تدریس فقه از برنامه‌های اصلی حوزه‌ی علمی بغداد بود

تاریخچه‌ی دانش در حوزه‌ی علمیه‌ی بغداد

نُضج گرفتن حوزه‌ی شیعی در بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این شهر نبوده است. تقارن تاریخ بنای بغداد (سال 148) با شروع امامتِ امام موسی کاظم (علیه السلام)، از قدمت بنیان‌ها و ریشه‌های علمی و معنوی حوزه‌ی بغداد نشان دارد.
دوشنبه، 19 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ساره سمیع زاده
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه‌ی دانش در حوزه‌ی علمیه‌ی بغداد
نُضج گرفتن حوزه‌ی شیعی در بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این شهر نبوده است. تقارن تاریخ بنای بغداد (سال 148) با شروع امامتِ امام موسی کاظم (علیه السلام)، از قدمت بنیان‌ها و ریشه‌های علمی و معنوی حوزه‌ی بغداد نشان دارد.

تعداد کلمات: 5075 کلمه / تخمین زمان مطالعه:20 دقیقه

تاریخچه‌ی دانش در حوزه‌ی علمیه‌ی بغداد
 نویسنده: سیّد عباس رضوی
 
نُضج گرفتن حوزه‌ی شیعی در بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این شهر نبوده است. تقارن تاریخ بنای بغداد (1) (سال 148) با شروع امامتِ امام موسی کاظم (علیه السلام)، از قدمت بنیان‌ها و ریشه‌های علمی و معنوی حوزه‌ی بغداد نشان دارد. امام موسی کاظم علیه السلام در زمان خلافت‌هارون الرشید، از مدینه به بغداد آورده شد و در این شهر زندانی گردید و سپس در همین شهر از دنیا رفت و در مقابر قریش (امروزه شهر کاظمین) به خاک سپرده شد. در واقع از همان آغاز، شماری از شیعیان در این شهر اقامت گزیدند. این پیوند در سال‌های بعد نیز، با توجه به حضور امام جواد (علیه السلام) (2) در بغداد از 215 تا هنگام وفات (سال 220) و انتقال اجباری امام علی بن محمد الهادی (علیه السلام) به سامرا، در 124 کیلومتری شمال بغداد، و سپس اقامت امام حسن عسکری (علیه السلام) در همین شهر و آنگاه فعالیت همه‌ی نواب اربعه در بغداد همچنان قابل ملاحظه است. این سخن البته به معنای اطلاع دقیق ما از تاریخ مشخص تأسیس مراکز تدریس و معارف شیعی در بغداد نیست. گرچه با بررسی زندگینامه‌ی شماری از عالمان شیعی چنین به نظر می‌آید که شیعیان از اواخر سده‌ی دوم در بغداد در کار تعلیم و تعلم علوم اسلامی بوده‌اند.

یکی از قدیم ترین خاندان‌های شیعی، که از اواخر سده‌ی دوم به این سو در بغداد فعالیت‌های علمی داشته، خاندان یقطینی است. علی بن یقطین بغدادی (متوفی 182) که از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسی کاظم (علیهماالسلام) بوده، به ویژه از امام کاظم (علیه السلام) احادیث بسیار نقل کرده است. وی کتاب ماسُئِل عنه الصادق من امور الملاحم و کتاب مناظرته للشاکِّ بحضرة جعفر را نوشته است. (3) از همین خاندان، محمدبن عیسی بن عُبَید از اصحاب امام محمدتقی (علیه السلام) و از راویان برجسته‌ی حدیث بود. وی کتاب‌های بسیاری تألیف کرد، از جمله: کتاب الامامة، کتاب المعرفه، کتاب الوصایا، کتابُ الفَیءِ و الخمس و کتاب الرجال. (4) از میان وابستگان خاندان یقطینی نیز عالم و فقیه و محدّث و مفسر بسیار پراعتبار، یونس بن عبدالرحمان (قبل از 125 - 2008) ظهور کرد. وی که از موالی علی بن یقطین بود، از امام موسی کاظم و امام علی بن موسی الرضا (سلام الله علیهما) احادیث بسیار نقل کرده است. یونس از بزرگانی است که علمای شیعه بر دانش و صدق گفتار او اتفاق نظر دارند و امام رضا (علیه السلام) شیعیان را به مراجعه‌ی علمی به او توصیه می‌کرده است. وی بیش از سی کتاب نوشته، از جمله: جامع الاثار، کتاب الشرایع، کتاب العلل الکبیر، کتاب الصیام و اختلاف الحدیث. (5)

از مهم ترین رویدادهای زندگی یونس، مقابله با جریان وقف (واقفه/ واقفیه)، پس از شهادت امام کاظم و دفاع از امامت حضرت علی بن موسی الرضا بود. (6)

محمدبن ابی عمیر (متوفی 217) از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا (علیهماالسلام) نیز در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر زیست و با جدیت و پیگیری شمار زیادی از آثار اصحاب امامیه را روایت کرد. وی در نظر پیروان همه‌ی مذاهب اسلامی محترم بود. او در دوره‌ی خلافت رشید دستگیر شد و برای آشکار کردن نام و نشانی شیعیان، هزار تازیانه به او زدند ولی با مقاومت سرسختانه‌ی او مواجه شدند. خواهرش در هنگام حبس چهارساله‌ی او، کتاب‌هایش را در زمین پنهان کرد که این موجب از میان رفتن آنها شد. وی سپس از حفظ حدیث می‌گفت، ولی وثاقت او موجب شد که به روایات مرسل وی اعتماد کنند. (7) وی بیش از 94 کتاب نوشت، از جمله اختلاف الحدیث، و الاحتجاج فی الامامة. (8)

هَمّام بن سهیل و فرزندش محمد بن همّام اسکافی و دیگر وابستگان این خانواده‌ی ایرانی تبار بغداد، از راویان حدیث بودند. همام در بین علمای امامی منزلت ویژه‌ای داشت و با امام حسن عسکری (علیه السلام) مکاتبه می‌کرد. فرزندش محمد اسکافی (متوفی 336) نیز از محدّثان بزرگ شیعه بود. کتاب الانوار فی تاریخ الائمة از اوست. (9)

فعالیت‌های علمی این علما، که فقط گزیده‌ای از انبوه عالمان شیعی قرن دوم و سوم در بغدادند، در قرن‌های چهارم و پنجم با شتاب و عمق بیشتری پی گرفته شد و به طور کلی چشمگیرترین دوره‌ی فعالیت حوزه‌ی بغداد مربوط به دهه‌های نخستین قرن چهارم تا میانه‌ی سده‌ی پنجم است، به ویژه در بیش از صد سالی که خلفای عباسی تحت سلطه‌ی حاکمان شیعه مذهب آل بویه دیگر قدرت چندانی نداشتند. در این دوره با ظهور عالمان تأثیرگذاری مثل ابن جنید، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی حوزه‌ی بغداد به اوج شکوفایی خود رسید. ظهور این دانشمندان برجسته و پرورش شاگردان فراوان شایسته به دست آنها در حوزه‌ی بغداد، خود از مقتضیات زمانه‌ی این دانشمندان بوده است. حوزه‌ی بغداد، برخلاف حوزه‌ی قم، در محیط تقریباً یک دست شیعه نشین پا نگرفت. در بغداد به ویژه در سده‌ی چهارم در کنار شیعیان، مسلمانان پرشمار سنّی، از مذاهب مختلف زندگی می‌کردند. اینان برخلاف شیعیان، بسیار زود به گرایش‌های اجتهادی توجه نشان دادند. اختلافات گسترده‌ی کلامی میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی و نیز میان شیعیان بسیار نظرگیر بود. در این فضای فکری، مکتب صرفاً حدیثی قم و ری نمی توانست با مکتب فقهی شکل پذیرفته‌ی اهل سنّت در بغداد، هماوردی کند؛ چنان که مقابله با گرایش‌های کلامی متعدد که بسیاری از آنها خود متأثر از سیطره‌ی فلسفه و منطق یونانی بر روح فکری حاکم بر بغداد بود، کار را بر شیعیان دشوار کرده بود. چنین بود که حوزه‌ی علمی شیعیان بغداد برای نگاهبانی از مکتب تشیع و دفاع از اصول آن و مرزبندی کردن میان معارف شیعی و مذاهب رقیب نقش منحصر به فردی بر عهده گرفت. البته مقتضای ایفای این نقش، در آن جامعه‌ی مذهبی متکثر، آن بود که عالمان شیعه مقتضیات زمان را در نظر آورند و به تعامل علمی با سایر دانشمندان روی آورند و با توجه به اوضاع جدید، به ویژه وقوع غیبت امام دوازدهم، در همه‌ی حوزه‌های علمی و در همه‌ی مباحثات متنازَعُ فیه به پژوهش و تحقیق و تدریس بپردازند و به دانش‌هایی چون اصول فقه، فقه، تفسیر و کلام توجه ویژه نشان دهند. دانش‌های رایج در حوزه‌ی علمی بغداد این رویکرد را به خوبی نشان می‌دهد:

 

 فقه و اصول فقه

تدریس فقه از برنامه‌های اصلی حوزه‌ی علمی بغداد بود. در این حوزه، افزون بر فراوانی فقه پژوهان برجسته، مانند ابن جنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ مفید مشهور به ابن المعلّم (متوفی 413)، سید مرتضی علم الهدی (متوفی 436)، سّلار دیلمی (متوفی 448)، شیخ طوسی (متوفی 460) و ابن برّاج (متوفی 481)، شاهد رویکردی نو در نظام فقهی هستیم. پیش از حوزه‌ی بغدادِ سده‌های چهارم و پنجم، جدّی ترین و رایج ترین روش فقهی، روش حدیث گرایان یعنی معتقدان به فقه منصوص بود. اینان مانند کلینی و شیخ صدوق، استدلال‌های اجتهادی را در استنباط احکام دخالت نمی دادند و بیشتر بر نصوص تکیه داشتند و البته، متن حدیث را به مثابه‌ی فتوای خود بیان می‌کردند، ضمن آنکه روایات را براساس موازین علم رجال نقادی می‌کردند.

در برابر آنان، روش و رویکرد ابن جنید اسکافی بود که از قیاس در استنباط احکام استفاده می‌کرد. ابن جنید دو کتاب فقهی مهم داشت، تهذیب الشریعة لاحکام الشریعة و الاحمدی فی الفقه المحمدی. وی در کنار بحث از فقه شیعه به فقه دیگر مذاهب نیز توجه می‌کرد. (10) با این همه، سیدمرتضی و فقهای متأخری چون شهید اول، شهید دوم و فاضل مقداد سیوری در عین مخالفت با قیاس، آرای ابن جنید را معتبر دانسته‌اند. برخی نیز کوشیده‌اند گرایش ابن جنید به قیاس را به نحوی موجه سازند. (11)

در این میان، رویکرد شیخ مفید و شاگردان حوزه‌ی درسی او توانست غالب فقهای شیعه‌ی بغداد را با خود همراه سازد. این گروه در عین توجه به اخبار و استفاده‌ی گسترده از آن در استنباط احکام، رویکرد و گرایش اجتهادی داشتند. اینان نه روش محدّثان را در استنباط احکام کافی می‌دیدند و نه با استفاده از داده‌های شبه عقلی و قیاس موافقتی داشتند.شیخ مفید را باید نخستین فقیهی دانست که به گردآوری مسائل اصولی پرداخت. وی گزیده‌ی این مسائل را در کتابی گردآورد و نام آن را التذکرة با اصول الفقه نهاد. مفید برای تبیین دیدگاه سوم، کتاب المقنعة را نوشت که همه‌ی ابواب فقه را دربردارد. وی به سلطه‌ی فقهی محدّثان بر فقه پایان داد و با استدلال‌های استوار عقلی و با تمسک به سیره‌ی اهل بیت علیهم السلام، در رد ظاهرگرایی آنان می‌کوشید. شیخ مفید را باید نخستین فقیهی دانست که به گردآوری مسائل اصولی پرداخت. وی گزیده‌ی این مسائل را در کتابی گردآورد و نام آن را التذکرة با اصول الفقه نهاد. (12) پس از شیخ مفید، شاگرد ممتاز او، سید مرتضى، کتاب الذریعة إلى اصول الشریعة را در اصول فقه و کتاب الانتصار و ناصریات را در فقه نگاشت. کتاب الذریعه‌ی او پس از اصول الفقه شیخ مفید، جامع ترین کتاب اصولی شیعه است. (13) سید در این کتاب اقوال علمای اصولی دیگر مذاهب را بررسی و سپس دیدگاه خود را تبیین کرده است. عقل در مبانی اصولی سید جایگاه ویژه داشت. وی نه تنها با اشاعره که با ظاهرگرایان شیعه نیز مخالفت می‌کرد.

پس از سید، شاگرد او شیخ طوسی، آثار متعددی در فقه و اصول با نوآوری‌های فراوان پدید آورد. مکتب فقهی‌ای که او بنیاد نهاده بود تا سده‌ی ششم و آغاز درخشش حوزه‌ی علمیه‌ی حلّه همچنان برپا بود و تا زمان ابن ادریس حلی (متوفی 598) کسی را تصور مخالفت با آرای شیخ طوسی نبود. شیخ طوسی در موضوع اصول، کتاب عُدّة الاصول را نوشت و در مقدمه‌ی این کتاب، (14) تصریح کرد که وی نخستین کسی در شیعه است که در این فن کتابی جامع نوشته است. وی همچنین کتاب المبسوط را با گرایش اجتهادی تألیف کرد. شیخ در این کتاب به تفریع فروع پرداخت و از این راه، بدون نیاز به قیاس و استحسان و دیگر داده‌های شبه عقلی، درصدد برآمد به نیازهای فقهی جامعه پاسخ دهد. وی پیش از تألیف المبسوط، برای آماده ساختن ذهن جامعه‌ی علمی شیعه برای پذیرش این روش، کتاب النّهایه را به روش فقهای پیشین نوشته بوده است. این کتاب تا پیش از تألیف شرائع الاسلام تألیف محقق حلی، کتاب درسی حوزه‌های علمی شیعی بود و علما آن را به شاگردان خود اجازه می‌دادند. (15)

شیخ طوسی در کتاب دیگرش، الخلافت، به گستردگی به مقایسه میان آرای فقهای مذاهب پرداخته است. این کتاب امروزه نیز یکی از منابع شناخت آرای فقهی مذاهب اسلامی و مرجع پژوهشگران است.

 

علم حدیث

حوزه‌ی علمی بغداد نیز مانند حوزه‌ی ری و قم قدیم و به طور کلی عموم حوزه‌های علمی شیعی پیش از سده‌ی چهارم، در مراحل نخستین تکوین عمدتاً حوزه‌ای حدیثی بوده است. حضور محدّثانی که در حلقه‌های درسی امام صادق علیه السلام و امامان بعدی شیعه حدیث آموخته بودند در شهر بغداد، زمینه‌های چنین رویکردی را هموار می‌کرد. علاوه بر محدّثان بزرگی چون ابن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمان، حَفص بن بُختُری از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام)، (16) یعقوب بن یزید انباری از اصحاب امام جواد (علیه السلام) که به بغداد نقل مکان کرد و کاتب منتصر عباسی شد، (17) نضربن سُوَید کوفی که بغداد را برای سکونت برگزید (18) و محمدبن محمد بَجَلی، محدث کوفی که در محله‌ی کرخ بغداد ساکن شد و جایگاهی معتبر در میان شیعیان یافت، ولی در پی از دست دادن بینایی خود به کوفه بازگشت. (19) کسان دیگری نیز در تقویت بنیه‌ی حدیثی این حوزه سهم جدّی داشتند، از جمله در این میان، بزرگترین و مشهورترین و معتبرترین مجموعه‌ی حدیثی منتشر شده در بغداد جامع کافی تألیف محمدبن یعقوب کلینی (متوفی 329) بود. کلینی که خود از مشایخ بزرگ ری بود، (20) این کتاب را در بغداد روایت کرد و‌هارون بن موسی تَلِّعُکبَری (21) (متوفی 385) و ابوغالب زُراری و ابوعبدالله کاتب نعمانی و ابوعبدالله محمدبن احمد بن عبدالله صفوانی آن را نوشتند. (22) این کتاب بلافاصله پس از تألیف در شمار متون درسی حوزه‌ی علمی بغداد درآمد. (23)

تألیف دو کتاب دیگر از مجموعه‌ی کتب اربعه‌ی شیعه، الاستبصار و تهذیب، نیز مدیون حوزه‌ی بغداد است. این هر دو کتاب را شیخ طوسی تألیف کرده است. (24)جعفربن محمدبن قولویه قمی (متوفی 368)، از استادان شیخ مفید نیز در بغداد به نشر حدیث پرداخت و کتاب کامل الزیارات و آثار متعدد فقهی نوشت. (25)

در حوزه‌ی حدیثی بغداد نیز نقادی روایات کاری جدّی بود. محدّثان بغداد مانند مفید و شیخ طوسی، با بررسی روایات، صحیح و سقیم آنها را از یکدیگر جدا می‌کردند. شیخ مفید در مباحث فقهی و کلامی، احادیثی را که با عقل صریح در تعارض می‌دید، نمی پذیرفت؛ همچنانکه احادیث را از نظر اطمینان به صدور مورد بررسی قرار می‌داد. عده‌ای دیگر از محدّثان شیعه‌ی بغداد نیز کتاب‌هایی در شناخت روایات ساختگی و موضوعات تألیف کردند. چنانکه ابومحمد ثُبیت بن محمد عسکری، از اصحاب امام دهم و یازدهم، کتاب تولیدات بی امیة فی الحدیث و ذکر الاحادیث الموضوعة را نوشت. (26) نجاشی و شیخ طوسی نیز در کتاب‌های فهرست و رجال خود، علاوه بر برگزارش آثار و شخصیت‌های مهم شیعه از آغاز تا آن زمان، راویان ساده اندیش و کم دقت و غالی و امثال آنها را نیز معرفی کردند.

 

کلام و حکمت

فضای فکری و فرهنگی بغداد، از قرن سوم به بعد، و مشاجرات مستمر فلسفی و کلامی میان مذاهب فکری مختلف، به ویژه دو فرقه‌ی بزرگ معتزله و اشعری، موضوعات و مباحث و مناقشات کلامی و فلسفی متعددی را در میان آورد. حوزه‌ی شیعی بغداد که در کانون این مجادلات فعالیت می‌کرد، هم به سبب تبعیت از توصیه‌ی امامان شیعه به مباحثات عقلانی و هم به تبع ضرورت‌های زمان، به دروس و موضوعات کلامی توجه ویژه نشان داد. از این رو درس کلام در شمار برنامه‌های درسی حوزه‌ی بغداد قرار گرفت و استادان ناموری مشغول تدریس مباحث کلامی شدند.

یکی از قدیم ترین متکلمان شیعی هشام بن حکم بود. وی که در کوفه زاده شد و سپس در مکتب امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) پرورش یافت، در سال 199 به بغداد آمد و ضمن تجارت، به مباحثات کلامی پرداخت. او دست کم 27 کتاب در حوزه‌ی باورهای دینی و رد بر مخالفان نوشته، مانند الرّد علی الزنادقة، کتاب الشیخ و الغلام فی الوحید، که ظاهراً به سبک پرسش و پاسخ میان شاگرد و استاد بوده است، کتاب اختلاف الناس فی الامامة، کتاب الرّد على ارسطاطالیس فى التوحید، و کتاب المجالس فى التوحید. (27)

کتاب‌هایی که در نقد و بررسی آرای کلامی هشام نوشته شده نشانه‌ی جایگاه ویژه‌ی او در دانش کلام است؛ از جمله‌ی این کتاب‌ها الاستطاعة علی مذهب هشام نوشته‌ی حسن بن موسی نوبختی است. (28) شاگردان هشام نیز در نشر مکتب کلامی او نقش ارزندهای داشتند، چنانکه ابوالحسن علی بن منصور سخنان کلامی استادش، هشام، را در کتاب التدبیر فی التوحید و الامامة گرد آورد. (29)

یکی از شاخص ترین خاندان‌های علمی که متکلمان برجسته‌ای از میان آنها برخاسته‌اند، خاندان نوبختی است. مهم ترین فرد این خاندان در عصر غیبت ابوسهل اسماعیل بن علی (237-311) است که در زمان خود از بزرگان شیعه و به تعبیر نجاشی (30) شیخ متکلمان امامی و غیر امامی و در شمار اصحاب امام عسکری (علیه السلام) بوده است. شیخ طوسی هفده کتاب از وی را خود نام برده و چند کتاب دیگر را نیز از ابن ندیم نقل کرده است، از جمله: الاستیفاء فى الامامة، الرّد على الیهود، الرّد على الغلاة و کتابٌ فى الصفات. (31) وی در مناظرات خود با سران مذاهب کلامی دیگر، می‌کوشید نظر شیعه را از گروه‌های منحرف جداسازد. وی در حوزه‌ی بغداد تدریس می‌کرد و مجلس درس او کانون نقد و کندوکاو مسائل کلامی بود، تلاش او در کلام از دو جهت اهمیت دارد؛ نخست آنکه وی علاوه بر دفاع از عقاید مدون کلامی شیعه، کوشید روش‌های معتزله را در تقریر مسائل کلامی امامیان به کارگیرد و حتی آموزه‌های آن دو را به یکدیگر نزدیک کند؛ (32) و دوم آنکه ابوسهل نوبختی از اولین کسانی بود که در اثبات وجوب امامت و بیان اوصاف امام دلایل عقلی آورد و برخلاف متکلمان گذشته به ادله‌ی نقلی اکتفا نکرد. (33)

ابوسهل نوبختی شاگردان برجسته‌ای در کلام تربیت کرد که از مهم ترین آنان ابوالجیش بلخی (34) (متوفی 367) متکلم و محداث مشهور خراسانی است که کتاب‌هایی چون النکت و الاغراض فی الامامة، و نقض العثمانیة علی الجاحظ را نوشته است. شیخ مفید از او کلام آموخت و کتاب‌هایش را برای ابوالعباس احمد بن علی نجاشی معرفی کرد. (35) دیگر متکلم برجسته‌ی خاندان نوبختی، ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (متوفی بین 301-310) خواهرزاده‌ی ابوسهل نوبختی است. وی حدود چهل کتاب در حکمت و کلام به ویژه در موضوع توحید و در رد بر مخالفان نوشته که از آن همه فقط فرق الشیعه‌ی او به دست ما رسیده است. کتاب الآراء و الدیانات او را، که حاوی دانش‌های فراوان بود، شیخ مفید در حوزه‌ی بغداد تدریس می‌کرد. (36)

ابواسحاق ابراهیم نوبختی نیز از بزرگان و قدمای متکلمان شیعه در نیمه‌ی اول قرن چهارم است. علامه حلّی (37) از او با وصف «شیخ اقدام و امام اعظم » یاد کرده است. از جمله تألیفات وی کتاب الاجتهاج فی اثبات اللذة العقله لله تعالی و نیز کتاب الیاقوت است که علامه حلّی آن را شرح کرده است. کتاب الیاقوت از قدیم ترین کتاب‌های کلامی شیعه است. (38)

یکی از شاگردان ابوسهل نوبختی در حوزه‌ی علم کلام، علی بن عبدالله بن وصیف بغدادی (متوفی 365) بود. وی در مناظره‌ها با شور و حرارت از معتقدات امامی دفاع می‌کرد. همچنین اشعار بسیاری در مدح اهل بیت سرود. (39) ابن جنید اسکافی، که پیش از این از او یاد شد، نیز بیش از سی کتاب در کلام نوشت، از جمله کتاب التحریر و التقریر، و کتاب کشف الاسرار. (40)

یکی از بزرگترین استادان کلام در حوزه‌ی بغداد و بلکه در سرتاسر جهان اسلام، محمد بن محمد بن نعمان حارثی، معروف به شیخ مفید یا ابن المعلم بود که کتاب‌های متعددی در موضوعات مختلف کلامی تألیف کرد. (41) وی در مناظره‌های کلامی، به ویژه در مسئله‌ی امامت، با جریان پرقدرت معتزله روبه رو بود که آرای مشترکی نیز با زیدیه داشتند و سخت سرگرم تبلیغ و ترویج دیدگاه‌های خود و مناقشه‌ی جدّی در عقاید شیعیان امامی بودند؛ او همزمان درصدد ارائه‌ی مستدل و مدون باورهای شیعی بود. وی چندین رساله در نقد دیدگاه‌های کلامی معتزله تألیف کرد و آثار متعددی نیز در ساماندهی استدلالی آموزه‌های شیعی و مقابله با حدیث گرایی غیر علمی پدید آورد. کتاب تصحیح الاعتقاد او، حاوی توضیحات و نیز نقدها و اعتراضات او بر اعتقاد الامامیه‌ی شیخ صدوق، نمونه‌ای از فعالیت‌های علمی وی در همین مسیر است. وی که مردی زبان آور نیز بود، در جلسات مناظره با رقیبان شرکت می‌کرد. مناظره‌ی وی با قاضی عبدالجبار معتزلی درباره‌ی امامت معروف است. پیروزی وی در این مناظره به کسب جایگاه والای او نزد عضدالدوله‌ی دیلمی منجر شد. (42)

شاگردان مفید چون سید مرتضی و شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی نیز در کلام خبره بودند. سید مرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء، بر نقطه‌ی مرکزی اختلاف نظر در میان امامیه و معتزله درباره‌ی عصمت انبیا انگشت می‌نهد.

امامیه برآن‌اند که پیامبران مرتکب هیچ گونه خطا نمی شوند، ولی معتزله فقط ارتکاب گناهان کبیره و گناهانی را که موجب استخفاف آنها می‌شود محال می‌دانند. سید در این کتاب ضمن رد نظر معتزله، به شبهه‌های زندیقان بر پیامبران نیز پاسخ داده است. (43) شیخ طوسی نیز چندین اثر کلامی تألیف کرد که از همه مهم تر، شرح بخش کلام کتاب جمل العلم و العمل سید مرتضی است با عنوان تمهید الاصول، و نیز المفصح فی الامامة و مقدمة فى المدخل إلى علم الکلام. (44)

از مهم ترین موضوعات کلامی مطرح در حوزه‌ی بغداد و بلکه در محافل علمی این شهر، موضوع امامت و غیبت امام بود. حوزه‌ی بغداد که مدافع امامت و غیبت بود، رقیبان و مخالفان سرسختی داشت. در راس مخالفان امامت، خلفای عباسی بودند که همواره به امامان به چشم رقبای سیاسی خود می‌نگریستند و برای تضعیف و نابودی جریان امامت از هیچ کوششی خودداری نمی کردند. از دیگر مخالفان امامت حنبلی‌ها بود. جریان پرقدرت معتزله نیز گرچه علی (علیه السلام) امام اول شیعیان را، از نظر علمی، بر دیگر خلفا رجحان می‌نهاد، با باور امامیه در امامت و وحیانی دانستن منشأ آن مخالف بود. مدعیان بابیت امام زمان در دوره‌ی غیبت صغری و مخالفت کنندگان با نواب و وکلای ائمه نیز از فتنه‌های درون مذهبی بودند. اینان با سوء استفاده از مشکلات ناشی از غیبت امام و تنگناها و دشواری‌های سیاسی جامعه‌ی شیعه، ادعای نمایندگی امام و دعوی‌های نادرست دیگر می‌کردند. نام برخی از این مدعیان دروغین اینهاست: ابومحمد شریعی از اصحاب امام دهم و یازدهم، مدعی بابیت امام زمان؛ (45) احمد بن هلال کرخی (متوفی 267) از اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) که از پذیرش وکالت محمدبن عثمان سرپیچید؛ ابوطاهر محمد بن علی بن بلال که از تسلیم کردن اموال امام به محمدبن عثمان خودداری و خود دعوی وکالت کرد؛ (46) محمدبن احمد معروف به ابوبکر بغدادی، برادرزاده‌ی محمد بن عثمان عَمری مدعی نیابت امام زمان؛ محمد بن مظفّر معروف به ابودُلف مجنون از غالبان و مفوضه؛ و محمدبن علی شلمغانی (متوفی 322) از عالمان بزرگ و مبرِّز شیعه که بعدها در پی مخالفت با نیابت حسین بن روح نوبختی و سپس دعوی با بیت امام زمان و ادعای حلول روح خداوندی در خود انحرافش آشکار شد. (47)

در این وضع، رسالت جدّی و دشوار حوزه‌ی بغداد، تبیین مبانی امامت و دفع شبهه‌های فرقه‌های رقیب و مقابله با فتنه انگیزی‌های درون مذهبی به ویژه مدعیان نیابت امام زمان (علیه السلام) بود. چنین بود که متکلمان و محدّتان خردگرای بغداد به تبیین جایگاه معنوی و سیاسی امامت و بیان اوصاف و شروط امامان و تفهیم موضوع غیبت همت گماشتند. ابوعیسی محمد بن‌هارون ورّاق چند کتاب در اثبات معتقدات شیعه در امامت نوشت، مانند کتاب الامامة، السقیفة، و اختلاف الشیعة و المقالات. (48) کلینی افزون بر گردآوری و تدریس و شرح صدها حدیث درباره‌ی امامت و موضوع غیبت، کتابی نیز در رد جریان قرامطه نوشت (49) و با تفکیک آرای شیعه‌ی امامی از آنان، اتهام همسویی قرمطیان و شیعیان را که عباسیان بدان دامن می‌زدند، رد کرد. محمد بن ابراهیم بن جعفر معروف به کاتب نعمانی (متوفی بعد از 342) از مشایخ شیعه‌ی بغداد که در درس کلینی شرکت می‌کرد و از راویان کافی بود، کتاب الغیبة و کتاب الرد علی الاسماعیلیة را نوشت. (50) به نوشته‌ی نجاشی، (51) کتاب الغیبة در مشهد العتیقه واقع در جنوب شرقی بغداد تدریس می‌شده است. محمدبن قاسم معروف به ابوبکر بغدادی، محدّث شیعی و از معاصران ابن همّام اسکافی (258-336) کتاب الغیبة را نوشت. (52) ابوسهل نوبختی نیز کتابی در باب غیبت به نام التنبیه تألیف کرد. این کتاب اکنون در دست نیست اما قطعه‌هایی از آن را ابن بابویه در کتاب کمال الدین (53) درج کرده است. شیخ مفید نیز علاوه بر چند کتاب در بحث امامت، چند اثر درباره‌ی امام زمان (علیه السلام) و غیبت پدید آورد، از جمله: المسائل العشرة فی الغیبة، کتاب مختصرٌ فی الغیبة، النقض علی الطلحی فی الغیبة، الجوایات فی خروج [الامام] المهدی [ (علیه السلام)]. (54) سید مرتضی علم الهدی نیز در موضوع امامت کتاب‌های ارزشمندی نوشت از جمله الشافی، وی این کتاب را در پاسخ مطالب بخش امامت المغنی، اثر قاضی عبدالجبار معتزلی نوشت. (55) این کتاب را شیخ طوسی، شاگرد سید مرتضی، تلخیص کرد (تلخیص الشافی) و بعدها ابوالحسین بصری در رد آن نقض الشافی را نوشت که ابویعلی سلّار دیلمی در رد این اثر اخیر، النقض علی النقض را منتشر ساخت و همه‌ی اینها در مدت حیات سید مرتضی اتفاق افتاد. (56) این کتاب اثری بسیار مفید در شناخت عمق عقیده‌ی امامت در تعلیم شیعی است و تفاوت میان دیدگاه‌های شیعه با زیدیه و با معتزله را به خوبی نشان می‌دهد. (57) نویسنده‌ی الشافی، در موضوع غیبت نیز کتابی با نام المقنع فی الغیبة نوشته است. شیخ طوسی نیز درباره‌ی غیبت کتاب مبسوطی با نام الغیبة نگاشت. وی این کتاب را به توصیه‌ی استادش شیخ مفید در تبیین جوانب مختلف غیبت و پاسخ به شبهه‌های مخالفان نوشت. شیخ طوسی در این اثر به همه‌ی جوانب مسئله‌ی غیبت به گونه‌ای دقیق و مستدل پاسخ داده است. (58)

 

 تفسیر قرآن

در حوزه‌ی بغداد قرآن پژوهان برجسته‌ای تربیت شدند: ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (متوفی 310) کتاب التنزیه و ذکر متشابه القرآن را نوشت. (59) ابوعبدالله احمد بن محمد جوهری کتاب مانزل فی القرآن فی صاحب الزمان را تألیف کرد. (60) محمدبن عباس معروف به ابن جُحام (زنده در 328) از عالمان ثقه‌ی بغداد، علاوه بر تألیف چند کتاب فقهی، کتاب ما نزل من القرآن فی اهل الیت را در هزار ورق نوشت که به شهادت گروهی از عالمان هم روزگارش مانند آن تا زمان او تألیف نشده بود. (61) شیخ مفید نیز، کتاب‌هایی ویژه‌ی علوم قرآن و تفسیر نوشته بود، مهم ترین و جامع ترین و مشهورترین تفسیر را در حوزه‌ی بغداد، آخرین استاد برجسته‌ی این حوزه، یعنی شیخ طوسی نوشته است. وی در تفسیر مشهور التبیان به جنبه‌های گوناگون لغوی، بدیعی، صرفی و نحوی، فقهی، کلامی و تاریخی آیات توجه کرده است، ضمن آنکه تفسیر او تحت تأثیر فضای حاکم بر بغداد آن روزگار بیشتر صبغه‌ی کلامی دارد.مانند الکلام فی وجوه اعجاز القرآن، البیان فی تالیف القرآن، و البیان عن غلط قُطرُب فی القرآن . (62) سید رضی (متوفی 406) شاگرد مفید و برادر سید مرتضی، چندین اثر قرآنی تألیف کرد؛ از جمله حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، و معانی القرآن.

سید مرتضی نیز از قرآن پژوهان بزرگ حوزه‌ی بغداد بود. وی در مهمترین اثر قرآنی خود، المُوضح عن جهة اعجاز القرآن، نظریه‌ی صرفه را در باب اعجاز قرآن مطرح کرد، که مورد توجه و نقد قران پژوهان قرار گرفت، کتاب امالی یا غرر الفوائد و دُرَرالقلائد او، در تفسیر شمار زیادی از آیات مشکل، حاصل هشتاد جلسه‌ی تدریس وی در خانه اش در بغداد است. که متناوباً برگزار می‌شد و در سال 413 به پایان رسید. (63) مهم ترین و جامع ترین و مشهورترین تفسیر را در حوزه‌ی بغداد، آخرین استاد برجسته‌ی این حوزه، یعنی شیخ طوسی نوشته است. وی در تفسیر مشهور التبیان به جنبه‌های گوناگون لغوی، بدیعی، صرفی و نحوی، فقهی، کلامی و تاریخی آیات توجه کرده است، ضمن آنکه تفسیر او تحت تأثیر فضای حاکم بر بغداد آن روزگار بیشتر صبغه‌ی کلامی دارد. (64)

 

تاریخ و تراجم و رجال

رواج تاریخ نویسی عمومی در بغداد و رونق مباحث کلامی در حوزه‌ی شیعی بغداد، که یکی از اصلی ترین مسائل آن موضوع امامت بود، ناگزیر از توجه ویژه به تاریخ زندگی ائمه‌ی شیعه بود؛ چنانکه نقد و بررسی احادیث و جرح و تعدیل آنها محتاج شناخت و بررسی راویان آنها و توجه ویژه به علم رجال بود. از این رو تاریخ و کتاب‌های شرح حال و آثار رجالی در حوزه‌ی بغداد بسیار محل توجه واقع شد. محمدبن عمرجعابی (284-355) مورخ و تذکره شناس بزرگ شیعی در این باره کتاب‌های بسیار نوشت، از جمله اخبار آل ابی طالب، اخبار بغداد، الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم، کتاب اخبار على بن الحسین علیهم السلام. (65) سید رضی نیز خصائص الائمة را در تاریخ شیعه نوشت.

ابوالمفضل محمد شیبانی (متوفی 387) نیز از عالمان تاریخ دان بغداد بود؛ از کتاب‌های تاریخی او مزار امیرالمؤمنین، مزار الحسین، کتابُ مَن رَوی حدیثَ غدیر خم، و کتاب اخبار‌ای حنیفة است. نجاشی از این استاد تاریخ دان در حوزه‌ی مسائل تاریخی استفاده‌ی بسیار کرده است. (66) بخش بزرگی از تألیفات احمدبن محمد جوهری (متوفی 401) در باب مسائل تاریخ است مانند، اخبار جابر الجعفی، کتاب فی ذکر الشجاج، کتاب اخبار السید (یعنی سید حمیری، شاعر معروف شیعی)، کتاب اخبار وکلاء الائمة الاربعة. (67) شیخ مفید نیز در حوزه‌ی تاریخ امامان شیعه آثار مهمی تألیف کرد، از جمله الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، و الجمل درباره‌ی جنگ جمل در بصره و تحلیل آن.

در دانش تراجم و رجال شناسی نیز سهم عمده‌ی پژوهش‌های علمی بر دوش حوزه‌ی بغداد بوده است. احمد بن محمد بن عمران معروف به ابن الجندی (متوفی 390 یا 392) ساکن بغداد و از مشایخ نجاشی، کتاب الرجال را نوشت. (68) احمدبن حسین بن عبدالله غضائری معروف به ابن غضائری (زنده پس از 411) از همدرسان نجاشی، از علمای رجالی حوزه‌ی بغداد بود و نجاشی در جرح و تعدیل راویان به دیدگاه‌های او توجه نشان می‌داد. (69) اثر رجالی ابن غضائری برپایه‌ی اطلاعات موجود در منابع سپسین، تدوین شده و با نام الرجال در 1380 ش در قم به چاپ رسیده است.

اما سهم عمده در پیشبرد علم رجال در حوزه‌ی بغداد و بلکه در تاریخ شیعه، از آن شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و ابوالعباس احمد بن علی نجاشی بوده است؛ با این ملاحظه که شیخ طوسی یک تنه سه کتاب از کتب اربعه‌ی رجالی شیعه را تألیف کرد:

1) الفهرست یا فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول (تاریخ تألیف: 408)، که در آن حدود نهصد شرح حال از کسانی که دارای تألیف بوده یا آثاری را روایت کرده بودند، همراه با فهرستی از تصانیف آنان عرضه شده است. (70) هدف اصلی در تنظیم این فهرست معرفی مؤلفان شیعه و آثار آنها بوده است؛ (71)

2) اخبار معرفة الرجال، که گزیده‌ای سامان یافته از معرفة الناقلین ابوعمرو کَشّی است. (72) این کتاب از معتبرترین اسناد تاریخ شیعه در دوران حیات امامان به شمار می‌آید که به بیان مناسبات شیعیان با امامان و تشکیلات شیعه و رقابت‌ها و دعوی‌های برخی از متشیّعان، شناخت غالیان و بدعت گذاران و جرح و تعدیل راویان پرداخته است؛

3) الرجال، که حاوی معرفی بیش از 5800 نفر از راویان امامان است و غرض از تألیف آن، احصای نام‌ها و جمع آنها و تعیین طبقات آنها بوده است.

چهارمین کتاب رجالی شیعه را نجاشی (372-450) رجال شناس مسلم حوزه‌ی بغداد نوشته است. کتاب او که از سنخ فهرست است، غالباً با عنوان الرجال (کتاب الرجال) معرفی می‌شود. به اعتقاد شمار زیادی از محققان، کتاب نجاشی بر کتاب‌های مشابه، از جمله سه اثر پیشگفته‌ی شیخ طوسی، ترجیح دارد. (73)

 

دانش‌های دیگر

ذکر دانش‌های رایج در حوزه‌ی بغداد چون فقه و اصول و حدیث و کلام و رجال به معنای بی توجهی حوزه‌ی بغداد به علوم دیگر نیست؛ بلکه مراد بیان این واقعیت است که اولاً حوزه‌ی بغداد در این علوم خوش درخشیده و ثانیا اصلی ترین موضوع حوزه‌های شیعی و رسالت مذهبی آنها تدریس این دانش‌ها و پژوهش در آنها بوده است؛ وگرنه پیداست که علوم دیگری نیز در این حوزه محل توجه بوده است. مثلا علوم ادبی مانند همه‌ی حوزه‌های دینی، در حوزه‌ی بغداد، هم در سطح مقدماتی و هم در سطح عالی، تدریس می‌شده است. از قدیم ترین عالمان و ادیبان شیعی در بغداد باید به ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکّیت (244-186) از اصحاب امام جواد و امام‌هادی (علیهماالسلام) اشاره کرد که در لغت و صرف و نحو و بدیع کتاب‌هایی تألیف کرد، از جمله: اصلاح المنطق، کتاب الالفاظ، کتاب الاضداد، کتاب المذکر و المؤنث. (74) علاوه بر ابن سکّیت، اشخاص دیگری چون علی بن عبدالله بن وصیف معروف به ناشیء الاصغر (متوفی حـ365) متکلم و شاعر مشهور اهل بیت، (75) ابوعبیدالله محمدبن عمران مرزبانی (متوفی 384 یا 378) ادیب مشهور شیعه (76) و مهیار دیلمی (متوفی 428) شاعر خلاق شیعی و شاگرد سید رضی در شعر و ادب، در خور ذکرند. (77) اما بزرگترین ادیب و شاعر شیعه در بغداد که برخی او را بزرگترین شاعر قریش خوانده‌اند، شریف رضی از علمای حوزه‌ی بغداد بوده (78) و دیوان شعر او هم به دست ما رسیده است علاوه بر این در حوزه‌ی بغداد، ریاضیات، هندسه، نجوم، طب و دیگر دانش‌های کاربردی نیز تدریس می‌شد. مثلا ابن سکّیت که بیشتر یک شخصیت ادبی بود، در علوم طبیعی نیز تألیفاتی داشت، از جمله: کتاب الطار، کتاب البات، کتاب الوحش و کتاب الارضین و الجبال و الاودیة. (79) علی بن حسین علوی، صاحب زیج موسوم به زیج ابن اعلم، از منجمان بسیار برجسته‌ی بغداد بود. (80) ابوعبدالله احمد بن محمد جوهری و از مشایخ ابوالعباس تألیفات مذهبی، کتابی با نام اللؤلؤ و صنعته و انواعه داشته است. (81)
 

 پی‌نوشت‌ها:
1. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بغداد».
2. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «جواد، امام».
3. ابن ندیم، ص 279؛ نجاشی، ج 2، ص 107-108.
4. نجاشی، ج 2، ص 218-219.
5. ر. ک. ابن ندیم، ص 276؛ نجاشی، ج 2، ص 420- 422؛ طوسی، 1420، ص 511.
6. نجاشی، ج 2، ص 421؛ ثَبَتَ علی الحقّ.
7. همان، ج 2، ص 205-206.
8. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 1، ص 283، 361.
9. نجاشی، ج 2، ص 295-297.
10. ر. ک. همان، ج 2، ص 310.
11. ر. ک. دوانی، ج 3، ص 208.
12. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 2، ص 209.
13. ر. ک. همان، ج 2، ص 360، ج 10، ص 26، ج 20، ص 370-371.
14. شیخ طوسی، ج 1، ص 63.
15. طباطبائی، ص 368.
16. نجاشی، ج 1، ص 324.
17. همان، ج 2، ص 426-427.
18. همان، ج 2، ص 384.
19. همان، ج 2، ص 317-318.
20. همان، ج 2، ص 290-291: شیخُ اصحابِنا فی وقتِه بالریّ.
21. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تَلِّعُکبَری، هارون بن موسی».
22. کلینی، ج 1، مقدمه‌ی حسین علی محفوظ، ص 19-20.
23. ر. ک. نجاشی، ج 2، ص 291.
24. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تهذیب الاحکام».
25. نجاشی، ج 1، ص 305-306.
26. همان، ج 1، ص 293.
27. همان، ج 2، ص 397-398.
28. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 2، ص 27.
29. نجاشی، ج 2، ص 71، 397-398.
30. نجاشی، ج 1، ص 121.
31. ر. ک. ابن ندیم، ص 225؛ طوسی، 1420، ص 31-32؛ نیز ر. ک. نجاشی، همان جا.
32. ر. ک. اقبال آشتیانی، ص 102.
33. همان، ص 102-103.
34. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بلخی، ابوالجیش».
35. ر. ک. نجاشی، ج 2، ص 373-374.
36. همان، ج 1، ص 180.
37. علامه حلّی، ص 2.
38. اقبال آشتیانی، ص 171، 177.
39. ر. ک. یاقوت حموی، ج 4، ص 1784-1786.
40. ر. ک. نجاشی، ج 2، ص 306-310.
41 . ر. ک. همان، ج 2، ص 327-331.
42. افندی اصفهانی، ج 5، ص 178.
43. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «تنزیه الانبیاء».
44. ر. ک. نجاشی، ج 2، ص 332-333.
45. طوسی، 1398، ص 244.
46. همان، ص 245.
47. همان، ص 248-250، 254-256.
48. نجاشی، ج 2، ص 280-281.
49. ر. ک. طوسی، 1420، ص 394.
50. ابن ابی زینب، ص 60، 138-139، 188، 202، مقدمه، ص 12.
51. نجاشی، ج 2، ص 302.
52. همان، ج 2، ص 298.
53. ج 1، ص 88-94.
54. نجاشی، ج 2، ص 327-330.
55. 1410، ج 1، ص 33.
56. همو، 1346-1348 ش، قسمت 1، مقدمه‌ی گرجی، ص پانزده.
57. همان جا.
58. طوسی، 1398، ص 2.
59. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 4، ص 455.
60. نجاشی، ج 1، ص 225.
61. همان، ج 2، ص 294-295.
62. نجاشی، ج 2، ص 327-331.
63. علم الهدی، 1373، قسم 1، مقدمه‌ی محمدابوالفضل ابراهیم، ص 20.
64. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «التبیان فی تفسیر القرآن».
65. نجاشی، ج 2، ص 319-320.
66. ر. ک. همان، ج 2، ص 321-322.
67. همان، ج 1، ص 225-226.
68. همان، ج 1، ص 224؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 10، ص 84.
69. ر. ک. نجاشی، ج 1، ص 302-303، 358، 417-418.
70. دُریاب نجفی، ج 1، ص 23.
71. طوسی، 1420، ص 43.
72. شوشتری، ج 1، ص 25-26.
73. ر. ک. نجاشی، ج 1، مقدمه‌ی نائینی، ص 15-21؛ دریاب نجفی، ج 1، ص 30؛ برای تفصیل ر. ک. خامنه ای، ص 372-412.
74. نجاشی، ج 2، ص 425.
75. ر. ک. ابن خلّکان، ج 3، ص 369-371.
76. همان، ج 4، ص 354-356.
77. همان، ج 5، ص 359-363.
78 . ر. ک. خطیب بغدادی، ج 3، ص 40-41؛ ابن خلّکان، ج 4، ص 414-430.
79. نجاشی، ج 2، ص 425-426.
80. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نوابغ، ص 178.
81. نجاشی، ج 1، ص 225-226.
منبع: عباس رضوی و [دیگران ...]؛  (1390)، حوزه‌‌ی علمیه (تاریخ، ساختار، کارکرد)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.






 

مطالب مرتبط
تاریخ فقهای شیعه
یهودیان، جهان اسلام و بغداد
عوامل شکل‌گیری مدرسه‌ی کلامی بغداد



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط