معیار مدنیت (قسمت دوم)

وقتی اصطلاح «فرایند تمدن پذیری» در چهارچوب سنتی ای که نوربرت الیاس و انجمن جامعه شناسی بریتانیا بنا گذاشته اند به کار رود، شرکت کنندگان در همایش ها مجازند به آنچه که گفتمان مدنیت خوانده می شود وارد شوند.
شنبه، 24 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معیار مدنیت (قسمت دوم)
نگاهی به سری مبانی ومفاهیم تمدن نوین
 
چکیده:
انجمن جامعه شناسی بریتانیا برای کاربرد اصطلاح تمدن و اسم های مشابه خانوادگی استثنائات خاصی قایل شده است. وقتی اصطلاح «فرایند تمدن پذیری» در چهارچوب سنتی ای که نوربرت الیاس و انجمن جامعه شناسی بریتانیا بنا گذاشته اند به کار رود، شرکت کنندگان در همایش ها مجازند به آنچه که گفتمان مدنیت خوانده می شود وارد شوند.
 
تعداد کلمات: 1166 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
معیار مدنیت (قسمت دوم)
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی
 
مسئله معیار تمدن در طول قرن نوزدهم هنگامی مطرح شد که کشورهای آسیایی و آفریقایی «وارد قلمروی نظام بین المللی در حال گسترش و اروپا محور شدند. از دیدگاه اروپایی ها مسئله عمده عبارت بود از شروطی که به موجب آن دولتهای اروپایی را به عضویت جامعه بین المللی خود بپذیرند یا خیر» این مسئله در اساس با استقرار معیار مدنیت به انجام رسید. «جماعات» آسیایی و آفریقایی برای پذیرفته شدن در جامعه بین المللی باید با این معیارها منطبق باشند. اما مفهوم تمدن مسلما نام بدی گرفت. حتا در قرن نوزدهم مردمانی متعلق به فرهنگ های باستانی مثل ایران خشم خود را از خودپسندی و گستاخی اروپایی ها ابراز داشتند، به ویژه که معیار عرضه شده به آنها متضمن حق «دادرسی برون مرزی» برای اروپایی ها بود. در دوره بعد از جنگ جهانی دوم معیار مدنیت، دست کم در حقوق بین الملل، به کلی منسوخ شد و چنان که بول (1984) یادآور می شود «اکنون به نظر ما جزیی از یک نظام نادادگرانه سلطه و بهره کشی نمایان می شود که مردم آسیا و آفریقا به حق علیه آن قیام کردند». در واقع اکنون دیگر این اصطلاح در برخی محافل به اصطلاحی ممنوعه تبدیل شده است که نمونه جالب آن مقررات وضع شده از جانب انجمن جامعه شناسی بریتانیاست که در نوشته های ارائه شده به همایش ها کاربرد بی قیدوشرط آن را منع میکند. در هر حال بحث جاری یادآوری این نکته جالب است که انجمن جامعه شناسی بریتانیا برای کاربرد اصطلاح تمدن و اسم های مشابه خانوادگی استثنائات خاصی قایل شده است. وقتی اصطلاح «فرایند تمدن پذیری» در چهارچوب سنتی ای که نوربرت الیاس و انجمن جامعه شناسی بریتانیا بنا گذاشته اند به کار رود، شرکت کنندگان در همایش ها مجازند به آنچه که گفتمان مدنیت خوانده می شود وارد شوند. یکی از نکات بحث من این است که مسئله به همین سادگی نیست.

   بیشتر بخوانید :    جهانی شدن،اهداف و عوامل انگیزه ساز

بول در خلاصه و جمع بندی نظر گنگ می گوید این نظر که معیار مدنیت به نحوی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم وضع شد، از اجزای اصلی «یک نظام ناعادلانه سلطه و بهره کشی» بود بی تردید درست است. اما به نظر او «حقیقت مسئله پیچیده تر از این ملاحظات است» (1984,Bull). برای آغاز این بحث باید گفت این اقتضا که حکومت های متقاضی بعضویت در جامعه بین المللی باید بتوانند با معیارهایی... شبیه آنچه دولت های اروپایی از یکدیگر انتظار دارند، تطابق پیدا کنند، متکی بر اندیشه حقوق برتر نیست، بلکه مبتنی بر نیاز دوجانبگی در روابط بین قدرت های اروپایی و غیراروپایی است که قدرتهای غیر اروپایی یا نمیتوانستند یا نمی خواستند با آن منطبق باشند در حالی که ممکن است ما در باره بخشی از نظر بول که پیش فرض برتری اروپاییان را منتفی می داند پرسش هایی داشته باشیم، نکته او در باره دوجانبگی حائز اهمیت است؛ چرا که بدون توسل به هنجارهایی مثل حفظ حقوق شهروندان، توانایی تطبیق با قواعد حقوق بین الملل و روابط دیپلماتیک، اجتناب از برده داری و دستیابی به مطلوبی مثل دوجانبگی دست یافتنی نیست. بنابراین با اینکه رفتارهای بیدادگرانه و نژادپرستانه نیز کم نبود، اما نمی توان نکته اصلی مورد نظر بول را انکار کرد:
گنگ از الکساندرویچ انتقاد میکند که در دریافتش از «خانواده ملل» همه جانبه نگر نیست. گنگ از گرایش های حقوق طبیعی بسیاری از نویسندگانی که بعد از ویتوریا و گروسیوس در مورد حقوق بین الملل می نویسند انتقاد میکند و استدلال می کند که نباید تصور کرد که آموزه های حقوق طبیعی بود که حقوق بین الملل با کنار گذاردن کشورهای غیراروپایی از خانواده ملل را به همراه آورد. چشم انداز کلاسیک حقوق طبیعی بیشتر یک «آفرینش مفهومی از جانب نظریه پردازان حقوق بین الملل بود تا محصول روابط بین المللی مورد قبول عام» (239 :1984 , (Gong. این استدلال، که در حقیقت معطوف است به نقد تفسیر حقوق بین الملل بر مبنای حقوق طبیعی و حقوق مثبت حائز اهمیت است.
تقاضای مردم آسیا و آفریقا برای برابری حقوق در حقوق بین الملل تقاضایی بود که این مردمان مطالبه نکردند، مگر هنگامی که نخست اندیشه برابری دولت ها نسبت به حق حاکمیت را از اروپاییان اخذ کردند و حق مردم برای تعیین سرنوشت و حق مردم نژادهای مختلف برای حقوق فردی که پیش از تماس این مردم با اروپایی ها در تجارب آنها سهمی نداشتند با سهم کمی داشتند گنگ در نگرش به روابط بین الملل نوعی رویکرد سیاسی - فرهنگی را پیش میگیرد. علاوه براین او به مکتبی از روابط بین الملل تعلق دارد که به اندیشه جامعه بین المللی گرایش دارد. جامعه بین المللی چنانکه بول و واتسون (1984a) تعریف کردهاند، عبارت است از «گروهی از دولتها (یا به مفهوم کلی تر گروهی از جوامع سیاسی مستقل) که نه تنها یک نظام را تشکیل میدهند... بلکه از طریق گفت وگو و توافق قواعد، نهادهای مشترکی را برای رفتار و روابط ایجاد کرده اند و منافع مشترک خود را در حفظ این ترتیبات تشخیص داده اند.» بحث گنگ در باره معیار تمدن تا حد زیادی با مسائل و مشکلات نحوه ساختن «جامعه بین المللی» معاصر پیوند خورده است. بنابراین گرچه بخش اعظم کتاب او به مسئله پذیرش جماعات سیاسی غیراروپایی (از جمله امپراتوری عثمانی، حبشه، چین، ژاپن و سیام) به «جامعه» اروپا۔ محور می پردازد، در عین حال تأکید میکند که این معیار تمدن اساسا حاصل رویارویی بین تمدنهاست. گرچه معیاری که رواج یافت اساسأ معیاری اروپایی بود، اما این معیار توانست محور تحول در درون جامعه بین المللی و درون آن دسته جوامع غیر اروپایی قرار گیرد که در تلاش ورود به جامعه بین المللی بودند.» (238 :1984 ,(Gong.  (تأکید از من است). علاوه براین تحولات مزبور خود «وجوهی از تحولات بزرگتر جهانی بود که در جهت گسترش جامعه بین المللی اروپایی به سمت یک جامعه جهانی متمدن پیش میرفت». (238 :1984). گنگ گرچه به صراحت بیان نمیکند اما برای «حضور» فزاینده جماعات غیرغربی در صحنه جهانی جایی قائل است و تأکید میکند که معیار تمدن با همه آفتهایش به تسهیل این امر کمک کرد.
 
گنگ از الکساندرویچ انتقاد میکند که در دریافتش از «خانواده ملل» همه جانبه نگر نیست. گنگ از گرایش های حقوق طبیعی بسیاری از نویسندگانی که بعد از ویتوریا و گروسیوس در مورد حقوق بین الملل می نویسند انتقاد میکند و استدلال می کند که نباید تصور کرد که آموزه های حقوق طبیعی بود که حقوق بین الملل با کنار گذاردن کشورهای غیراروپایی از خانواده ملل را به همراه آورد. چشم انداز کلاسیک حقوق طبیعی بیشتر یک «آفرینش مفهومی از جانب نظریه پردازان حقوق بین الملل بود تا محصول روابط بین المللی مورد قبول عام» (239 :1984 , (Gong. این استدلال، که در حقیقت معطوف است به نقد تفسیر حقوق بین الملل بر مبنای حقوق طبیعی و حقوق مثبت حائز اهمیت است. گنگ می گوید این استدلال که «حقوق بین الملل چون از اروپا منشأ گرفته است، تبعیضی علیه کشورهای غیراروپایی است، استدلال غلطی است، اما این مسئله که چگونه پیشانگاره های اجتماعی و محصولات روشنفکری جامعه اروپا» بر ظهور معیار مدنیت اثر گذاشته است، «موضوع دیگری است» (45 :1984). با این حال من باید این مطلب را اضافه کنم که سنت حقوق طبیعی در توسعه و تکامل اندیشه های مربوط به شرایط مشترک جهانی - بشری نقش مهمی داشته است؛ اندیشه هایی که در حال حاضر در جهان به مثابه کل جای خاصی دارند و عرصه عملند.
 
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)

  بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی و اشاعه گرایی
  شاخه‌های انسان شناسی
  انسان شناسی نمادین و تفسیری

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط