فیلسوفان انگلیسی و تاریخ‌نگاری (قسمت اول)

حقیقت، چنانکه بیکن قبلا تأکید کرده بود، دختر زمان است؛ بهترین معرفت، ثمره‌ی رسیده ترین و غنی ترین تجربه است. به این ترتیب، دیدگاه تاریخی دانش در کتاب اول رساله ی لاک مستتر بود.
دوشنبه، 17 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فیلسوفان انگلیسی و تاریخ‌نگاری (قسمت اول)
مکتب انگلیسی جهت گیری فلسفه را به سمت تاریخ باز می گرداند
 
چکیده:
حقیقت، چنانکه بیکن قبلا تأکید کرده بود، دختر زمان است؛ بهترین معرفت، ثمره‌ی رسیده ترین و غنی ترین تجربه است. به این ترتیب، دیدگاه تاریخی دانش در کتاب اول رساله ی لاک مستتر بود.

تعداد کلمات: 1186 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
فیلسوفان انگلیسی و تاریخ‌نگاری (قسمت اول)
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
 
تا جایی که پیامدهای تاریخی آن نشان می دهد، مؤثر ترین حمله به مکتب دکارتی از آن مکتب لاک بود که در هیوم به اوج رسید. در آغاز، تجربه گرایی این مکتب، اگر چه از قبل نیز با دکارت آگاهانه مخالف بود، ارتباط آگاهانه ای با مسائل اندیشه ی تاریخی نداشت، ولی با رشد این مکتب تدریج روشن شد که دیدگاهی را که بیان می کند می توان به سود تاریخ به کار گرفت، اگر چه فقط به معنایی منفی، یعنی برای از بین بردن مکتب دکارتی که تاریخ را از مکانی بر نقشهی دانش محروم کرده بود. لاک و بژ کلی در نوشته‌های فلسفی خود اهمیت ویژه‌ای برای مسائل فکر تاریخی قائل نبودند با این که توصیف لاک از روش خود به عنوان «روش واضح تاریخی» نشان می دهد که او از رابطه ی مکتب ضددکارتی خود و مطالعه ی تاریخ آگاه بوده است. او در رساله ی خود، در بخش دوم مقدمه، می گوید مقصودش از اشارهی بالا این است که می خواهد «شرحی از چگونگی دستیابی ادراک ما به مفاهیمی که از چیزها داریم» بدهد.

به این گونه، لاک با مفاهیم ما از چیزها دقیقا همان طور برخورد می کند که ویکو با آداب و عادات میکرد؛ درحالی که مسئله ی دکارتی رابطه ی بین تصورات و چیزها در هر مورد به عنوان مسئله ای که مطرح نیست نفی میگردد. ولی در فرانسه اشتیاق به کارگیری فلسفه ی لاک از جانب اصحاب روشنگری، ولتر و اصحاب دایرة المعارف، که توجه شان قاطعانه به تاریخ معطوف بود، نشان می دهد که این فلسفه به طریقی خاص مناسب آن بود که به عنوان سلاحی برای اندیشه ی تاریخی، نخست در دفاع از آن و سپس در حمله به سنت دکارتی، به خدمت گرفته شود. در واقع، طغیان علیه مکتب دکارت مهم ترین جنبه ی منفی فکر فرانسوی در قرن هجدهم است. مهم ترین جنبه های مثبت آن عبارت اند از او، لحن تاریخی فزاینده ی آن و ثانیة، اقتباس فلسفه ای از نوع فلسفه ی لاک؛ و واضح است که این سه جنبه متقابلا به یکدیگر وابسته بودند.

   بیشتر بخوانید:  تاریخ‌نگاری رومی

برجسته کردن نمونه های مشهور رذیلت و فضیلت سیاسی است برای آیندگان، تا نفرین یا تحسین کنند، و به خوانندگانش حتی با بیانی که می ترسد با وحشت های یکنواخت خود آنان را نگران سازد بیاموزد که شهروندان خوب ممکن است تحت سلطه ی حکام بد زندگی کنند؛ و این که نه تنها سرنوشت یا پیشامدها، بلکه خوی شخصی و احتیاط، اعتدال کریمانه و خودداری است که به بهترین وجه سناتوری عالی مقام را در زمان خطر سالم نگاه می دارد؛ زمانی که نه فقط سرکشان از یک طرف، بلکه تقریبا به همان اندازه نیز متملقان از طرف دیگر، در مسیری که حوادث یا حتی تغییری که مزاج امیر ممکن است به خود بگیرد، در می غلطند. این نگرش تاکیتوس را به طور نظام یافته به تحریف تاریخ می کشاند و آن را از اساس همچون برخوردی بین شخصیت های بیش از حد خوب و بیش از حد بد باز می نمایاند. تاریخ را علمی نمی توان نوشت مگر آن که مورخ تجربهی قومی را که دارد افعالش را حکایت میکند در ذهن خود باز آفریند. تاکیتوس هیچگاه برای این کار تلاش نکرده است؛ شخصیت های او از درون، با تفاهم و عطوفت، مورد توجه قرار نمی گیرند، بلکه از بیرون، فقط به عنوان جلوهه‌های فضیلت و رذیلت نگریسته می شوند. انسان مشکل می تواند توصیف های او را از آگریگل یا دو میسین بخواند و خنده ی سقراط را به تابلوهای تخیلی گلاون از انسان کاملا خوب و کاملا بد به یاد نیاورد: «به به، گلاوکن، با چه تلاشی داری آنها را مثل مجسمه هایی که باید برای گرفتن جایزه در مسابقه شرکت کنند برق می اندازی .
به این گونه، لاک با مفاهیم ما از چیزها دقیقا همان طور برخورد می کند که ویکو با آداب و عادات میکرد؛ درحالی که مسئله ی دکارتی رابطه ی بین تصورات و چیزها در هر مورد به عنوان مسئله ای که مطرح نیست نفی میگردد. ولی در فرانسه اشتیاق به کارگیری فلسفه ی لاک از جانب اصحاب روشنگری، ولتر و اصحاب دایرة المعارف، که توجه شان قاطعانه به تاریخ معطوف بود، نشان می دهد که این فلسفه به طریقی خاص مناسب آن بود که به عنوان سلاحی برای اندیشه ی تاریخی، نخست در دفاع از آن و سپس در حمله به سنت دکارتی، به خدمت گرفته شود. در واقع، طغیان علیه مکتب دکارت مهم ترین جنبه ی منفی فکر فرانسوی در قرن هجدهم است. مهم ترین جنبه های مثبت آن عبارت اند از او، لحن تاریخی فزاینده ی آن و ثانیة، اقتباس فلسفه ای از نوع فلسفه ی لاک؛ و واضح است که این سه جنبه متقابلا به یکدیگر وابسته بودند.
نکات عمدهی فلسفه‌ی لاک به سهولت بر شمرده می شود. فکر میکنم هر مورد روشن خواهد کرد که این فلسفه به صورت نفی ضددکارتی و به صورت اثباتی، به جهت گیری مجد. فلسفه به سوی تاریخ کمک کرده است.
1. انکار اندیشه های فطری و اصرار بر این که دانش از تجربه حاصل می شود. مفهوم ایده های فطری یک مفهوم ضد تاریخی است. اگر تمام دانش عبارت باشد از آشکار ساختن ایده های فطری و اگر تمام این ایده های بالقوه، در ذهن هر انسانی حضور داشته باشند، به طور نظری هر انسانی باید بتواند تمام حجم معرفت ممکن را با کوشش خود به تنهایی، برای خویش از نو تولید کند و نیازی به بر پا ساختن بنای جامع بدنه ی دانش، که کار خاص تاریخ است، نیست. اما اگر تمام دانش بر پایه ی تجربه است، پس محصولی تاریخی است. حقیقت، چنانکه بیکن قبلا تأکید کرده بود، دختر زمان است؛ بهترین معرفت، ثمره‌ی رسیده ترین و غنی ترین تجربه است. به این ترتیب، دیدگاه تاریخی دانش در کتاب اول رساله ی لاک مستتر بود.

٢. انکار هر برهانی که قصد آن پل زدن روی شکافی باشد که ادعا می شود میان ایده ها و چیزها وجود دارد؛ این انکار بر این نظریه استوار است که دانش نه به واقعیتی متمایز از اندیشه های ما بلکه به توافق و عدم توافق خود اندیشه های ما مربوط است. این نظریه آن طور که در مورد علم فیزیک به کار برده می شود، به وضوح تناقض مند است، زیرا به نظر می رسد در علم فیزیک شناسایی چیزی را هدف قرار میدهیم که به اندیشه تقلیل پذیر نیست؛ اما کاربست آن نظریه در دانش تاریخی ما از نهادهای انسانی مانند اخلاقیات، زبان، حقوق و سیاست، نه فقط عاری از تناقض است بلکه، چنان که قبلا دیدیم، طبیعی ترین طریق بررسی این چیزهاست.

٣. انکار اندیشه های مجرد و تأکید بر این که همه ی ایده ها انضمامی اند؛ این انکار، که برکلی نشان داد در لاک نیز به طور تلویحی وجود دارد، چنانچه در مورد ریاضیات و فیزیک به کار بسته شود تناقض مند است، ولی واضح است که طریقه‌ی طبیعی تفکر درباره ی تاریخ است که در آن معرفت عبارت است از اندیشه های انضمامی نه تعمیم های مجرد.

۴. مفهوم معرفت و شناخت آدمی که ضرورتا به حقیقت و یقین مطلق نمی رسد اما قادر است (به گفته ی لاک) به چنان یقینی دست یابد که وضع ما ایجاب می کند، یا آن که (به گفته ی هیوم) عقل قادر به زدودنی ابرهای تردید نیست، ولی خود طبیعت (طبیعت آدمی ما برای آن مقصود کفایت میکند و ضرورت مطلق زیستن و سخن گفتن و عمل کردن شبیه سایر مردم را در زندگی عملی بر عهده ی ما می گذارد. این برای دکارتی مشتاق به مسائل ریاضیات و فیزیک دلخوش خنک است، ولی برای شناخت تاریخی که دقیقا در ارتباط با چیزی است که لاک وضع ما می خواند، یعنی وضع بالفعل امور آدمی یا طریق زندگی و سخن گفتن و کار کردن آدمیان، پایه ی محکمی شمرده می شود.

ادامه دارد..
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  تاریخ‌نگاری رومی و پولوبیوس
  تاریخ‌نگاری هلنیستیکی
  هرودوت هیچ جانشینی نداشت

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.