد آيين محبت و وفا ميدانيم ما درس صداقت و صفا ميخوانيم کنها همه ميروند و ما ميمانيم زين بيهنران سفله اي دل! مخروش