شرح مختصر
ماکس وبر، علوم اجتماعی را نه به مثابهی داوری دربارهی "خوب" و "بد"، که چونان "هنر تفسیرِ ژرفنای معنا در پدیدههای اجتماعی" میدید. از نگاه او، رسالت این علم، "درکِ علّی کنشهای انسانی و پیامدهای ناخواستهای است که تاریخ را میسازند" است. به بیان دیگر، وبر قصد داشت "طنینِ معنای پنهان در پشتِ کنشهای به ظاهر عادیِ انسانها" را بشنود و نشان دهد چگونه این معناها، بافتِ پیچیدهی جامعه را میبافند.
سایهی سنگین یک اندیشمند
چگونه وبر ذهنیت ما را دربارهی جامعه شکل داد؟
بله، به جرأت میتوان گفت که ماکس وبر یکی از پرتأثیرترین چهرهها در شکلدهی به درک امروزی ما از علوم اجتماعی است، هم در نزد اندیشمندان و هم در دیدگاه عمومی. او با معرفی مفاهیمی ماندگار، لنز جدیدی برای تحلیل جهان اجتماعی در اختیارمان گذاشت.
برای اندیشمندان، وبر با معرفی مفهوم "ایدئال تایپ" (تیپ آرمانی)، یک ابزار تحلیلی قدرتمند خلق کرد که به ما اجازه میدهد پدیدههای پیچیدهی اجتماعی را با مقایسهی آنها با یک الگوی انتزاعی و خالص، بهتر درک کنیم. تحلیل او از "عقلانیشدن" و "قفس آهنین" بوروکراسی، به یک چهارچوب اساسی برای نقد ساختارهای مدرن تبدیل شده است. هرگاه از اثر مخرب نهادهای خشک و بیروح بر زندگی انسان سخن میگوییم، در حقیقت از میراث فکری وبر بهره میبریم.
اما تأثیر وبر فراتر از آکادمی است. دیدگاه او دربارهی "رابطهی اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری"، این باور عمومی را تقویت کرد که فرهنگ و ارزشها میتوانند محرک تغییرات اقتصادی عظیم باشند. علاوه بر این، تأکید او بر "فهمیدن" کنشگران اجتماعی به جای تنها "توضیح دادن" مکانیکی رفتار آنها، به درک عمومی کمک کرده است که علوم اجتماعی بیش از هر چیز، دربارهی درک "معنا" و "انگیزه"های پنهان در پشت رفتار انسانهاست.
بنابراین، خواه در نظریهپردازیهای پیچیده باشد یا در نگاه عمومی به نقش فرد در جامعه، سایهی تفکر وبر به وضوح قابل مشاهده است. او به ما آموخت که جامعه را نه به عنوان یک پدیدهی صرفاً مادی، بلکه به مثابه بافتی از معانی تفسیرشده توسط انسانها ببینیم.
مدل تحلیل و نظریات روششناسی
شاید اگرادعا شود که حضور اندیشه های وبر در فضای آکادمیک ایران دارای ماهیتی سیاسی بوده است چندان سخن به گزاف نرفته است.ماکس وبر درمقام یک اندیشمند اجتماعی علاوه بر مدل تحلیل سیاسی خود دارای نظریاتی در حوزه روش شناسی و تاریخ ادیان بوده است که غالباً این جنبه از دیدگاه های وی در مقایسه با مباحث جامعه شناسی سیاسی اش کمتر موضوع توجه قرار می گیرد.
پاسخ این پرسش که چرا وبر در ایران ماهیتی سیاسی پیدا کرده است نیازمند بررسی های ریشه ای تر از یک مقاله و چند یادداشت است.
چرا رد پای ماکس وبر در اغلب علوم امروز ایران به چشم می خورد؟ شاید در وهله اول، باید حضور وبر در علوم مختلف را اثبات کرد و سپس کوشید تا برای چرایی آن، پاسخ یا پاسخ هایی را دست و پا کرد؟
شاید تصور آن باشد که وبر را باید در علوم سیاسی جست، ولی منابعی که در آن از وبر سخن رفته است، نشان می دهد که چنین نیست.در اینجا بعضی از این منابع به اختصار آورده شده است:
وبر در جامعه شناسی
تأثیر وبر در جامعه شناسی را می توان در ایران هم مشاهده کرد.براساس نظریه وبر برای سنجش مشروعیت سیاسی ایران سه نوع آرمان و معیار وجود دارد که درعالم واقع، ترکیبی از آنها به چشم می خورد و گاه یکی بر دیگری سلطه می یابد و آن دوی دیگر فرعیت می یابد.سه نوع مشروطیت در ایران پس از انقلاب عبارتند از: مشروعیت کاریزمایی طی سال های 1357 تا 1368 در ایران حاکم بود که از جمله ویژگی های آن محرومیت امام خمینی(ره)در تصمیم گیری و رفع اختلاف ها، برآمدن از سنت و فراتر رفتن از آن و تبدیل شدن به سنت جدید، حاکمیت ولایت فقیه، پاسداری از مصلحت و ...بود.
مشروعیت سنتی با حاکمیت طی سال های 1368 تا 1376 وجود داشت که شاهد رواج تعبیر محافظه کارانه از اقتدار کاریزمایی، مداخله بیشتر قانون در اداره کشور، گرایش به سنت گرایی اسلامی و ...در ایران بودیم.مشروعیت قانونی که در سال های 1376 به بعد وجود داشت، دارای ویژگی هایی از جمله ارائه تعابیر قانون گرایانه و دموکراتیک تر از نظریه سیاسی شیعی، برخورداری مردم از حق حاکمیت با تأکید بر بعد دموکراتیک قانون اساسی و ...بود.
اقتدار و مشروعیت قانونی گرچه بر بقایای ناتوان اقتدار کاریزمایی و سنتی استوار شده، ولی هنوز با موانع زیادی مواجه است.در اینجا درستی یا نادرستی این نظریه درباره جمهوری اسلامی ایران، مدنظر نیست، بلکه مسئله درخور توجه این است که بشیریه در توجیه و تحلیل حوادث پس از انقلاب اسلامی از نظریه ماکس وبر استفاده کرده است.
وبر در روش شناسی
وبر در روش شناسی سیاسی نیز دیدگاه هایی دارد؛ زیرا یکی از روش ها در روش شناسی سیاسی، هرمنوتیک، است که وبر در آن یک پای قضیه است.در واقع معنا و مفهوم رهیافت تفسیری را از طریق شناخت رهیافت تفهمی، که از انواع رهیافت تفسیری به شمار می آید، می توان دریافت؛ روش تفهمی روش تفسیری تلاشی برای آشکار کردن معناست.برای دستیابی به معنا، هیچ نقطه شروع حقیقی وجود ندارد؛ زیرا هر فهمی در بردارنده فهم قبلی است.(دوره هرمنوتیکی)در رهیافت تفهیمی به متن، نویسنده، زمینه و تفسیر توجه می شود.
در این رهیافت زندگی برحسب معنا دیده می شود و در آن به جای مشاهده، بداهت زیستی یا تجربه درونی رصد می گردد، در رهیافت تفهیمی موضوع مطالعه در متن قرار دارد، ولی در رهیافت طبیعت گرایی، موضوع مورد مطالعه در خارج از متن قرار دارد.
روش های تفسیری و از جمله روش تفهیمی، کل گرا هستند و پدیده را تحلیل و معناکاری می نمایند.اما روش های طبیعی، جزئی نگرند و به تعلیل یا علت یابی پدیده ها توجه دارند.رهیافت تفهیمی ماکس وبر دارای ویژگی های ذیل است:تفهم:مفسر باید خود را جای عامل قرار دهد؛ نوع خالص:ساختن غیر واقعیتی که مبهم نباشد تا بتوان از طریق آن، واقعیت مبهم را درک نمود و کشف کرد؛
نگرش ارزشی:در تبیین تاریخ، محقق باید دارای نگرش ارزشی باشد و با آن، پدیده مدنظر را بررسی کند؛ نسبت روشی:نباید به یک عامل تعیین کننده در همه جا استناد کرد؛ این بدان معناست که تفسیر تک بعدی از تاریخ غلط است؛ یک دلی:در علوم اجتماعی به دلیل ارتباط پدیده ها با روان آدمی باید محقق خود را با آن همدل کند؛ کنش معنادار:کنشی است که از نظر ذهنی درک شدنی باشد؛ کنش اجتماعی:عمل مشترک دو یا چند کنش گر در یک موضوع واحد است و کفایت معنایی و کفایت علی، از جمله عامل های تشکیل دهنده رهیافت تفهیمی وبر است.
وبر در تاریخ اسلام
نظریه کارل ماکس از جمله رهیافت هایی است که برای بازگشایی گره های علل رکود مسلمانان مطرح شده است.ماکس وبر برخلاف کارل مارکس بر عوامل فرهنگی در تحولات اجتماعی تأکید کرده و معتقد است برای تحلیل یک پدیده، باید نمونه خالص آن، که تنها جنبه ذهنی دارد، ساخته شود.
این سه نمونه خالص عبارت اند از:اقتدار سنتی، کاریزمایی و قانونی.سه نوع اقتدار سنتی وجود دارد:1.شیخ سالاری و پیرسالاری؛ 2.پاتریمونیال که تفاوتش با مورد قبلی در برخورداری از ستاد اداری و موروثی بودن قدرت، پاتریمونیال (نوعی اقتدار کاریزمایی که دارای دو نوع الهی و سیاسی است)متکی بر اقطاع داری قدرت نظامی، تقرب فیزیکی، تفرقه اندازی و ...است؛ 3.سلطانیسم که با افزایش قدرت سرور حاکم مدنظر در پاتریمونیال پدید می آید.
از نظر وبر، برای تحلیل دولت در اسلام می توان استفاده کرد.در دوره قبل از پیامبر، شیخ یا پیرسالاری حاکم بود.در دوره پیامبر، مشروعیت سنتی به مشروعیت دینی بر پایه کاریزما تبدیل شد.بعد از پیامبر و به جز دوره حضرت علی(ع)، شیخ سالاری حاکمیت داشت.در دوره امویان، پدرسالاری و در دوره های بعدی، سلطانیسم حاکمیت پیدا کرده بود؛ زیرا دیوان سالاری گسترش زیادی یافت؛ موضوعی که در شیخ سالاری نبود و پدرسالاری نیز، خصلت قبیله ای داشت.کاریزمای الهی و سیاسی نیز می تواند تحلیلی از حوادث دوره اسلامی پدید آورد و همچنین، اقتدار قانونی هیچ گاه وجود نداشته است.
این همه از وبر سخن گفتن برای چیست؟
سه پاسخ برای این پرسش می توان یافت:
پاسخ اول:برای رد و طرد وبر و افکارش، هیچ راهی مهم تر از آن نیست که آن را در محک با حوادث این مرز و بوم، بی اعتبار ساخت.این بی اعتباری راه را برای بروز نظریه های بومی باز می سازد.
پاسخ دوم:بسیاری از علوم چاره ای ندارند، مگر اینکه از نظریه وبر استفاده نمایند.در غیر این صورت، خود را بی اعتبار کرده اند؛ از این رو، این دسته از علوم جز با وبر قوام نمی یابند.
پاسخ سوم:بعضی از آن رو از وبر سود می جویند که خود را بی اعتبار نشان دهند و نیز بگویند ما چیزی نداریم؛ بر این اساس از او پتکی ساخته اند تا گوهر خودباوری مردم و نخبگان این سرزمین را از سکه بیندازند.