اتحاد استراتژیک به جای رقابت

تا پایان جنگ جهانی دوم تضاد آشتی ناپذیری میان سرمایه داران ملی کشورهای استعماری سرمایه داری وجود داشت و جنگ جهانی دوم نزاعی بود میان دول استعماری سرمایه داری برای حفظ یا توسعه مناطق تحت سلطه اقتصادی و سیاسی و نظامیشان.
پنجشنبه، 29 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتحاد استراتژیک به جای رقابت
 افسانه تضاد و افسانه چند قطبی بودن استعمار سرمایه داری
 
چکیده:
تا پایان جنگ جهانی دوم تضاد آشتی ناپذیری میان سرمایه داران ملی کشورهای استعماری سرمایه داری وجود داشت و جنگ جهانی دوم نزاعی بود میان دول استعماری سرمایه داری برای حفظ یا توسعه مناطق تحت سلطه اقتصادی و سیاسی و نظامیشان؛ اما پس از پایان جنگ، روند تمرکز سرمایه در جهان سرمایه داری تشدید شد و فعالیت شرکتهای بزرگ چند ملیتی که سهامداران آن به طور عمده سرمایه داران کشورهای اروپایی و آمریکایی و ژاپن بودند و هستند اوج گرفت.

تعداد کلمات: 1163 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
اتحاد استراتژیک به جای رقابت
نویسنده: شاپور رواسانی
 
به نظر نگارنده، کسانی که هنوز در کشور ما و سایر کشورهای عقب نگهداشته شده به تئوری تضاد اعتقاد دارند و تصور میکنند که میان کشورهای استعماری سرمایه داری چنان تضادی وجود دارد که ممکن است بر ضد منافع یکدیگر به عملیات جدی سیاسی یا نظامی دست زنند و نفع خود را در نابودی یا دست کم تضعیف کشورهای سرمایه داری استعماری دیگری بدانند و جنبشهای مردمی در مستعمرات می توانند از این تضادها به سود خود بهره برداری کنند، سخت در اشتباهند؛ حداقل این که از تغییرات و تحولات زیربنایی و اساسی اقتصاد جهانی در سی سال گذشته و به خصوص چند سال اخیر و آنچه امروز میگذرد بی اطلاعند.

مقالاتی که به زبان فارسی درباره سه قطبی بودن اقتصاد جهانی و رقابت و حتی دشمنی فعلی و آینده سه قطب (ژاپن، آمریکا و اروپا) منتشر می شود، به طور عمده ترجمه هایی است از مقالاتی که در همین زمینه در مطبوعات اروپا و امریکا انتشار می یابد و در خدمت پرداختن افسانه ای است که دور؛ آنهم مانند دوره تضاد گذشته است.

تا پایان جنگ جهانی دوم تضاد آشتی ناپذیری میان سرمایه داران ملی کشورهای استعماری سرمایه داری وجود داشت و جنگ جهانی دوم نزاعی بود میان دول استعماری سرمایه داری برای حفظ یا توسعه مناطق تحت سلطه اقتصادی و سیاسی و نظامیشان؛ اما پس از پایان جنگ، روند تمرکز سرمایه در جهان سرمایه داری تشدید شد و فعالیت شرکتهای بزرگ چند ملیتی که سهامداران آن به طور عمده سرمایه داران کشورهای اروپایی و آمریکایی و ژاپن بودند و هستند اوج گرفت.

اگر در دوران جنگهای اول و دوم جهانی، کشورهای سرمایه داری استعماری حاضر بودند برای تضعیف جبهه مقابل و تقویت خود به پاره ای از شخصیتهای مردمی در مستعمرات موقتا روی خوش نشان دهند. و با وعده و وعید نیروی مردمی، مستعمرات را در خدمت منافع و مقاصد خود به کار اندازند، با تشدید تمرکز سرمایه و با ادغام هر چه بیشتر اقتصاد و لذا سیاست و نظامیگری دول استعماری درهم، دیگر چنین نیازی در کار نیست، به خصوص که دول استعماری بر این امر واقفند که هرگونه تزلزل در نظام سرمایه داری استعماری جهانی می تواند موجب رهایی مردم یک منطقه از مستعمرات از چنین نظامی گردد و چه بسا تجدید اسارات ممکن نشود.

بالا رفتن سطح آگاهی سیاسی و طبقاتی در مستعمرات، به ویژه گسترش نهضتهایی که هدفشان رهایی مردم مستعمرات از فقر و ظلم و حذف سلطة طبقات حاکم وابسته به استعمار محلی و در آخرین تحلیل، رهایی از سلطه غارتگرانه سرمایه داری است، موجب شده که طبقات حاکم در دول سرمایه داری استعماری با اقداماتی در زمینه فرهنگ و سیاست و مذهب در همان جهت روند تمرکز سرمایه قدم بردارند و شرایط اجتماعی را برای ادغام هر چه بیشتر جوامع کشورهای سرمایه داری استعماری آماده کنند. اگر تا پایان جنگ جهانی دوم میشد از استعمار ژاپن، امریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس، بلژیک و... سخن گفت، امروزه جای همه آنها را استعمار دسته جمعی گرفته زیرا اشتراک منافع اساس این دول استعماری را چنان به هم ملحق ساخته که دیگر نمی توان آنها را از یکدیگر جدا دانست.

  بیشتر بخوانید :  انسان شناسی و اشاعه گرایی

گرچه بخشی از مطبوعات و پاره ای از نظریه پردازان کشورهای سرمایه داری استعماری از منافع خاص و ملی خود سخن می گویند، اما این منافع خاص و ملی در حقیقت فقط بخشی از منافع عام و جمعی استعمار سرمایه داری است و با آن در تضاد قرار نمی گیرد؛ اگر هم اختلاف نظر و رقابتی محدود و موقتی مطرح می شود، با توافق در داد و ستدها مسئله به صورتی حل می شود که در هر حال مردم مستعمرات نتوانند حتی از اختلافات زودگذر نیز بهره برداری کنند. البته ممکن است نظامی برای حفظ خود، با این یا آن بخش از سرمایه داری استعماری جهانی همکاری نماید و برای حفظ ظاهر و فریب مردم، به آن عنوان استفاده از تضاد بدهد و اگر این نشد، روی مسئله سه قطبی بودن جهان سرمایه داری اصرار و تبلیغ کند؛ اما حقیقت این است که مردم مستعمرات در برابر یک استعمار جمعی قرار دارند و تضاد اصلی و آشتی ناپذیر در دوران ما تضاد مردم مستعمرات با سرمایه داری جهانی است که چه به صورت مستقیم و چه به شکل طبقه وابسته به استعمار سرمایه داری به آنان تحمیل می شود..

. در کشور ما، مسئله تضاد سالهاست که مطرح است. بررسی جریانهای اجتماعی و اوضاع و احوالی که موجب طرح و بسط تئوری «تضاد» در جامعه ما گردید، موضوعی است که می تواند به طور دقیق و مشخص برای هر دوره با توجه به همه داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، اما به طور کلی با اطمینان می گفت که اساس این طرز تفکر از طرفی بر عدم شناخت کامل و درست از ماهیت استعمار سرمایه داری و از سوی دیگر بر عدم اطمینان به نیروی مردمی و فقدان تئوری مبارزه قرار داشته است.
در توضیح و اثبات آنچه بیان شد، در سطور زیر ادغام اقتصادی اروپا، آمریکا و ژاپن در یکدیگر، در زمینه ادغام سرمایه، ادغام کالایی، ادغام از لحاظ امور فنی و تکنولوژی مطرح میگردد. خوانندگان توجه خواهند کرد که در هر سه زمینه که با یکدیگر رابطه دقیق ساختاری دارد، جهت حرکت یک جانبه و رو به مرکز است و مقایسه آمارهای سرمایه گذاری متقابل و مشترک، مبادله کالایی و ادغام در زمینه کشفیات و تولید، این حقیقت را آشکار می کند.
چه بسا زنان و مردان شریف و وطن پرست که می پنداشتند می توان با حمایت یک دولت استعماری با دولت استعماری دیگر مبارزه کرد و موفق شد و پس از طرد استعمار مسلط، از سلطه دولت استعماری جدید جلوگیری کرد. استدلالات موافق یا مخالف این جریانهای تاریخی هر چه باشد، در این حقیقت تغییری ایجاد نمی کند که با استحاله درونی جهان سرمایه داری و تبدیل شدن استعمار رقابتی به استعمار دسته جمعی، دیگر به طور قطع و یقین نمی توان از «تضاد» و در حال حاضر از سه قطبی بودن استعمار سرمایه داری سخن گفت. در این که میان کسانی که به چنین نظریاتی اعتقاد داشتند، زنان و مردان شریفی هم وجود و حضور داشتند. بحثی نیست، کما این که امروز هم در ایران در میان کسانی که به افسانه تضاد و افسانه سه قطبی بودن استعمار سرمایه داری اعتقاد دارند و می پندارند با کمک و حمایت یک دولت سرمایه داری می توان بر دولت استعماری سرمایه داری دیگری غلبه کرد نیز زنان و مردان شریف و وطن پرست وجود دارند. شاید بتوان با حمایت یک دولت استعماری سرمایه داری، نظامی را تا زمانی حفظ کرد، اما حقیقت این است که استعمار سرمایه داری می کوشد با نفوذ اقتصادی به درون کشورهای عقب نگه داشته شده، همه چیز را از ریشه به نفع خود متحول سازد و پس از جدا کردن نظام از جامعه آن را با حفظ ظواهر سیاسی و اجتماعی به دست آموز خود تبدیل کند و اگر چنین نشد، با زور و قهر و تهدید نظامی یا کودتای نظامی آن را از صحنه خارج کرد.

در توضیح و اثبات آنچه بیان شد، در سطور زیر ادغام اقتصادی اروپا، آمریکا و ژاپن در یکدیگر، در زمینه ادغام سرمایه، ادغام کالایی، ادغام از لحاظ امور فنی و تکنولوژی مطرح میگردد. خوانندگان توجه خواهند کرد که در هر سه زمینه که با یکدیگر رابطه دقیق ساختاری دارد، جهت حرکت یک جانبه و رو به مرکز است و مقایسه آمارهای سرمایه گذاری متقابل و مشترک، مبادله کالایی و ادغام در زمینه کشفیات و تولید، این حقیقت را آشکار می کند.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

 بیشتر بخوانید :
  جامعه شناسی،انسان شناسی،مردم شناسی
  آغاز مردم شناسی
  انسان شناسی و کارکردگرایی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط