زال زمستان گريخت از دم بهمن

آمد اسفند مه به فر تهمتن زال زمستان گريخت از دم بهمن آتش زردشت دي فسرد به گلشن خور به فلک تاخت همچو راي پشوتن سبزه چو گشتاسب خيمه زد به گلستان ماه سفندارمذ طلايه برون زد
دوشنبه، 5 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زال زمستان گريخت از دم بهمن
زال زمستان گريخت از دم بهمن
زال زمستان گريخت از دم بهمن

شاعر : ملک الشعرا بهار

آمد اسفند مه به فر تهمتن زال زمستان گريخت از دم بهمن
آتش زردشت دي فسرد به گلشن خور به فلک تاخت همچو راي پشوتن
سبزه چو گشتاسب خيمه زد به گلستان ماه سفندارمذ طلايه برون زد
قائد نوروز چتر آينه‌گون زد هدهد بر فرق تاج بوقلمون زد
ساري منقار و ساق پاي به خون زد زاغ برون برد فرش تيره ز بستان
از سپه دي سلاحها بستاند ماه دگر نوبهار جيش براند
بلبل دستانسرا نشيد بخواند گل را بر تخت خسروي بنشاند
همچو من اندر مديح حجت يزدان کرده به تکذيب من جفنگ تراشي
صدرا! عبدالمجيد خادم باشي حيف است آنجا که دادخواه تو باشي
گويي خود مرتشي نبوده و راشي بر من مسکين نهند اين همه بهتان
ور کنمش هجو، راه قافيه تنگ است گر ره مدحش به پيش گيرم ننگ است
گويد پاي کميت طبعم لنگ است صرفنظر گر کنم ز بس که دبنگ است
به که برم شکوه پيش شاه خراسان از ره عدوان به عيب بنده سخن‌باف
گويم : « شاها! شده است باشي پر لاف گويم و دارم يقين که از ره انصاف
چاره کنش گر به بنده باشدت الطاف» شاه خراسان دهد جزاي وي آسان
تا که پس از «لا» رسد سرادق «الا» تا که تبرا بود به کار و تولا
بر تو مبارک کند خداي تعالي خرم و سرسبز مان به همت مولا
شادي مولود شاه خطه‌ي امکان


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط