جشنهای پایان سرما در اساطیر بینالنهرین
چکیده:
جشن اکیتو در نخستین ماه سال به هنگام اعتدال بهاری، در ماه نیسان، برابر فروردین یا اردیبهشت برگزار میشد. آرتور کریستن سن (1377) ایرانشناس دانمارکی معتقد است در حقیقت اساس نوروز جشنی بابلی بوده که نزد پادشاهان بابل به مدت 12 روز و در آغاز بهار در معبد اساگیلای مردوک در شهر بابل باشکوه تمام برگزار و به نام زگموک (جشن آغاز سال) خوانده میشده است.
تعداد کلمات: 1469کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
جشن اکیتو در نخستین ماه سال به هنگام اعتدال بهاری، در ماه نیسان، برابر فروردین یا اردیبهشت برگزار میشد. آرتور کریستن سن (1377) ایرانشناس دانمارکی معتقد است در حقیقت اساس نوروز جشنی بابلی بوده که نزد پادشاهان بابل به مدت 12 روز و در آغاز بهار در معبد اساگیلای مردوک در شهر بابل باشکوه تمام برگزار و به نام زگموک (جشن آغاز سال) خوانده میشده است.
تعداد کلمات: 1469کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: محمدرضا رضایی
کهن ترین نشانهای که از نوروز در نزد اقوام آسیای غربی به دست رسیده "عید اکیتو)» (1)است که جشن سال نو سومریان و بابلیان بوده و برگزاری این جشن در منظومهی آفرینش "انوما الیش " (2)در هزارهی چهارم پیش از میلاد سومریان و در منظومهی آفرینش بابلیان آمده است که در جایگاهی ویژه یعنی در نهانخانهی مقدس ترین ایرد یا "مردوک" برگزار میشد. مردوک در دوران حمورابی در رأس خدایان قرار گرفت و بر نیروهای شر پیروز آمد. جشن اکیتو در نخستین ماه سال به هنگام اعتدال بهاری، در ماه نیسان، برابر فروردین یا اردیبهشت برگزار میشد. آرتور کریستن سن (1377) ایرانشناس دانمارکی معتقد است در حقیقت اساس نوروز جشنی بابلی بوده که نزد پادشاهان بابل به دمدت 12 روز و در آغاز بهار در معبد اساگیلای(3) مردوک در شهر بابل باشکوه تمام برگزار و به نام زگموک (4)(جشن آغاز سال) خوانده میشده است. پادشاهان بابل (از جمله بخت النصر) در حضور مردوک (ایزد جنگ و خورشید و معادل مهر ایرانیان و ویشنوی هندوان) و همهه خدایان تحت ریاست وی، دست تندیس مردوک را در دست گرفته و با وی تجدید عهد و پیمان میکردهاند. تصور میشده است که خدایان در روز زگموک (نوروز) سرنوشت مردم و جهان و زندگی شاه را برای یکسال آینده رقم میزنند. بدین مناسبت، آتش افروخته و شاهان بار عام با شکوهی را به بزرگان ملک خود در روز اول سال میدادند. اهمیت این مراسم تا آنجاست که بعد از تسخیر بابل از طرف کورش و سایر پادشاهان پارسی تا زمان خشایارشا نیز هر ساله این مراسم انجام میشد. پایان جشنهای بهاری در روز سیزدهم بهار (که اولین بار در افسانه های بابلی به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالی شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشتهای خارج از شهر اعلام میشد. حتی نام سمنوی سیزده بدر هم از ایشان به جای مانده است که آن را از سبزیهای هفتگانه جشن بهاری که در سر ستونهای بزرگ میکاشتند، تهیه مینمودهاند. در واقع این سبزیها را در سر سال برای امتحان کشت آنها میکاشتهاند (روح الامینی، 1383).
گریستن نزد مرد بین النهرین نوعی نماد برای طلب باران بوده است. بدین معنی که آنها میگریستند و آنقدر در این کار افراط میکردند تا دل خدایان آسمانی را به رحم آورند و آنان را به گریه وادارند. در واقع مردم به هنگام مرگ خدای نباتی و کشت دانه دست به جادوی گریستن میزدند؛ زیرا با نوعی ترفند و جادو، خدایان را به گریه وامی داشتند. اثر جادویی گریه مردم، خدایان را بر آن داشت تا اشکهای سودمند و بارورکننده- باران- فرو ریزند.
وحدت بنیادی مرگ و زندگی در اندیشه انسان پیش از تاریخ، صورتی اسطورهای پیدا کرد که به نوعی کهن الگوی ایجاد «ایزد نباتی» در تمدنهای مختلف در طول تاریخ گردید. براساس این دیدگاه که زمانی باوری راسخ و استوار بوده است، خدای بارور کننده میمیرد و در زیر زمین نیست میشود؛ اما پس از سیر تحولاتی که الزاماً اسطورهای است در هنگام بهار دوباره به طبیعت بازمیگردد. براساس اسطوره های سومری دموزی (5)- خدای برکت بخشنده و بارورکننده- همسر این ین (6)- مادینه خدای باروری و الهه شهر اوورک (7)- بوده که از قدرت و امکانات بسیار برخوردار بوده است. این ین، دموزی را به گناه اینکه احترامات فائقه را نسبت به وی بجا نیاورده است، به دست دیوان میسپارد تا او را به جهان مردگان ببرند؛ دموزی به جهان مردگان برده میشود و سرانجام طی تحولاتی اساطیری از آنجا به روی زمین بازمیگردد و دوباره با الهه عشق و باروری ازدواج میکند. جشن نباتات بهاری که در نزد سامیان غربی شبه جزیزه عربستان یعنی فینیقیها به ایزد نباتات یعنی آدونیس(8) (معادل دموزی سومریها و تموز بابلیها)(9) اختصاص داده میشده است از همین رویکرد نشات میگیرد. آدونیس یک روح نباتی است که مرگ و بازگشت او به زندگی، معرف خواب طبیعت در زمستان و احیای آن در بهار است. ادونیس از درختی به دنیا آمد و مردم روغن آن درخت را در جشن مربوط به روز اول سال که اول اعتدال ربیعی بوده به کار میبردند. از مشخصات جشنهای آدونیس این بود که در آغاز بهار برپا میشد و در آن روز در ظرفهای گلدان بذرهای سبز میکاشتند و سبز میکردند و این رسم هنوز بین مسیحیان قبرسی معمول است که مراقبت آن سبزه و آب پاشیدن بدان مخصوص دوشیزگان است. این ظرفهای سبزه را باغهای آدونیس مینامیدند. سپس مردم چند روزی به سوگواری مینشستند و بعد این سبزهها را به دریاها و چشمههای آب روان میانداختند که غرض اصلی این تشریفات تحریک باروری زمین و رشد نباتات بوده است و مقصود از به آب انداختن سبزیها و تندیس آدونیس تأمین باران بود (نک. بهار، 1378).
بیشتر بخوانید: نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصرى
گریستن نزد مرد بین النهرین نوعی نماد برای طلب باران بوده است. بدین معنی که آنها میگریستند و آنقدر در این کار افراط میکردند تا دل خدایان آسمانی را به رحم آورند و آنان را به گریه وادارند. در واقع مردم به هنگام مرگ خدای نباتی و کشت دانه دست به جادوی گریستن میزدند؛ زیرا با نوعی ترفند و جادو، خدایان را به گریه وامی داشتند. اثر جادویی گریه مردم، خدایان را بر آن داشت تا اشکهای سودمند و بارورکننده- باران- فرو ریزند.
وقتی این عمل با موفقیت گروه عزاداران به انجام میرسید، باران و برکت از آسمان به سوی زمین نازل می شد. در این هنگام دموزی مجدداً به سوی جهان و حیات باز میگشت و با الهه آب ازدواجی دوباره صورت میداد. در طبیعت نیز گیاه سر از خاک برمیآورد و شروع به رشد و نمو میکرد. به باور آنان در طبیعت خدا شهید میشده و زنده شدن دوباره وی با جشن و سرور همراه بوده است. به قول دکتر بهار، اگر باور کنیم که افسانههای مربوط به سیاوش با دوموزی /تموز در بین النهرین مربوط میشود و او همان خدایی است که هر ساله به هنگام نوروز از جهان مردگان بازمیگردد و نیز آیینهای شادی و راه افتادن دستههای مردم با صورتکهای سیاه و بازماندهی آن را به صورت حاجی فیروز در ایران به خاطر آوریم، شاید نام سیاوش (مردسیاه) نیز معنای آیینی و اسطورهای دقیق پیدا کند (نک. همان). سیاوش نیز همچون دموزی خدای کشتزارهاست؛ او به درون آتش میرود، این مسأله را میتوان نماد خشک و زرد شدن گیاه دانست؛ اما سرانجام شاد و پیروز از آتش خارج میشود که نمادی است برای رسیدم بهار و سبز گشتن گیاه. از آنجا که زنده شدن خدا و باروری زمین به صورتی نمادین و پشت سر هم انجام میشده است، مردم سال نو را جشن میگرفتند. این اعتقاد در فرهنگ آسیای غربی عمومیت داشته است، از این رو میتوان آن را به داستان سیاوش هم تعمیم داد. بررسی سوگ سیاوش در حوزه اساطیر، سوگواری برای همین خدای شهید شونده است که باید از مرگ برمیخاست و با خود، باروری و برکت برای مردم به ارمغان میآورد. به زبانی دیگر، این اسطوره نمایانگر مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است. سیاوش به عنوان «ایزد شهید شونده نباتی» یک بار به جهان مردگان که عرصه تیرگی و تاریکی است می رود و سپس به صورت کیخسرو اساسیترین نمود مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است.
ادامه دارد..
پی نوشتها:
1- Akito
2- Enuma Elish
3- Esagila
4- Zagmuk
5-Dumuzi
6- In Nin
7- Uruk
8- Adonis
9- Temmuz
منابع فارسی:
آنه ساکی، ماساهارو (1379): دین شینتو، ترجمهی ع. پاشایی، هفت آسمان، سال دوم، شماره 5.
ارهارت، اچ، بایرون (1384): دین ژاپن: یکپارچگی و چندگانگی، ترجمه ملیحه معلم، تهران، انتشارات سمت.
ایونس، ورونیکا (1373): شناخت اساطیر هند، ترجمهی با جلال فرخی- تهران، اساطیر، چاپ اول.
بهار، مهرداد (1378): پژوهشی در اساطیر، تهران: انتشارات آگه.
جلالی مقدم، مسعود (1380): سه گام کیهانی رساله در آیین ویشنوپرستی دین هندویی، تهران، نشر مرکز.
خیام، عمر (1312): نوروزنامه، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران: انتشارات کاوه.
ذکرگو، امیرحسین (1377): اسرار اساطیر هند (خدایان ودائی)، تهران، فکر روز.
رجب زاده،هاشم و یوکوفوجیموتو (1391): نوروز و بهار در شعر قدیم ژاپن، تهران، پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
روحالامینی، محمود (1383): آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز؛ تهران، انتشارات آگه.
شونزو، ساکاماکی (1380): شینتو، قوممداری ژاپنی، جان ژاپنی، بنیادهای فلسفه و فرهنگ ژاپنی، ویراسته چارلز ای. مور، د ترجمه ع. پاشایی، تهران، مؤسسه نگاه معاصر.
فرامکین، گرگوار (1372): باستانشناسی در آسیای میانه، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
کریستین سن، آرتور (1377): ایران در زمان ساسانیان؛ ترجمه رشید یاسمی؛ تهران، دنیای کتاب.
مسکوب، شاهرخ (1354): سوگ سیاوش، تهران، انتشارات خوارزمی.
References:
Frazier, Jessica (2011(: The Continuum companion to Hindu studies, London, Continuum, Pages 1-15.
Danielou,Alain)(1991): The myths and gods of India. Inner Traditions, Vermont, USA.
luckenbill, D.D. (1908). "The Temples of Babylonia and Assyria". The American Journal of Semitic Languages and Literaturess 24(4): 291-322.
Richard, Anthony Parker (1950): The calendars of ancient Egypt. Chicage press, Chicago.
منبع:
مردم شناسی نوروز، (مجموعه مقالات همایش ملی نوروز، میراث صلح)، علیرضا حسن زاده ، مهدی حشمتیان تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، چاپ کهن نوبنت اول 1394
وقتی این عمل با موفقیت گروه عزاداران به انجام میرسید، باران و برکت از آسمان به سوی زمین نازل می شد. در این هنگام دموزی مجدداً به سوی جهان و حیات باز میگشت و با الهه آب ازدواجی دوباره صورت میداد. در طبیعت نیز گیاه سر از خاک برمیآورد و شروع به رشد و نمو میکرد. به باور آنان در طبیعت خدا شهید میشده و زنده شدن دوباره وی با جشن و سرور همراه بوده است. به قول دکتر بهار، اگر باور کنیم که افسانههای مربوط به سیاوش با دوموزی /تموز در بین النهرین مربوط میشود و او همان خدایی است که هر ساله به هنگام نوروز از جهان مردگان بازمیگردد و نیز آیینهای شادی و راه افتادن دستههای مردم با صورتکهای سیاه و بازماندهی آن را به صورت حاجی فیروز در ایران به خاطر آوریم، شاید نام سیاوش (مردسیاه) نیز معنای آیینی و اسطورهای دقیق پیدا کند (نک. همان). سیاوش نیز همچون دموزی خدای کشتزارهاست؛ او به درون آتش میرود، این مسأله را میتوان نماد خشک و زرد شدن گیاه دانست؛ اما سرانجام شاد و پیروز از آتش خارج میشود که نمادی است برای رسیدم بهار و سبز گشتن گیاه. از آنجا که زنده شدن خدا و باروری زمین به صورتی نمادین و پشت سر هم انجام میشده است، مردم سال نو را جشن میگرفتند. این اعتقاد در فرهنگ آسیای غربی عمومیت داشته است، از این رو میتوان آن را به داستان سیاوش هم تعمیم داد. بررسی سوگ سیاوش در حوزه اساطیر، سوگواری برای همین خدای شهید شونده است که باید از مرگ برمیخاست و با خود، باروری و برکت برای مردم به ارمغان میآورد. به زبانی دیگر، این اسطوره نمایانگر مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است. سیاوش به عنوان «ایزد شهید شونده نباتی» یک بار به جهان مردگان که عرصه تیرگی و تاریکی است می رود و سپس به صورت کیخسرو اساسیترین نمود مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است.
ادامه دارد..
پی نوشتها:
1- Akito
2- Enuma Elish
3- Esagila
4- Zagmuk
5-Dumuzi
6- In Nin
7- Uruk
8- Adonis
9- Temmuz
منابع فارسی:
آنه ساکی، ماساهارو (1379): دین شینتو، ترجمهی ع. پاشایی، هفت آسمان، سال دوم، شماره 5.
ارهارت، اچ، بایرون (1384): دین ژاپن: یکپارچگی و چندگانگی، ترجمه ملیحه معلم، تهران، انتشارات سمت.
ایونس، ورونیکا (1373): شناخت اساطیر هند، ترجمهی با جلال فرخی- تهران، اساطیر، چاپ اول.
بهار، مهرداد (1378): پژوهشی در اساطیر، تهران: انتشارات آگه.
جلالی مقدم، مسعود (1380): سه گام کیهانی رساله در آیین ویشنوپرستی دین هندویی، تهران، نشر مرکز.
خیام، عمر (1312): نوروزنامه، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران: انتشارات کاوه.
ذکرگو، امیرحسین (1377): اسرار اساطیر هند (خدایان ودائی)، تهران، فکر روز.
رجب زاده،هاشم و یوکوفوجیموتو (1391): نوروز و بهار در شعر قدیم ژاپن، تهران، پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
روحالامینی، محمود (1383): آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز؛ تهران، انتشارات آگه.
شونزو، ساکاماکی (1380): شینتو، قوممداری ژاپنی، جان ژاپنی، بنیادهای فلسفه و فرهنگ ژاپنی، ویراسته چارلز ای. مور، د ترجمه ع. پاشایی، تهران، مؤسسه نگاه معاصر.
فرامکین، گرگوار (1372): باستانشناسی در آسیای میانه، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
کریستین سن، آرتور (1377): ایران در زمان ساسانیان؛ ترجمه رشید یاسمی؛ تهران، دنیای کتاب.
مسکوب، شاهرخ (1354): سوگ سیاوش، تهران، انتشارات خوارزمی.
References:
Frazier, Jessica (2011(: The Continuum companion to Hindu studies, London, Continuum, Pages 1-15.
Danielou,Alain)(1991): The myths and gods of India. Inner Traditions, Vermont, USA.
luckenbill, D.D. (1908). "The Temples of Babylonia and Assyria". The American Journal of Semitic Languages and Literaturess 24(4): 291-322.
Richard, Anthony Parker (1950): The calendars of ancient Egypt. Chicage press, Chicago.
منبع:
مردم شناسی نوروز، (مجموعه مقالات همایش ملی نوروز، میراث صلح)، علیرضا حسن زاده ، مهدی حشمتیان تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، چاپ کهن نوبنت اول 1394
بیشتر بخوانید:
نوروز در فرهنگ شیعه
نوروز و مهدویت؛ جامعه سازی مهدوی
دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر جامعه شناسی