سید جمالالدّین اسدآبادی و دیدگاههای او دربارهی علم
چکیده:
یکی از کسانی که در مورد رابطهی علم و مذهب اسلام سخن گفته و مسلمانان را تشویق و ترغیب به آموختن علوم جدید کرده است، سید جمالالدّین اسدآبادی است. اگر جوامع اسلامی به سخنان این مرد مبارز گوش فرا داده بودند، شاید وضعیت علمی بعضی از کشورهای اسلامی بهتر از وضع کنونی میبود.
تعداد کلمات: 1077 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
یکی از کسانی که در مورد رابطهی علم و مذهب اسلام سخن گفته و مسلمانان را تشویق و ترغیب به آموختن علوم جدید کرده است، سید جمالالدّین اسدآبادی است. اگر جوامع اسلامی به سخنان این مرد مبارز گوش فرا داده بودند، شاید وضعیت علمی بعضی از کشورهای اسلامی بهتر از وضع کنونی میبود.
تعداد کلمات: 1077 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
سید جمالالدّین اسدآبادی (1254-1315 هجری قمری) که مردی فعال و سیاسی بود به علت نفوذ کلامش در رجال سیاسی و مردم معمولی، میتوانست در پیشرفت علم در کشورهای اسلامی بسیار مؤثر باشد، اما متأسفانه چنین نشد. او برخلاف بعضی از همعصرانش و نیز بعضی معاصران ما که سعی در تعبیر و توجیه بعضی از احکام و مسائل دینی دارند هیچ گاه به این کار نپرداخت، بلکه به یکسان از مسلمانان و اسلام انتقاد کرد. او به اسلام به چشم نیروی الهامبخشی برای مبارزه با غرب و استعمار مینگریست. سید جمال به علت آشنایی به زبانهای مختلف و سفرهای متعدد به کشورهای هند، ترکیه، مصر، روسیه، و بعضی از کشورهای غربی، از وضع جهان و عقبماندگی کشورهای مسلمان و نیاز آنها به آموختن این علوم کاملاً بااطلاع بود. به هر کشوری که میرفت، چه در حضور حاکمان و سلاطین و چه در مساجد و منابر، مردم را بر استبداد و استثمار میشوراند و آنها را به کسب دانشورزی تشویق میکرد. به همین دلیل در سال 1870 میلادی به علت این که مسلمانان را به یادگیری علوم غربی و تأسیس دارالفنون تشویق کرده بود، به درخواست شیخالاسلام استانبول از آن شهر اخراج شد.
سید جمالالدّین در سال 1882 یعنی حدود 137 سال پیش، در یک سخنرانی با نام «تعلیم و تعلم در اسلام» در کلکته که ما گزیدههایی از آن را این جا میآوریم میگوید:
اگر کسی به طور عمیقی به این مسئله بنگرد، خواهد دید که علم بر دنیا حکومت میکند. هیچ حاکمی جز علم در جهان نبوده، نیست، و نخواهد بود. اگر به فاتحین کلدانی مانند سمیرامیس که به مرزهای تاتارستان و هندوستان رسید نگاه کنیم درمییابیم که فاتح واقعی کلدانیها نبودند بلکه علم و معرفت بود.
دولت عثمانی و خدیو مصر آموزش علوم نوین را شش سال پیش شروع کردهاند ولی هنوز بهرهای از این علوم نبردهاند. دلیلش این است که آموزش حکومت در این مدارس ممکن نیست. اگر روح فلسفی در این مدارس وجود داشت در طی این شش سال مستقل از اروپا خودشان کشور خود را بر اساس این علوم اصلاح کرده بودند و لازم نبود تا فرزندانشان را به اروپا بفرستند یا برای فرزندانشان معلم از اروپا بیاورند. میتوانم بگویم که اگر روح فلسفی در یک جامعه پیدا شود، حتی اگر آن جامعه یکی از آن علومی را که موضوعش اختصاصی است نداشته باشد، بدون شک روحیهی فلسفیشان کسب همهی آن علوم را درخواست میکند.
اروپاییها اکنون دست خود را بر هر قسمتی از جهان گذاشتهاند. انگلیسیها به افغانستان رسیدهاند و فرانسویها تونس را تصرف کردهاند. همهی اینها از قدرت و عظمت علم است. اگر ما ثروتهای جهان را مطالعه کنیم، درمییابیم که ثروت نتیجهی تجارت، صنعت و کشاورزی است. کشاورزی فقط از طریق علوم کشاورزی، گیاهشناسی، شیمی، و هندسه حاصل شده است. صنعت فقط از طریق فیزیک، شیمی، مکانیک، هندسه، و مکانیک به وجود آمده است و تجارت بر مبنای کشاورزی و صنعت است. ثروت و نعمت ناشی از علم است. در جهان هیچ ثروتی بدون علم ممکن نیست و هیچ ثروتی هم جز علم وجود ندارد. اگر علم را از دسترس بشر خارج کنند، هیچ انسانی در جهان نخواهد ماند. قدرت دولتها با مقدار استفادهی آنها از علم نسبت مستقیم دارد، و هر دولتی برای پیشرفت خود باید به انتشار علم بپردازد.
دولت عثمانی و خدیو مصر آموزش علوم نوین را شش سال پیش شروع کردهاند ولی هنوز بهرهای از این علوم نبردهاند. دلیلش این است که آموزش حکومت در این مدارس ممکن نیست. اگر روح فلسفی در این مدارس وجود داشت در طی این شش سال مستقل از اروپا خودشان کشور خود را بر اساس این علوم اصلاح کرده بودند و لازم نبود تا فرزندانشان را به اروپا بفرستند یا برای فرزندانشان معلم از اروپا بیاورند. میتوانم بگویم که اگر روح فلسفی در یک جامعه پیدا شود، حتی اگر آن جامعه یکی از آن علومی را که موضوعش اختصاصی است نداشته باشد، بدون شک روحیهی فلسفیشان کسب همهی آن علوم را درخواست میکند.
بیشتر بخوانید: علم دینی؛ چیستی و امکان
این روزها مسلمانان از آموزش خود هیچ بهرهای نمیبرند. مثلاً صرف ونحو عربی میخوانند، و غرض از یاد گرفتن آن این است که کسی که عربی یاد گرفت بتواند بخواند و بنویسد. مسلمانان اکنون صرف و نحو را هدف محسوب میکنند. سالهای طولانی بدون هیچ فایدهای به آن میپردازند، و پس از این سالها قادر نیستند عربی را حرف بزنند، بخوانند، و یا بفهمند.
حکمت علمی است که با وضعیت امور خارجی، علل، دلایل، احتیاجات، و ملزومات آن سروکار دارد. علمای ما صدار و شمس البریه را میخوانند و خود را عالم میپندارند و با این حال فرق بین دست چپ و راست خود را نمیدانند، و هیچ گاه از علت الکتریسیته، ماشین بخار، و یا راهآهن نمیپرسند. عجیبتر این که از سر شب تا صبح با چراغی که درمقابلشان است شمس البریه را مطالعه میکنند و حتی یک بار هم نمیپرسند که چرا وقتی شیشهی چراغ را برمیدارند از فتیلهی آن دود زیادی میآید، و وقتی آن را به جایش میگذارند دیگر دود نیست. شرم بر چنین فیلسوفی باد، و شرم بر چنین فلسفه ای. فیلسوف کسی است که ذهنش با تمام وقایع و اجزای دنیا تحریک شود، نه مانند کوری که روی جادهای سفر میکند که نمیداند ابتدا و انتهایش کجاست.
نزد مسلمانان فقه شامل تمام قوانین محلی، شهری، و دولتی میشود. بنابراین کسی که فقه مطالعه کرده است باید بتواند وزیر یا سفیر یک کشور شود، در حالی که فقهای ما پس از مطالعهی این علم قادر نیستند خانهی خود را اداره کنند، هرچند که به این حماقت خود افتخار میکنند.
عجیبتر از همه این است که علمای ما این روزها علم را به دو جزء قسمت کردهاند. یک جزء را علوم اسلامی و جزء دیگر را علوم اروپایی میخوانند. آنها به سبب این تقسیمبندی دیگران را از تعلیم بعضی از این علوم مفید ممنوع میکنند. آنها نفهمیدهاند که علم آن چیز شریفی است که رابطهای با هیچ ملتی ندارد، و با چیز دیگری جز خودش مشخص نمیشود.
چقدر عجیب است که مسلمانان علومی را که به ارسطو منتسب است با شوق زیاد مطالعه میکنند، گویی که ارسطو یکی از ارکان اسلام است. اما اگر بحث به گالیله، نیوتون، و کپلر مربوط شود آنها را کافر محسوب میکنند. پدر و مادر علم برهان است و برهان به ارسطو یا گالیله تعلق ندارد. حقیقت در جایی است که برهان وجود دارد و آنهایی که علم و معرفت را ممنوع میکنند با این عقیده که دارند مذهب اسلام را محافظت میکنند، واقعاً دشمنان این مذهب هستند. مذهب اسلام نزدیکترین مذاهب به علم و معرفت است و هیچ گونه تضادی بین علم و معرفت و بنیان ایمان اسلامی وجود ندارد. بنابراین میتوانیم بگوییم که تا وقتی رهبران مذهب ما ابتدا خودشان را اصلاح نکنند و از میوههای علم و معرفت خود برنچینند مسلمانان هیچ گاه اصلاح نخواهند شد.
ادامه دارد ..
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
حکمت علمی است که با وضعیت امور خارجی، علل، دلایل، احتیاجات، و ملزومات آن سروکار دارد. علمای ما صدار و شمس البریه را میخوانند و خود را عالم میپندارند و با این حال فرق بین دست چپ و راست خود را نمیدانند، و هیچ گاه از علت الکتریسیته، ماشین بخار، و یا راهآهن نمیپرسند. عجیبتر این که از سر شب تا صبح با چراغی که درمقابلشان است شمس البریه را مطالعه میکنند و حتی یک بار هم نمیپرسند که چرا وقتی شیشهی چراغ را برمیدارند از فتیلهی آن دود زیادی میآید، و وقتی آن را به جایش میگذارند دیگر دود نیست. شرم بر چنین فیلسوفی باد، و شرم بر چنین فلسفه ای. فیلسوف کسی است که ذهنش با تمام وقایع و اجزای دنیا تحریک شود، نه مانند کوری که روی جادهای سفر میکند که نمیداند ابتدا و انتهایش کجاست.
نزد مسلمانان فقه شامل تمام قوانین محلی، شهری، و دولتی میشود. بنابراین کسی که فقه مطالعه کرده است باید بتواند وزیر یا سفیر یک کشور شود، در حالی که فقهای ما پس از مطالعهی این علم قادر نیستند خانهی خود را اداره کنند، هرچند که به این حماقت خود افتخار میکنند.
عجیبتر از همه این است که علمای ما این روزها علم را به دو جزء قسمت کردهاند. یک جزء را علوم اسلامی و جزء دیگر را علوم اروپایی میخوانند. آنها به سبب این تقسیمبندی دیگران را از تعلیم بعضی از این علوم مفید ممنوع میکنند. آنها نفهمیدهاند که علم آن چیز شریفی است که رابطهای با هیچ ملتی ندارد، و با چیز دیگری جز خودش مشخص نمیشود.
چقدر عجیب است که مسلمانان علومی را که به ارسطو منتسب است با شوق زیاد مطالعه میکنند، گویی که ارسطو یکی از ارکان اسلام است. اما اگر بحث به گالیله، نیوتون، و کپلر مربوط شود آنها را کافر محسوب میکنند. پدر و مادر علم برهان است و برهان به ارسطو یا گالیله تعلق ندارد. حقیقت در جایی است که برهان وجود دارد و آنهایی که علم و معرفت را ممنوع میکنند با این عقیده که دارند مذهب اسلام را محافظت میکنند، واقعاً دشمنان این مذهب هستند. مذهب اسلام نزدیکترین مذاهب به علم و معرفت است و هیچ گونه تضادی بین علم و معرفت و بنیان ایمان اسلامی وجود ندارد. بنابراین میتوانیم بگوییم که تا وقتی رهبران مذهب ما ابتدا خودشان را اصلاح نکنند و از میوههای علم و معرفت خود برنچینند مسلمانان هیچ گاه اصلاح نخواهند شد.
ادامه دارد ..
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
تعریف علم
علم چیست؟
علم از نظر علامه طباطبایی