چکیده
فرایند تحول آنیما در مردان با تشدید جنبه دهای عاطفی و به طور کلی گرایش به امور معنوی همراه است که به نوبهی خود فرایندهای شهودی، خلاقیت و تخیل را به همراه دارد. حساسیت روانی نسبت به خود و دیگران در حدی که قبلاً سابقه نداشته از دیگر پیامدهای این تحول است
تعداد کلمات: 1402 کلمه / تخمین زمان مطالعه:7 دقیقه
فرایند تحول آنیما در مردان با تشدید جنبه دهای عاطفی و به طور کلی گرایش به امور معنوی همراه است که به نوبهی خود فرایندهای شهودی، خلاقیت و تخیل را به همراه دارد. حساسیت روانی نسبت به خود و دیگران در حدی که قبلاً سابقه نداشته از دیگر پیامدهای این تحول است
تعداد کلمات: 1402 کلمه / تخمین زمان مطالعه:7 دقیقه
نویسنده: عباس مخبر
به عقیدهی یونگ مهمترین کهن الگوهای روان را با اصطلاحات آنیما، آنیموس، نقاب، سایه، پیردانا و خود یا خویشتن مشخص و آنها را به شرح زیر تعریف میکند:
آنیما:
واژهی آنیما احتمالاً از واژهی هندواروپایی کهن آنه (ane) به معنی نفس کشیدن مشتق شده است این واژه در بسیاری از زبانها معادل با «روح» یا «ذهن» است. فرایند تحول آنیما در مردان با تشدید جنبه دهای عاطفی و به طور کلی گرایش به امور معنوی همراه است که به نوبهی خود فرایندهای شهودی، خلاقیت و تخیل را به همراه دارد. حساسیت روانی نسبت به خود و دیگران در حدی که قبلاً سابقه نداشته از دیگر پیامدهای این تحول است. آنیما وجه زنانهی حاضر در ناخودآگاه جمعی مردان است. آنیما میتواند به هیئت یک دختر جوان درآید، با یک ساحره، و یا مادر- زمین. به نظر میرسد که با عواطف عمیق و نیروی زندگی د ر پیوند است.
بیشتر بخوانید : اسطوره ها از کجا می آیند؟
آنیما بخش زنانهی مردان و محصول تجربیات مردان با زنان و نیز پذیرش ماهیت دو جنسیتی بودن بشر است. آنیما یک کهن الگوی ناخودآگاه جمعی است، نه حاصل جمع مادر، خواهر، همسر، و آموزگاران مرد، هر چند این جنبههای ناخودآگاه شخصی میتوانند کهن الگوها را به خود بیالایند. آنیما با ظاهر شدن در هیئت یک چهره در حالت رؤیا و نیز تأثیرگذاری بر تعامل مردان با زنان و نگرش آنها نسبت به زنان خود را نشان میدهد. به گفتهی یونگ رویارویی با سایه نوعی کار «شاگردانه» و رویارویی با آنیما نوعی شاهکار است. یونگ فرایند آنیما را یکی از منابع خلاقیت میدانست.
یونگ مراحل تحول آنیما در مردان را در چهار مرحله به شرح زیر توصیف میکند؛ ضمن آنکه عقیده دارد افراد اندکی به مراحل آخر میرسند:
حوا:
برگرفته از داستان آدم و حوا در کتاب مقدس. تلقی زن به مثابه موضوع میل در مردان است.
هلن:
اشاره به هلن تروایی در اسطورههای یونان. در این مرحله زنان قادر به کسب موفقیتهای دنیوی، ایستادن روی پای خود و برخوردار از هوشمندی و بینشاند.
مریم:
برگرفته از مریم باکره در الهیات مسیحی. در این مرحله زنان به کسب فضیلت نایل میآیند و فعالیتهای معینی را که مشخصاً به دور از فضیلت است نمیتوان به آنها نسبت داد.
سوفیا: (Sophia)
برگرفته از واژهی یونانی به معنای خرد. در این مرحله یکپارچگی کامل اتفاق میافتد و زنان به مثابه افرادی دارای خصوصیات مثبت و منفی نگریسته میشوند. در این مرحله انیما چنان تکامل یاذفته است که هیچ شیء واحدی نمیتواند به طور کامل و برای همیشه تصویر او را در خود بگنجاند:
آنیموس:
آنیموس وجه مردانه حاضر در ناخودآگاه جمعی زنان است. آنیموس میتواند به هیئت یک مرد سالخوردهی خردمند، یک ساحر، یا شماری موجود مذکر درآید و غالباً منطقی، خردگرا و برهانآور است. انیما یا آنیموس، کهن الگویی است که از طریق آنها شخص با ناخودآگاه جمعی ارتباط برقرار میکند، تماس با آنها بسیار مهم است و مسئولیت بخش اعظم زندگی عشقی ما را برعهده دارند. همانطور که در یک اسطورهی کهن یونانی آمده است؛ ما همواره در جنس مخالف در پی نیمهی دیگر خویشیم که خدایان آن را از ما گرفتهاند. هنگامی گه به یک نظر دل میبازیم، کسی را پیدا کرده ایم که به خوبی کهن الگویی آنیما یا آنیموسوار را پر میکند.
بخشی از یک کهن الکو به نام سایهاند. سرچشمهی این کهن الگو گذشتهی پیش انسانی و حیوانی بشر، یعنی دورانی است که دغدغههای او به تأمین بقا و تولید مثل محدود بوده است. سایه، سویهی ترایک خود است و شرارتهایی که ما قادر به انجام آن هستیم غالباً در ان جا نهفته است. در واقع سایه امری برکنار از اخلاق است و مانند حیوانات نه بد است و نه خوب. یک حیوان میتواند با مهربانی از فرزندان خود مراقبت کند و در عین حال برای به دست آوردن غذا، موجودات دیگر را به قتل برساند، اما هیچیک از این کارها را انتخاب نمیکند. حیوانات این کار را معصومانه انجام میئدهند. اما از چشمانداز انسانی ما دنیای حیوانی بی رحم و غیرانسانی به نظر میرسد.
یونگ توجه خود را بیشتر بر آنیما متمرکز کرده بود تا آنیموس. به عقیده او هر زنی در روان خود دارای یک آنیموس مشابه است که مجموعهای از خصوصیات و تواناییهای ناخودآگاه مردانه است. او آنیموس را پیچیدهتر از آنیما میدانست و بر این نظر بود که زنان دارای یک دسته تصاویر آنیموسی هستند و نه یک انیموس واحد. او از چهار مرحلهی موازی تحول آنیموس در زنان سخن میگوید، اما از مراحل فردیتیابی آنیموس فقط مراحل اول و سوم را نام میبرد. برای توصیف این دو مرحله میتوان به ترتیب از واژههای «برنامهریز» و «راهنما» استفاده کرد. برنامهریز، زن را با قوهی ابتکار و ظرفیت عمل سنجیده آشنا میکند و گاهی هم نیروی جسمانی مردانه است. راهنما در هیئت هرمس یا پیامآور خدا تجسم مییابد. این وجه از آنیموس در رؤیاها یک راهنمای یاری دهند ه است.
پرسونا (نقاب):
تصویری است که فرد از شخصیت خود به جامعه میدهد. این تصویر میتواند شخصیت واقعی را بپوشاند یا نپوشاند. این واژه از همان خانوادهی شخص (person) و شخصیت (personality) است و از واژهی لاتین ماسک (mask) میآید. لذا پرسونا نقابی است که شما پیش از نشان دادن خود به جهان خارج بر چهره میزنید. هر چند همچون یک کهن الگو آغاز میشود، اما هنگامی که به درک آن نایل میشویم بخشی از ما است که با ناخودآگاه جمعی بیشترین فاصله را دارد. نقاب در بهترین حالت خود تصویر خوبی است که همه ما میخواهیم در انجام نقشهای اجتماعی از خود به دست دهیم. البته این تصویر میتواند غلط و به منظور فریب دادن افکار دیگران باشد. در بدترین حالت میتواند حتی خود ما را نیز دربارهی ماهیت واقعیمان به اشتباه بیندازد: گاهی اوقات فکر میکنیم واقعاً همان چیزی هستیم که تظاهر میکنیم.
سایه:
عکس شخصیتی است که فرد به دنیا نشان میدهد (وجه بد و تاریک شخصیت فرد). در نظام فکری یونگ غریزههای جنسی و زندگی نیز جایگاهی دارند. آنها بخشی از یک کهن الکو به نام سایهاند. سرچشمهی این کهن الگو گذشتهی پیش انسانی و حیوانی بشر، یعنی دورانی است که دغدغههای او به تأمین بقا و تولید مثل محدود بوده است. سایه، سویهی ترایک خود است و شرارتهایی که ما قادر به انجام آن هستیم غالباً در ان جا نهفته است. در واقع سایه امری برکنار از اخلاق است و مانند حیوانات نه بد است و نه خوب. یک حیوان میتواند با مهربانی از فرزندان خود مراقبت کند و در عین حال برای به دست آوردن غذا، موجودات دیگر را به قتل برساند، اما هیچیک از این کارها را انتخاب نمیکند. حیوانات این کار را معصومانه انجام میئدهند. اما از چشمانداز انسانی ما دنیای حیوانی بی رحم و غیرانسانی به نظر میرسد. لذا سایه نوعی سطل آشغال است که بخشهای غیرقابل قبول ما را در خود جای میدهد. مار، اژدها، هیولاها و شیاطین از جمله نمادهای سایهاند. سایه غالباً ورودی یک غار یا سرچشمهی آب را که همان ناخودآگاه جمعی است سد میکند.
خود یا خویشتن:
مهمترین کهن الگو است و کلیهی نظامهای دیگر را سامان میدهد: کلیت و تمامیت انسان؛ تمامی محتویات خودآگاه و ناخودآگاه، وحدت اضداد، برپا دارندهی کل سامانههای روانی، تصویر خدا یا صورت ازلی. رسیدن به یگانگی یا تحقق خود که یونگ آن را «فردیتیابی» (1)مینامد فرایندی طولانی است که اگر هم حاصل شود تا قبل از میانسالی نخواهد بود. ما معمولاً با فرافکنی محتوای ناخودآگاه شخصی خود بر دیگران یا رویدادها از مسائل رویاروی خود طفره میرویم.
این کهن الگوها در واقع عناصر ساختاری اسطوره ساز در ذهن بشرند. به بیانی دیگر، اسطوره بیان نمادین درام روان آدمی است که از طریق فرافکنی در دسترس آگاهی بشر قرار میگیرد و در رویدادهای طبیعی بازتاب مییابد. اسطوره به انسان سرگشته توضیح میدهد که در ناخودآگاهش چه میگذرد و آنچه میگذرد چرا برجای مانده است. (2) به بیانی کلی تر، محتوای ناخودآگاه جمعی از طریق سه ابزار اسطوره، هنر و رؤیا در دسترس خودآگاه قرار میگیرد. تأثیر یک کهن الگو در قالب یک تجربه یا کلمات ما را به هیجان میآورد زیرا صدایی را احضار میکند که قویتر از صدای خود ما است. در واقع، شادعر این صدا را به زبان امروز ترجمه میکند و ما را به عمیقترین سرچشمههای حیات میبرد. کسی که با ایماژهای اولیه حرف میزند و همهی نیروهای خوبی را بیدار میکند که به بشر امکان داده است از محاضرات برهد و این شب بلند طولانی را تاب آورد.
پی نوشتها:
1.mind dominants
2. آنتونیو مورنو، یونگ، خدایان و انسان مدرن، ترجمهی داریوش مهرجویی، نشر مرکز، تهران، 1376، ص 19.
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390
یونگ مراحل تحول آنیما در مردان را در چهار مرحله به شرح زیر توصیف میکند؛ ضمن آنکه عقیده دارد افراد اندکی به مراحل آخر میرسند:
حوا:
برگرفته از داستان آدم و حوا در کتاب مقدس. تلقی زن به مثابه موضوع میل در مردان است.
هلن:
اشاره به هلن تروایی در اسطورههای یونان. در این مرحله زنان قادر به کسب موفقیتهای دنیوی، ایستادن روی پای خود و برخوردار از هوشمندی و بینشاند.
مریم:
برگرفته از مریم باکره در الهیات مسیحی. در این مرحله زنان به کسب فضیلت نایل میآیند و فعالیتهای معینی را که مشخصاً به دور از فضیلت است نمیتوان به آنها نسبت داد.
سوفیا: (Sophia)
برگرفته از واژهی یونانی به معنای خرد. در این مرحله یکپارچگی کامل اتفاق میافتد و زنان به مثابه افرادی دارای خصوصیات مثبت و منفی نگریسته میشوند. در این مرحله انیما چنان تکامل یاذفته است که هیچ شیء واحدی نمیتواند به طور کامل و برای همیشه تصویر او را در خود بگنجاند:
آنیموس:
آنیموس وجه مردانه حاضر در ناخودآگاه جمعی زنان است. آنیموس میتواند به هیئت یک مرد سالخوردهی خردمند، یک ساحر، یا شماری موجود مذکر درآید و غالباً منطقی، خردگرا و برهانآور است. انیما یا آنیموس، کهن الگویی است که از طریق آنها شخص با ناخودآگاه جمعی ارتباط برقرار میکند، تماس با آنها بسیار مهم است و مسئولیت بخش اعظم زندگی عشقی ما را برعهده دارند. همانطور که در یک اسطورهی کهن یونانی آمده است؛ ما همواره در جنس مخالف در پی نیمهی دیگر خویشیم که خدایان آن را از ما گرفتهاند. هنگامی گه به یک نظر دل میبازیم، کسی را پیدا کرده ایم که به خوبی کهن الگویی آنیما یا آنیموسوار را پر میکند.
بخشی از یک کهن الکو به نام سایهاند. سرچشمهی این کهن الگو گذشتهی پیش انسانی و حیوانی بشر، یعنی دورانی است که دغدغههای او به تأمین بقا و تولید مثل محدود بوده است. سایه، سویهی ترایک خود است و شرارتهایی که ما قادر به انجام آن هستیم غالباً در ان جا نهفته است. در واقع سایه امری برکنار از اخلاق است و مانند حیوانات نه بد است و نه خوب. یک حیوان میتواند با مهربانی از فرزندان خود مراقبت کند و در عین حال برای به دست آوردن غذا، موجودات دیگر را به قتل برساند، اما هیچیک از این کارها را انتخاب نمیکند. حیوانات این کار را معصومانه انجام میئدهند. اما از چشمانداز انسانی ما دنیای حیوانی بی رحم و غیرانسانی به نظر میرسد.
یونگ توجه خود را بیشتر بر آنیما متمرکز کرده بود تا آنیموس. به عقیده او هر زنی در روان خود دارای یک آنیموس مشابه است که مجموعهای از خصوصیات و تواناییهای ناخودآگاه مردانه است. او آنیموس را پیچیدهتر از آنیما میدانست و بر این نظر بود که زنان دارای یک دسته تصاویر آنیموسی هستند و نه یک انیموس واحد. او از چهار مرحلهی موازی تحول آنیموس در زنان سخن میگوید، اما از مراحل فردیتیابی آنیموس فقط مراحل اول و سوم را نام میبرد. برای توصیف این دو مرحله میتوان به ترتیب از واژههای «برنامهریز» و «راهنما» استفاده کرد. برنامهریز، زن را با قوهی ابتکار و ظرفیت عمل سنجیده آشنا میکند و گاهی هم نیروی جسمانی مردانه است. راهنما در هیئت هرمس یا پیامآور خدا تجسم مییابد. این وجه از آنیموس در رؤیاها یک راهنمای یاری دهند ه است.
پرسونا (نقاب):
تصویری است که فرد از شخصیت خود به جامعه میدهد. این تصویر میتواند شخصیت واقعی را بپوشاند یا نپوشاند. این واژه از همان خانوادهی شخص (person) و شخصیت (personality) است و از واژهی لاتین ماسک (mask) میآید. لذا پرسونا نقابی است که شما پیش از نشان دادن خود به جهان خارج بر چهره میزنید. هر چند همچون یک کهن الگو آغاز میشود، اما هنگامی که به درک آن نایل میشویم بخشی از ما است که با ناخودآگاه جمعی بیشترین فاصله را دارد. نقاب در بهترین حالت خود تصویر خوبی است که همه ما میخواهیم در انجام نقشهای اجتماعی از خود به دست دهیم. البته این تصویر میتواند غلط و به منظور فریب دادن افکار دیگران باشد. در بدترین حالت میتواند حتی خود ما را نیز دربارهی ماهیت واقعیمان به اشتباه بیندازد: گاهی اوقات فکر میکنیم واقعاً همان چیزی هستیم که تظاهر میکنیم.
سایه:
عکس شخصیتی است که فرد به دنیا نشان میدهد (وجه بد و تاریک شخصیت فرد). در نظام فکری یونگ غریزههای جنسی و زندگی نیز جایگاهی دارند. آنها بخشی از یک کهن الکو به نام سایهاند. سرچشمهی این کهن الگو گذشتهی پیش انسانی و حیوانی بشر، یعنی دورانی است که دغدغههای او به تأمین بقا و تولید مثل محدود بوده است. سایه، سویهی ترایک خود است و شرارتهایی که ما قادر به انجام آن هستیم غالباً در ان جا نهفته است. در واقع سایه امری برکنار از اخلاق است و مانند حیوانات نه بد است و نه خوب. یک حیوان میتواند با مهربانی از فرزندان خود مراقبت کند و در عین حال برای به دست آوردن غذا، موجودات دیگر را به قتل برساند، اما هیچیک از این کارها را انتخاب نمیکند. حیوانات این کار را معصومانه انجام میئدهند. اما از چشمانداز انسانی ما دنیای حیوانی بی رحم و غیرانسانی به نظر میرسد. لذا سایه نوعی سطل آشغال است که بخشهای غیرقابل قبول ما را در خود جای میدهد. مار، اژدها، هیولاها و شیاطین از جمله نمادهای سایهاند. سایه غالباً ورودی یک غار یا سرچشمهی آب را که همان ناخودآگاه جمعی است سد میکند.
خود یا خویشتن:
مهمترین کهن الگو است و کلیهی نظامهای دیگر را سامان میدهد: کلیت و تمامیت انسان؛ تمامی محتویات خودآگاه و ناخودآگاه، وحدت اضداد، برپا دارندهی کل سامانههای روانی، تصویر خدا یا صورت ازلی. رسیدن به یگانگی یا تحقق خود که یونگ آن را «فردیتیابی» (1)مینامد فرایندی طولانی است که اگر هم حاصل شود تا قبل از میانسالی نخواهد بود. ما معمولاً با فرافکنی محتوای ناخودآگاه شخصی خود بر دیگران یا رویدادها از مسائل رویاروی خود طفره میرویم.
این کهن الگوها در واقع عناصر ساختاری اسطوره ساز در ذهن بشرند. به بیانی دیگر، اسطوره بیان نمادین درام روان آدمی است که از طریق فرافکنی در دسترس آگاهی بشر قرار میگیرد و در رویدادهای طبیعی بازتاب مییابد. اسطوره به انسان سرگشته توضیح میدهد که در ناخودآگاهش چه میگذرد و آنچه میگذرد چرا برجای مانده است. (2) به بیانی کلی تر، محتوای ناخودآگاه جمعی از طریق سه ابزار اسطوره، هنر و رؤیا در دسترس خودآگاه قرار میگیرد. تأثیر یک کهن الگو در قالب یک تجربه یا کلمات ما را به هیجان میآورد زیرا صدایی را احضار میکند که قویتر از صدای خود ما است. در واقع، شادعر این صدا را به زبان امروز ترجمه میکند و ما را به عمیقترین سرچشمههای حیات میبرد. کسی که با ایماژهای اولیه حرف میزند و همهی نیروهای خوبی را بیدار میکند که به بشر امکان داده است از محاضرات برهد و این شب بلند طولانی را تاب آورد.
پی نوشتها:
1.mind dominants
2. آنتونیو مورنو، یونگ، خدایان و انسان مدرن، ترجمهی داریوش مهرجویی، نشر مرکز، تهران، 1376، ص 19.
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390
بیشتر بخوانید :
جایگاه شیر در اساطیر و فرهنگ ایران
دماوند، بام اسطورهای ایران
نگرشی جامعهشناختی بر اساطیر