چگونه مردم فقیر می‌شوند؟ (قسمت اول)

در شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک در جوامع سرمایه داری، نیروی کار انسانی تولید کنندگان کوچک و دهقانانی که از ابزار کار و زمین خود جدا میگردند جذب ابزار کار (صنایع) و سازمانهایی می شوند که به سرمایه داران...
يکشنبه، 2 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه مردم فقیر می‌شوند؟  (قسمت اول)
فقر عمومی نتیجه شیوه تولید مستعمراتی است
 
چکیده:
در شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک در جوامع سرمایه داری، نیروی کار انسانی تولید کنندگان کوچک و دهقانانی که از ابزار کار و زمین خود جدا میگردند جذب ابزار کار (صنایع) و سازمانهایی می شوند که به سرمایه داران تعلق دارد. تغییر چگونگی مالکیت فردی بر وسایل تولید، رمز و اساس شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک است.

تعداد کلمات: 1777 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

 چگونه مردم فقیر می‌شوند؟  (قسمت اول)
نویسنده:شاپور رواسانی
 
 مراد از شیوه تولید در یک جامعه معین، بررسی مجموعه عوامل تولید و روابط اجتماعی تولید در رابطه مستقیم با اشکال و میزان مالکیت و حاکمیت طبقات مختلف اجتماعی بر وسایل عمده تولید، توزیع سرمایه ها و ثروتهای اجتماعی و منابع طبیعی است. سهم هر یک از طبقات از درآمد ملی، نوع و مصرف آنها تابعی از موقعیتشان در نظام مالکیت و حاکمیت در همان شیوه تولید و روابط میان طبقات میباشد. آنچه شیوه های تولید را از یکدیگر جدا می سازد، چگونگی بهره کشی از انسانهاست که رابطه ای دقیق و مستقیم با چگونگی مالکیت و حاکمیت بر وسایل تولید و روابط تولیدی دارد.

در شیوه تولید مستعمراتی چگونگی مالکیت و حاکمیت بر وسایل تولید، توزیع سرمایه ها و ثروتهای اجتماعی و منابع طبیعی تحت شرایط سلطه استعمار سرمایه داری تعیین می شود و چگونگی استقرار در جوامع مستعمراتی نیز در همین رابطه قرار دارد. چگونگی مالکیت و استثمار در شیوه تولید مستعمراتی حاصل ترکیب شرایط داخلی و خارجی در هرمستعمراتی مستعمره معین در دوره معین می باشد و در زمینه اقتصادی جنبه های سازمانی، فنی، محیط زیستی، سرمایه ای، کالایی و بازار نیروی کار انسانی را در بر می گیرد.

نوع و میزان تولیدات کشاورزی، صنعتی و معدنی و کارهای دستی و به طور کلی نوع و میزان مصرف طبقات مختلف اجتماعی در جوامع مستعمراتی در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی - با واسطه طبقه حاکم وابسته به استعمار - تابعی از احتیاجات بازار جهانی سرمایه داری است، به صورتی که طبقات حاکم مالک در جوامع مستعمراتی ثروتمندتر، و عامه مردم این سرزمینها فقیرتر شده و خروج سرمایه ها همراه با غارت منابع طبیعی به سود کشورهای سرمایه داری استثماری تشدید میگردد. در سرمایه داری کلاسیک انباشت سرمایه در چرخه تولید و در جوامع مستعمراتی خروج سرمایه از چرخه تولید و حتی بخش عمده ای از درآمد ملی حاصل از فروش مواد معدنی بدون آنکه وارد چرخه تولید شود صفت اصلی است..
در شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک در جوامع سرمایه داری، نیروی کار انسانی تولید کنندگان کوچک و دهقانانی که از ابزار کار و زمین خود جدا میگردند جذب ابزار کار (صنایع) و سازمانهایی می شوند که به سرمایه داران تعلق دارد. تغییر چگونگی مالکیت فردی بر وسایل تولید، رمز و اساس شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک است. اثر اجتماعی این روند تشکیل طبقه کارگر (پرولتاریای صنعتی)، رشد طبقه سرمایه داری ملی صنعتی و سازمانها و مؤسسات اداری مالی وابسته به این طبقه در جوامع سرمایه داری بود. در شیوه تولید کلاسیک، جدا شدن از ابزار کار به معنای خروج از سازمان تولید نیست اما در شیوه تولید مستعمراتی، جدا شدن از ابزار کار به معنای خروج از سازمان تولید است.
در شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک در جوامع سرمایه داری، نیروی کار انسانی تولید کنندگان کوچک و دهقانانی که از ابزار کار و زمین خود جدا میگردند جذب ابزار کار (صنایع) و سازمانهایی می شوند که به سرمایه داران تعلق دارد. تغییر چگونگی مالکیت فردی بر وسایل تولید، رمز و اساس شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک است. اثر اجتماعی این روند تشکیل طبقه کارگر (پرولتاریای صنعتی)، رشد طبقه سرمایه داری ملی صنعتی و سازمانها و مؤسسات اداری مالی وابسته به این طبقه در جوامع سرمایه داری بود. در شیوه تولید کلاسیک، جدا شدن از ابزار کار به معنای خروج از سازمان تولید نیست اما در شیوه تولید مستعمراتی، جدا شدن از ابزار کار به معنای خروج از سازمان تولید است.

در شیوه تولید مستعمراتی، بخش عمده نیروی کار انسانی تولیدکنندگان کوچک شهری که وسایل تولید خود را از دست داده اند و دهقانانی که بالاجبار زمینهای خود را ترک میکنند، جوانانی که پس از پایان دوره تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی وارد بازار کار شده اند جذب ابزار کار تولیدی نمی شوند. این نیروی کار انسانی عظیم که بر اثر ورود و سلطه کالاها و سرمایه خارجی و فرار دایمی سرمایه از مستعمرات به سوی کشورهای سرمایه داری استعماری و بهره کشی طبقه حاکم وابسته به استثمار یا اصولا وارد چرخه تولید نمی شود یا از ابزار تولید جدا میگردد و دایما افزایش می یابد. در جوامع مستعمراتی یا بدون اشتغال می ماند یا جذب امور غیر تولیدی می گردد. علل و میزان فقر اجتماعی را (که شامل گروههایی از اقشار و طبقات مختلف می شود) در هر جامعه معین و در دوره معین باید در صفات و مشخصات تعیین کننده شیوه تولید و ساختار اجتماعی همان جامعه معین جستجو نمود. در جوامع مستعمراتی فقر عامه نتیجه سلطه شیوه تولید مستعمراتی مالکیت و حاکمیت طبقه حاکم وابسته به استعمار و با واسطه آنها کشورهای سرمایه داری و استثماری بر وسایل عمده تولید توزیع، سرمایه ها و ثروتهای اجتماعی و منابع طبیعی است.

بررسی ساختار اجتماعی جوامع مستعمراتی نشان می دهد که در این سرزمینها، به علت سلطه استعمار سرمایه داری، طبقه کارگر صنعتی (پرولتاریا) با وسعت، دامنه و محتوای اجتماعی - اقتصادی آن در جوامع سرمایه داری استعماری پدید نیامده است. آنچه در مستعمرات در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی به وجود آمد رشد و توسعه یافت و هنوز هم در حال رشد می باشد، فقر عامه (فقر عمومی) Pauperism و تشکیل طبقه زحمتکشان تهیدست است. افراد و گروههایی که از اقشار و طبقات مختلف در ترکیب طبقه زحمتکشان تهیدست شرکت دارند گرچه از نظر استثمارزدگی، وابستگیهای فرهنگی و اعتقادات دینی و نوع رابطه با وسایل تولید با یکدیگر تفاوت دارند اما در فقر اقتصادی مشترکند و براساس سطح مصرف و شرایط زندگی، یک طبقه بالقوه را می سازند؛ هر چند به عللی که در این مختصر مجال بررسی آن نیست هنوز یک طبقه بالفعل را که بتواند برای کسب حاکمیت اقتصادی و سیاسی با برنامه و سازمان سیاسی مشخص عمل کند، تشکیل نمی دهند.

   بیشتر بخوانید :  مختصات اقتصاد مقاومتی

هر نظام سیاسی - اقتصادی و اجتماعی زمانی برای مردم محروم جامعه قابل قبول است که حافظ حاصل زحمات و نتایج کار طبقات زحمتکش و محروم باشد و از حق حیات آنها در برابر متجاوزان داخلی و خارجی دفاع کند، وگرنه اگر قرار باشد حتی پس از تغییرات سیاسی و فرهنگی همچنان یک اقلیت با اسم و رسم جدید با حفظ روابط اقتصادی - استثماری گذشته و با ادامه شیوه تولید مستعمراتی، همان امتیازات طبقاتی هیئت حاکمه گذشته را تصاحب کند و در ادامه استثمار مردم محروم زحمتکش، به حساب مردم عادی جامعه بر ثروت و سرمایه های خود بیفزاید به زندگی پر از تجمل اشرافی بپردازد و شکاف طبقاتی را عمیقتر کند، چگونه می توان از احقاق حق محرومان، آغاز دوران حاکمیت مردم، استقرار آزادی و عدالت اجتماعی و دمکراسی و... سخن گفت؟ در این صورت عامه مردم از فداکاریهای خود عملا چه نتیجه ای گرفته اند؟ این یک حقیقت غیر قابل انکار است که تغییر نظام سیاسی و فرهنگی ایران منجر به تغییر نظام اقتصادی خروج از وابستگی اقتصادی، تغییر شیوه تولید مستعمراتی، حل مسئله مالکیت در همه زمینه ها در جهت احقاق حقوق از دست رفته مردم محروم و زحمتکش و تخفیف شکاف طبقاتی نشد. انتظار تاریخی و بحق محرومان و زحمتکشان ایران که پایه و بدنه اصلی جنبشهای ضد ستم در طول تاریخ و در دوران ما جنبشهای ضد استعماری و ضد استثماری را تشکیل داده اند و می دهند) این بود که پس از سقوط سلطنت به عنوان پایگاه اصلی استعمار خارجی و طبقه وابسته به استعمار داخلی، حاکمیت مردم نه فقط در زمینه سیاسی و فرهنگی بلکه در زمینه اقتصادی نیز اعمال شود تا با حل مسئله مالکیت بر وسایل تولید و توزیع، سرمایه های بزرگ و ثروتهای اجتماعی و طبیعی در همه اشکال آن فقر اقتصادی که بزرگترین بلای جامعه ما و شدیدترین استبدادها و فشارهاست از میان برود و یک اقلیت به عنوان یک گروه فشار اقتصادی نتایج کار اکثریت مردم و حاصل فروش ثروتهای طبیعی کشور را که به همه افراد جامعه تعلق دارد به سود خود تصاحب نکند. وقتی پس از گذشت دو دهه از سقوط سلطنت و پیروزی سیاسی مردم و پایه گذاری نظام سیاسی و فرهنگی جدید، یک مقام رسمی اعلام میکند که ۸۵٪ ثروت کشور در دست ۱۵٪ افراد جامعه می باشد می توان گفت که انقلاب مردم ایران به اهداف اقتصادی و اجتماعی خود نرسیده است.

گرچه در گزارشهای رسمی کوشش می شود به صورتی این نکته القا و تبلیغ شود که وضع عامه مردم در جامعه ما رو به بهود است، اما بررسی آماری مسئله فقر عامه (فقر عمومی) در ایران نشان می دهد که
1. روند توسعه و افزایش فقر عامه (فقر عمومی) نه فقط متوقف نشده بلکه ادامه و سرعت نیز یافته است
۲. فقر عمومی اقشار و طبقات بیشتری را در برگرفته
3. طبقه متوسط فقیرتر شده
۴. تجزیه و تضاد نه فقط در میان طبقات بلکه در درون اقشار طبقات تشدید شده؛
۵. با افزایش شکاف طبقاتی میان ثروتمند ترین گروهها (اقلیت) و گروههای کم درآمد (اکثریت) به سوی یک جامعه دو قطبی حرکت میکنیم؛
۶. مسئله فقر عامه ناشی از شیوه تولید را نمی توان با اقدامات اصلاحی ضعیف یا اقدامات سازمانهای خیریه حل کرد.
نوع و میزان تولیدات کشاورزی، صنعتی و معدنی و کارهای دستی و به طور کلی نوع و میزان مصرف طبقات مختلف اجتماعی در جوامع مستعمراتی در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی - با واسطه طبقه حاکم وابسته به استعمار - تابعی از احتیاجات بازار جهانی سرمایه داری است، به صورتی که طبقات حاکم مالک در جوامع مستعمراتی ثروتمندتر، و عامه مردم این سرزمینها فقیرتر شده و خروج سرمایه ها همراه با غارت منابع طبیعی به سود کشورهای سرمایه داری استثماری تشدید میگردد. در سرمایه داری کلاسیک انباشت سرمایه در چرخه تولید و در جوامع مستعمراتی خروج سرمایه از چرخه تولید و حتی بخش عمده ای از درآمد ملی حاصل از فروش مواد معدنی بدون آنکه وارد چرخه تولید شود صفت اصلی است..
و خلاصه آنکه در دوره بررسی ما ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیر تر شده اند و این ناشی از نظام اقتصادی است.
بنابر محاسبات مرکز آمار ایران: «حداکثر شکاف درآمدی در سال ۱۳۶۲ بیش از سال ۱۳۶۱ می باشد. در این مورد نیز میزان افزایش در مناطق روستایی بیش از مناطق شهری می باشد به طوری که اندازه این شاخص در مناطق روستایی از ۲۹۴٪ به ۳۰۱٪ در مناطق شهری از ۳۰۴٪ به ۳۰۸٪ افزایش یافته است. بررسی سهم سه گروه عمده درآمدی مبین آن است که سهم ۴۰ درصد خانواده های کم درآمد و سهم ۴۰ درصد خانواراهای با درآمد متوسط در سال ۱۳۶۲ نسبت به سال ۱۳۶۱، هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی کاسته شده است، درحالی که سهم درآمدی ۲۰ درصد پردرآمدترین خانواده ها افزایش یافته است... سهم درآمدی ۲۰ درصد خانواده های پردرآمد تقریبا برابر سهم هشتاد درصد خانوارهای جامعه می باشد. برای مثال سهم ۲۰ درصد خانوارهای پردرآمد در جامعه در سال ۱۳۶۲ برابر ۴۹/4 درصد کل درآمد جامعه و سهم ۸۰ درصد خانوارهای دیگر ۵۰/ ۶ درصد کل درآمد کشور بوده است... سهم دهکهای دوم تا نهم خانوارها در سال ۱۳۶۲ نسبت به سال ۱۳۶۱ هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی کاهش یافته است درحالی که سهم ۱۰ درصد ثروتمندترین خانوارها (دهک دهم) افزایش یافته است. به عبارت دیگر پردرآمدترین قشر جوامع شهری و روستایی کشور توانسته است در ازای کاسته شدن از سهم درآمدی سایر گروهها بر میزان بهره مندی خود از درآمد ایجاد شده در جامعه بیفزاید... قدر مطلق این شاخص (نسبت سهم ۱۰ درصد ثروتمندترین خانوارها به ۱۰ درصد فقیر ترین خانوارها در بهترین حالت از مورد بررسی (۱۳۶۲) بیش از ۲۲ برابر می باشد. این رقم مبین آن است که ۱۰ درصد ثروتمندترین خانوارها حداقل ۲۲ برابر ۱۰ درصد فقیرترین خانوارها از درآمد جامعه بهره مند شده اند... نتیجه آنکه نه تنها میزان نابرابری توزیع درآمد کشور در سطح بالایی قرار دارد، بلکه اندازه آن نیز در سال ۱۳۶۲ در مقایسه با سال ۱۳۶۱ افزایش یافته است..

درآمد رسمی از زبان سخنگویان دولتی، نسبت توزیع درآمد میان فقیرترین و ثروتمندترین دهکها یک به ۲۷ است اما به نظر کارشناسان این نسبت حداقل ۱ به ۵۰ میباشد. «. در جامعه ما محاسبات نشان میدهد که این امر ا به ۵۰ است. در صورتی که نسبت 1 به ۲۷ را قبول کنیم، باز هم توزیع درآمد در ایران وحشیانه ترین توزیع درآمد در دنیاست چون در کشورهای دیگر هیچ وقت از ۱۸ برابر بیشتر نیست...» و «... در جامعه ما (۱۳۷۶) ۷۹٪ افراد زیر خط فقر زندگی میکنند .

ادامه دارد..
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  طبقه در جامعه‌ی مستعمراتی
  توسعه، رهایی یا تشدید وابستگی؟
  ادغام در زمینه سرمایه
  اتحاد استراتژیک به جای رقابت

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما