خانواده‌ی باستانی ایرانی (قسمت سوم)

در روزگاران قدیمی نیز می توان استنباط کرد، دلالت بر آن می نماید که زنان نقش اقتصادی فعال و مهمی داشته اند و دارایی و درآمد آنان می توانسته است موضوع بحث و جدل فقهی و قانونی باشد. در چند جمله ای که در بالا، ترجمه آن آمد، اشاره به درآمد «دخت» رفته است که هرگاه «شر» می شد، به دست می آورد.
چهارشنبه، 12 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خانواده‌ی باستانی ایرانی (قسمت سوم)
جایگاه و ارزش زن در روزگاران کهن در ایران
 
چکیده:
در روزگاران قدیمی نیز می توان استنباط کرد، دلالت بر آن می نماید که زنان نقش اقتصادی فعال و مهمی داشته اند و دارایی و درآمد آنان می توانسته است موضوع بحث و جدل فقهی و قانونی باشد. در چند جمله ای که در بالا، ترجمه آن آمد، اشاره به درآمد «دخت» رفته است که هرگاه «شر» می شد، به دست می آورد.
 
تعداد کلمات: 1620کلمه/ تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
 
خانواده‌ی باستانی ایرانی (قسمت سوم)
نویسنده: کتایون مزدایود
 
باید به نقش اقتصادی زن در ازدواج توجه کرد: ازدواج نخستین زن را «پادشازنی» می خوانند و «فرشکردی» بود و در آن ارتباط اقتصادی زن، که کدبانو نامیده می شد، و فرزندان و شوهر کامل بود. اما در ازدواج دوم زن، یا «چکرزنی»، این ارتباط وجود نداشت یا بنا بر شرط و قرارداد قبلی تعیین می شد. این رابطه، که تغییر و دیگرگونی آن را از اقوال کهن، در همان روزگاران قدیمی نیز می توان استنباط کرد، دلالت بر آن می نماید که زنان نقش اقتصادی فعال و مهمی داشته اند و دارایی و درآمد آنان می توانسته است موضوع بحث و جدل فقهی و قانونی باشد. در چند جمله ای که در بالا، ترجمه آن آمد، اشاره به درآمد «دخت» رفته است که هرگاه «شر» می شد، به دست می آورد. نه تنها درباره زنی که ستر دودمان باشد، یعنی «زی دوده ستر»، احکامی ویژه باقی است، بلکه فصلی در مادیان هزار دادستان، به نام «درناترس آگاهی» هست که شاید در آن، گفتگو از جدا شدن دارایی و فعالیت مجزای اقتصادی زن و شوهر در میان باشد و آن دو می توانسته اند «سخن نامه» یا سندی تهیه کنند که پس از تهیه آن، بنا بر موافقت طرفین، زن و فرزندانی که از آن پس از وی پدید می آیند، حق و بهره ای از دارایی شوهر و پدر خود نبرند. این گونه گواهیهای مکتوب، با دلائل دیگر تاریخی تأیید می شود و دال بر قدرت اقتصادی و حق مالکیت زن در روزگار ساسانیان است.
 تا آنجا که حقایق تاریخی صریح و روشن، دور از پردازش فرضیه هایی غریب و توجیه ناپذیر بر اساس یکی دو واژه مبهم و عبارات و جملات نارسا و غلط خوانده شده، حکم می کند؛ هر ایرانی می تواند یقین بیاورد که مادربزرگ دیرینہ سال او، چه شهبانو دینک باشد و چه کنیزکی از اسیران جنگی یونانی ورمی یا هندی و عرب و چینی، یا بانویی روستایی، در درون خانه خود از حرمت و ارجمندی سزاواری برخوردار بوده است، درخور ملتی سربلند و برومند که نجابت و شرف و بزرگواری او را زنانی خردمند و مقتدر و مردانی هوشیار و آزاده پدید آورده اند.
این قانونهای پیچاپیچ و تصورات غریب و از یادرفته، منحصر به موارد زرنوشته نیست و مسائلی مانند ازدواجهای نمادین نیز از این قبیل است که در آن «دخت» قانونا و عرفا به همسری مردی متوفی در می آمد تا به یادگار او و برای بازماندن نام او فرزندی به دنیا آورد و در عین حال وارث آن مرد درگذشته نیز شمرده می شد. پنداشته های کهنه و دوری که اینک برای ما بسیار شگفت به نظر می رسد، همراه با تحول طبیعی ساخت نهاد خانواده، در نهایت به آن انجامید که دیگر شخصیت حقوقی و قانونی و اجتماعی «دوده» بشکند و وحدت عرفی و حقوقی آن از میان برود. اما چون هر مرد بالقوه می توانست «دوده سالار» باشد، لذا وی طبعأ هنگام ازدواج کدخدا و دوده سالار نیز شمرده می شد؛ و کدخدا، یعنی داماد، سالار خانوادهای کوچک می توانست باشد و یا خاندانی بزرگ و «دوده»..
 
در این میان، وضع زن متفاوت ماند و وی بنا بر شرایط گروه و طبقه خاصی که در آن زاده شده بود و بنا بر خصائص طبیعی و ذاتی خویش و نیز بازی سرنوشت و حوادث با او، یا در درون دودمان و در سالاری مرد خود - پدر یا برادر یا شوهر - باقی می ماند و یا به هر دلیل، بر خویشتن سالار و پادشاه و «صاحب اختیار» می شد. در صورت اول، زن یکی از افرادی بود که «دوده» از او حمایت می کرد و «دوده سالار» نماینده حقوقی و قانونی او در جامعه شمرده می شد، و در صورت دوم، زن «خودسالار» بود و می بایست شخصا از خود محافظت نماید. در وضع دوم بود که وی حقوق اجتماعی کاملی می یافت که قبلا و اساسا به «دودمان»، بعنوان یک واحد اجتماعی حقوقی و قانونی، تعلق می گرفت. این هر دو موقعیت اجتماعی برای زن، در وندیداد که کتاب فقهی به زبان اوستایی است و نیز با تفصیل بیشتر، در «زند» یا تفسیر وندیداد به زبان پهلوی مورد اشاره است و به همان زمانهای دیرین باز میگردد.
 
به دلیل اینگونه ابهام و آشفتگی است که پروفسور آرتور کریستن سن، در پایان بحث خود درباره شکل خانواده و حقوق زن، در کتاب ایران در زمان ساسانیان می نویسد: «توصیفی، که ما در نتیجه تحقیقات بارتلمه از احوال حقوقی زنان در عهد ساسانیان نمودیم، تضاد بسیار نشان میدهد. سبب این تضاد آن است که احوال قانونی زن در طول عهد ساسانیان تحولاتی یافته است. بنا بر قول بارتلمه از لحاظ علمی و نظری زن در این عهد حقوقش به تبع غیره بود و یا به عبارت دیگر شخصیت حقوقی نداشت، اما در حقیقت زن در این زمان دارای حقوق مسلمه ای بوده است. در زمان ساسانیان احکام عتیق در جنب قوانین جدید باقی بود و این تضاد ظاهری از آنجاست» (ترجمة رشید یاسمی، تهران، ۱۳۷۰، ص ۴۳۳).

بیشتر بخوانید :  در جست‌وجوی امید از دست رفته

هرگاه به این حقیقت توجه کنیم که «دوده» و دودمان خود یک واحد اجتماعی و حقوقی محسوب می شده است و کلیه حقوق اجتماعی، به نیابت اعضای دودمان به سالار» آن تعلق می گرفته است، این «تضاد» از میان می رود: با منظور داشتن این واقعیت که تا زن در سالاری مرد بود و در درون «دوده» میزیست، حتی میشد او را فروخت، اما هرگاه بر خویشتن، سالار و پادشاه می شد، و «خودسالار» به شمار میرفت، از همه حقوق اجتماعی فرد آزاد بهره می یافت؛ آنگاه این تضاد حل می شود. از «خودسالار» حتی می توانست به قضاوت بنشیند و به داوری بپردازد. نیز چون «ر» یعنی «وارث و سرپرست و یادگار» دودمان می شد، تشخیص حدود اختیارات وی از «دوده سالار» مشکل بود. در درون دودمان نیز کدبانو اقتدار بسیاری داشت که حدود آن را از روی برخی موارد قانونی و نیز جملاتی که به اندرز و حتی طرحهای رفتاری آیینی باز می گردد، می توان شناخت؛ مانند حق کدبانو برای بخشیدن بخشی از اموال شوهر و حرمت مادر و وابستگی فره خاندان به کدبانو و کدخدا، هر دو. به همه این دلائل، احتمالا زنانی که در درون دودمان میزیستند، بویژه در دوران سختی و دشواریهای روزگار، آسوده تر و شادتر بوده اند. با توجه به حق «خودسالاری» زنان و صاحب اختیار شدن آنان به شرط بیرون ماندن از دودمان و محروم گشتن وی از حمایت آن است که درک جایگاه دوگانه زن در جامعه باستانی ایران میسر میگردد. وی که می توانست با استعداد ذاتی و کوشندگی فردی خویش و نیز پیدایش شرایط مساعد، مقامی مشابه مردان به دست آورد، نقش فعال اقتصادی داشت و می توانست به حقوق کامل فردی نیز برسد.
 در چند جمله ای که در بالا، ترجمه آن آمد، اشاره به درآمد «دخت» رفته است که هرگاه «شر» می شد، به دست می آورد. نه تنها درباره زنی که ستر دودمان باشد، یعنی «زی دوده ستر»، احکامی ویژه باقی است، بلکه فصلی در مادیان هزار دادستان، به نام «درناترس آگاهی» هست که شاید در آن، گفتگو از جدا شدن دارایی و فعالیت مجزای اقتصادی زن و شوهر در میان باشد و آن دو می توانسته اند «سخن نامه» یا سندی تهیه کنند که پس از تهیه آن، بنا بر موافقت طرفین، زن و فرزندانی که از آن پس از وی پدید می آیند، حق و بهره ای از دارایی شوهر و پدر خود نبرند.
در سراسر اوستا، از پیام آسمانی زرتشت در «گاهان» تا سرودهای و دعاهای بعدی، زن نیز اغلب همانند مرد، مورد خطاب قرار میگیرد و در موارد بسیاری مردان و زنان و فرزندان» در کنار یکدیگر یاد شده اند. نیز برخی از نقشهای دینی را زنان نیز همانند مردان می توانسته اند ایفا کنند و کارهایی را انجام دهند که امروزه ویژه مردان روحانی زرتشتی است و همچنین کارهایی در مراسم دینی و آیینی هست که صرفا زنانه است و امروزه هم ادامه دارد و انجام میشود و می توان پنداشت که قبلا هم، چنین بوده است؛ مانند تهیه انواع خوردنیهای تشریفاتی آیینی در مراسم مذهبی نیز بر این سخنان باید افزود که در این سرزمین وسیع، اقوام گوناگون ساکن بوده اند و از دیرباز مردمانی نیز در این خطه می زیسته اند که نه آریایی بوده اند و نه شاید هرگز به دین زرتشتی درآمده اند. احتمال دارد که شکل خانواده در نزد برخی از آنان خصائصی متفاوت داشته است و آثاری که در برخی از داستانهای عشقی و ازدواجهای اساطیری حماسی شاهنامه هست، می تواند انعکاسی از نهادهای اجتماعی آنان باشد: زنانی که در شاهنامه به مردان اظهار عشق می کنند و فرزندان آنان گاهی به نظر می رسد که به خاندان زن تعلق دارند، نشانهایی از بنیاد «زن سروری» در خانواده دارد. همچنین این گونه آثار را در داستان قدیمی ویس و رامین نیز می توان یافت و حتی نشانه هایی از چندشوهری در این داستان به چشم می خورد. به نظر می رسد که اعتبار زنان در چنین جوامعی بسیار بوده است و با فرهنگهایی پیوند و پیوستاری دارد که «الهه مادر» را می پرستیده اند و نقش او را در حال زادن فرزندی تاجدار، با ریش و هیأت شاهانه برای ما به یادگار نهاده اند. چنین سنتی، که نسبت شاه را با الهه مادر و منسوب داشتن قدرت شاه را به قدرتی برتر از آدمیان و آدمیزادان بیان می کند، می تواند به تمدنی ریشه برد که در «ایلام» از آن خبر داریم (ایران در سپیده دم تاریخ، جورج کامرون، ترجمه حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۵، ص ۱۸).
 
در میان مجموعه ای چنین پیچیده و بغرنج از مفاهیم و ساختهای قدیمی و جدیدتر خانواده و دورنمای متفاوت و غریبی که از آن و از جایگاه زن باستانی ایرانی پدیدار می گردد، بیش از هر چیز، می توان یقین داشت که فاصله زمانی و کهنگی پنداشته هایی که این نهادهای اجتماعی را پشتیبانی می کرده اند، شگفتی امور را موجب است. اگر اسناد و مدارک، با این میزان از آشفتگی و ناچیزی درباره ایام گذشته ملل دیگر نیز سخن بگویند و انتظار برود که مطالبی بسیار تازه و امروزین را بیان دارند، باز ما را دچار شگفت زدگی خواهند کرد و این امر انحصاری به ایران نخواهد داشت. تا آنجا که حقایق تاریخی صریح و روشن، دور از پردازش فرضیه هایی غریب و توجیه ناپذیر بر اساس یکی دو واژه مبهم و عبارات و جملات نارسا و غلط خوانده شده، حکم می کند؛ هر ایرانی می تواند یقین بیاورد که مادربزرگ دیرینہ سال او، چه شهبانو دینک باشد و چه کنیزکی از اسیران جنگی یونانی ورمی یا هندی و عرب و چینی، یا بانویی روستایی، در درون خانه خود از حرمت و ارجمندی سزاواری برخوردار بوده است، درخور ملتی سربلند و برومند که نجابت و شرف و بزرگواری او را زنانی خردمند و مقتدر و مردانی هوشیار و آزاده پدید آورده اند.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  مرزهای دوستی کجاست
  مرزها در خانواده
  مرز اطاعت از پدر و مادر

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط