نگاهی به دیدگاه سیریل اسکندرریهای
چکیده:
از زمان برگزاری شورای قسطنطنیه در سال ۳۸۱، که باعث شد قسطنطنیه به جای اسکندریه به دومین اسقف نشین مهم جهان مسیحیت تبدیل شود، رقابت شدیدی بین این دو اسقف نشین به وجود آمد.
تعداد کلمات: 1661 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
از زمان برگزاری شورای قسطنطنیه در سال ۳۸۱، که باعث شد قسطنطنیه به جای اسکندریه به دومین اسقف نشین مهم جهان مسیحیت تبدیل شود، رقابت شدیدی بین این دو اسقف نشین به وجود آمد.
تعداد کلمات: 1661 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
باره سیریل در سال ۴۱۲، به جانشینی عمویش تئوفیلوس به مقام اسقفی اسکندریه برگزیده شد. او به دلیل مناظره ها و مباحثههایش با نستوریوس، أسقف قسطنطنیه، شهرت یافته است. از زمان برگزاری شورای قسطنطنیه در سال ۳۸۱، که باعث شد قسطنطنیه به جای اسکندریه به دومین اسقف نشین مهم جهان مسیحیت تبدیل شود، رقابت شدیدی بین این دو اسقف نشین به وجود آمد. عموی سیریل، تئوفیلوس باعث تبعید یوحنای زرین دهان شد و سیریل نیز در مورد نستوریوس به همین شکل رفتار کرد. پس از مرگ سیریل، جانشین و پسر برادرش، دیوسکوروس، نیز از همین سنت فامیلی پیروی کرد. اما اگر درگیری سیریل با نستوریوس را صرفا یک مناقشه کلیسایی و سیاسی بدانیم، دچار اشتباه شده ایم. سیریل به علت اختلاف نظرهای بنیادی در مورد شخصیت عیسی مسیح باستوریوس به مخالفت برخاست نستوریوس واعظی محبوب بود که در سال ۴۲۸ به مقام اسقفی قسطنطنیه برگزیده شد. وی در مورد شخصیت عیسی مسیح، پیرو تعالیم مکتب الاهیاتی انطاکیه بود. این امر، بدین معنی است که وی پیرو نگرش «کلمه - انسان» بود؛ یعنی او عیسی مسیح را انسانی می دانست که کلمه الاهی یا خدا در وی ساکن شده بود. در این نگرش، ظاهرا نزدیکترین اتصال و یگانگی ممکن بین عیسی به عنوان انسان و خدا یا کلمه دیده می شد و نیت و اراده آنان یکی بود. علی رغم همه مباحث و استدلال ها و با وجود همه تلاش های نستوریوس به منظور یگانه ساختن عیسی و کلمه، باز هم آنان دو وجود مجزا باقی می ماندند.
نستوریوس متهم به این شده است که تعلیمی نادرست از نظریه تجسم ارائه داده است. در سال ۱۹۱۰ اثری از نستوریوس تحت عنوان بازار مکار، هراکلیدس که هیچ نسخه ای از آن در دسترس نبود و گمان می رفت نابود شده است، کشف شد. این کتاب خواست و اشتیاق نستوریوس را در مورد اینکه از راست دینی پیروی کند و اتحاد و یگانگی شخصیت عیسی مسیح را بنمایاند نشان می دهد، اما در عین حال این کتاب بیانگر شکست او در تحقق بخشیدن به این هدف است.
بیشتر بخوانید : فلسفهی افلاطون برای مردم عامی
نستوریوس، در موعظه های خود در قسطنطنیه، این موضوع را که مریم باکره «مادر خدا» بود، رد می کرد. از نظر او عیسای انسان و نه کلمه با خدا، از مریم متولد شد. این تعلیم به گوش سیریل رسید و وی در برابر آن، واکنش نشان داد. ابتدا وی نامهای مؤدبانه و در عین حال جدی و هشدار دهنده به نستوریوس نوشت و در آن دیدگاه خود را بیان کرد و نستوریوس را ترغیب کرد تا مفهوم مادرخدا را بپذیرد و با آن از سر جنگ درنیاید. نستوریوس بر عقیده خود پافشاری کرد. سیریل حمایت و پشتیبانی کلیسای روم را نیز به دست آورد و سپس نامهای شدیداللحن به نستوریوس نوشت و از او خواست تا در طول ده روز از عقاید خود چشم پوشی کند. سیریل از نستوریوس خواسته بود تا دوازده «ملعون باد» را امضا کند؛ یعنی دوازده گزارهای را که سیریل آنها را بیانگر افکار بدعت آمیز او می دانست، محکوم نماید. نستوریوس از انجام دادن این امر خودداری کرد و متعاقب آن امپراتور دستور تشکیل شورای افسس را داد که در این شورا وی از مقام خود خلع گردید.
جوهره اصلی دیدگاه سیریل بسیار صریح و روشن بود. عیسی مسیح انسانی نبود که کلمه خدا در او ساکن شده باشد، بلکه او کلمه خدا بود که جسم گشته بود. آموزه ای که سیریل به خاطر آن علیه نستوریوس مبارزه کرد، آموزه تجسم بود. کلمه خدا که در ازل از خدای پدر به وجود آمده بود، در زمانی معین چون یک انسان از مریم با کره تولد یافت. بنابراین بدین معنی، مریم «مادر خدا» بود؛ زیرا عیسایی که از وی تولد یافت، خدا بود. مسیح، اتصال و پیوند عیسای انسان و کلمه خدا نبود، بلکه «کلمه جسم گردید» (یوحنا ۱۴ : ۱) بدین معنی که کلمه خدا طبیعت کامل انسانی را بر خود گرفته و با آن متحد شده بود که این امر، شامل بر خود گرفتن روح انسانی نیز می شود و انسان شده بود. این اتحاد، عیسی مسیح را به یک اقنوم یا یک وجود تبدیل کرده بود. بنابراین، اتحاد بین کلمه و انسانیت او «اتحاد بالاقنوم» باتحاد ذاتی نامیده شده است.
نستوریوس متهم به این شده است که تعلیمی نادرست از نظریه تجسم ارائه داده است. در سال ۱۹۱۰ اثری از نستوریوس تحت عنوان بازار مکار، هراکلیدس که هیچ نسخه ای از آن در دسترس نبود و گمان می رفت نابود شده است، کشف شد. این کتاب خواست و اشتیاق نستوریوس را در مورد اینکه از راست دینی پیروی کند و اتحاد و یگانگی شخصیت عیسی مسیح را بنمایاند نشان می دهد، اما در عین حال این کتاب بیانگر شکست او در تحقق بخشیدن به این هدف است.
سیریل همچنین اصلی را به کار گرفت که خود بر این باور بود از آتاناسیوس به او رسیده است، اما در واقع، از آپولیناریس به او رسیده بود. او «یگانه طبیعت مجسم کلمه خدا» را تصدیق می کرد. این اصل هنگامی که راست دینی به عنوان اعتقاد به دو طبیعت مسیح تعریف شد، مشکل به وجود آورد. اما سیریل از اینکه عیسی مسیح را «وحدتی حاصل از دو طبیعت» ببیند، خرسند بود. بدین معنی که همانگونه که جسم و روح به هم می پیوندند تا یک وجود انسانی را شکل بدهند، به همین شکل نیز دو طبیعت انسانی و الاهی به طور جدایی ناپذیری در عیسی مسیح با همدیگر پیوند و وحدت یافته اند تا یک واقعیت واحد را شکل بدهند. علاوه بر این، «تفاوت این دو طبیعت به واسطه وحدت از میان برداشته نمی شود» (نامه چهارم).
تفاوت بین سیریل و نستوریوس را به شکل زیر می توان خلاصه کرد؛ نستوریوس از عیسی و نیز کلمۂ خدا سخن می گفت، در حالی که سیریل بر این باور بود که عیسی کلمه بود. مسئله بدین شکل نیز مطرح می شد که شخص عیسی که بود؟ نستوریوس بر این باور بود که وی انسانی بود منحصر به فرد و کامل که با کلمه پیوند یافته بود. سیریل بر این موضوع پافشاری می کرد که وی کلمه مجسم بود. نستوریوس صریحا ابراز می داشت: «من نمی توانم یک کودک دو سه ساله را خدا بخوانم.» (سقراط، تاریخ کلیسا ۳۴۰۷)
انگیزه اصلی مخالفت سیریل، بانستوریوس، همانند مورد مخالفت آتاناسیوس با آریوس، از توجه وی به آموزه نجات سرچشمه می گرفت. وی بر این باور بود که در عشای ربانی، ما از عیسی، یعنی جسم حیات بخش، حیات می یابیم (یوحنا ۴۸ : ۴ - ۵۸) جسم او حیات می بخشد؛ زیرا نه جسم یک انسان عادی، بلکه جسم کلمه مجسم است.
ما نمی گوییم که طبیعت کلمه تغییر یافت و تبدیل به جسم شد و نیز نمی گوییم که کلمه به یک شخص کامل متشکل از جسم و روح متبدل شد. گفته ما این است که کلمه به طریقی که ورای توصیف واژگان و فراتر از درک عقلی ماست، به شکل ذاتی جسمی را که توسط روح ناطق به حرکت در می آید، با خویشتن متحد ساخته، انسان شد. بدین سان، او که پیش از خلقت وجود داشت و از پدر به وجود آمده بود، از نظر جسمی و بدنی از یک زن به دنیا آمد. طبیعت الاهی او به هیچ وجه از باکره مقدس منشأ و آغاز نگرفت... بلکه به خاطر ما و برای نجات ما وی به شکل ذاتی، بدن انسانی را با خود متحد کرد و از یک زن متولد شد... و از نظر جسمی متولد شد. ما نباید عیسی مسیح واحد را به دو جزء و فرزند دو مقوله مجزا (پسر خدا و پسر انسان) تقسیم کنیم. همچنین برای آموزۂ صحیح صرفا پذیرش اتحاد و پیوند دو شخص کافی نیست، کاری که بعضی آن را انجام میدهند (نستوریوس). کتاب مقدس نمی گوید که کلمه، خود را با یک انسان متحد ساخت، بلکه می گوید که او جسم گردید. این امر بدین معناست که او همچون ما در خون و جسم شریک شد. او بدن ما را بدن خود ساخت، بدون اینکه خدشه ای به خدا بودنش وارد شود.
تفاوت بین سیریل و نستوریوس را به شکل زیر می توان خلاصه کرد؛ نستوریوس از عیسی و نیز کلمۂ خدا سخن می گفت، در حالی که سیریل بر این باور بود که عیسی کلمه بود. مسئله بدین شکل نیز مطرح می شد که شخص عیسی که بود؟ نستوریوس بر این باور بود که وی انسانی بود منحصر به فرد و کامل که با کلمه پیوند یافته بود. سیریل بر این موضوع پافشاری می کرد که وی کلمه مجسم بود. نستوریوس صریحا ابراز می داشت: «من نمی توانم یک کودک دو سه ساله را خدا بخوانم.»
اگر کسی اعتراف نکند که امانوئل حقیقتا خداست و بنابراین، اعتراف نکند باکره مقدس، مادر خداست و نیز اگر اعتراف نکند که او در جسم خود کلمه خدا را که جسم گردید، به دنیا آورد، ملعون باد. (ملعون باد اول )
اگر کسی اعتراف نکند که جسم خداوند حیاتبخش است و این جسم، مجسم کلمة خدای پدر است و چنین وانمود کند که این جسم متعلق به شخص دیگری است که با کلمۂ خدا صرفا متحد گشته، در وی الوهیت ساکن است؛ و نیز اگر کسی اعتراف نکند که جسم او حیات می بخشد؛ زیرا جسم کلمه ای است که به همه حیات می بخشد، ملعون باد. (ملعون باد یازدهم )
سیریل در سال ۴۴۴ چشم از جهان فروبست. شخصیت وی امروزه نیز، همچون روزگار خودش، مباحثهها و مناظره های بسیاری را باعث شده است. برای کلیسای مصر و برای بسیاری دیگر، وی همواره پدر بزرگ راست دینی بوده است که از آموزه تجسم دفاع کرده است. دیگران شاید با این ارزیابی درباره مرگ سیریل که به تئودورت نسبت داده می شود، موافق باشند:
بالاخره و پس از مشکلات بسیار، زندگی شخص نابکاری پایان یافت. اشخاص نیکو و نجیب، بسیار زود چشم از جهان فرو می بندند، در حالی که زندگی اشخاص شریر سالیان متمادی به طول می انجامد. .... خداوند با آگاهی از این امر که عناد و کینه توزی این شخص روز به روز شدیدتر می شود و به بدن کلیسا صدمه وارد می سازد، او را چون یک طاعون ریشه کن کرد و بلا را از اسرائیل رفع نمود. بازماندگان او به راستی از فقدان او شادمان گشتند. شاید مردگان متأسف باشند؛ باید نگران این بود که مبادا آنان به جهت آزردگی شدید از مصاحبت با وی او را به سوی ما باز پس فرستند... بنابراین، باید بسیار مراقب بود. پس وظیفه بسیار مقدس شما این است که به گورکنان بسپارید سنگی بسیار بزرگ و سنگین بر قبرش بگذارند؛ زیرا این خطر وجود دارد که او مجددا بازگردد و بسی افزون تر اندیشه متلون خود را به نمایش بگذارد. بگذارید او آموزه های جدید خود را به ارواح جهان سفلی ارائه دهد و شب و روز برای آنان موعظه کند. من واقعا برای این بیچاره متأسفم! نامه ۱۸۰ (به اسقف دومنوس از انطاکیه)
ضرورتی ندارد که سیریل را چون نور خالص یا ظلمت خالص تصویر کرد. از یک سو، می توان دستاورد عظیم او را در حمایت از آموزه تجسم تصدیق کرد و از سوی دیگر می توان به این موضوع نیز توجه داشت که برای او، خلع اسقف قسطنطنیه از مقامش وظیفه آنچنان ناخوشایندی هم نبوده است.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
جوهره اصلی دیدگاه سیریل بسیار صریح و روشن بود. عیسی مسیح انسانی نبود که کلمه خدا در او ساکن شده باشد، بلکه او کلمه خدا بود که جسم گشته بود. آموزه ای که سیریل به خاطر آن علیه نستوریوس مبارزه کرد، آموزه تجسم بود. کلمه خدا که در ازل از خدای پدر به وجود آمده بود، در زمانی معین چون یک انسان از مریم با کره تولد یافت. بنابراین بدین معنی، مریم «مادر خدا» بود؛ زیرا عیسایی که از وی تولد یافت، خدا بود. مسیح، اتصال و پیوند عیسای انسان و کلمه خدا نبود، بلکه «کلمه جسم گردید» (یوحنا ۱۴ : ۱) بدین معنی که کلمه خدا طبیعت کامل انسانی را بر خود گرفته و با آن متحد شده بود که این امر، شامل بر خود گرفتن روح انسانی نیز می شود و انسان شده بود. این اتحاد، عیسی مسیح را به یک اقنوم یا یک وجود تبدیل کرده بود. بنابراین، اتحاد بین کلمه و انسانیت او «اتحاد بالاقنوم» باتحاد ذاتی نامیده شده است.
نستوریوس متهم به این شده است که تعلیمی نادرست از نظریه تجسم ارائه داده است. در سال ۱۹۱۰ اثری از نستوریوس تحت عنوان بازار مکار، هراکلیدس که هیچ نسخه ای از آن در دسترس نبود و گمان می رفت نابود شده است، کشف شد. این کتاب خواست و اشتیاق نستوریوس را در مورد اینکه از راست دینی پیروی کند و اتحاد و یگانگی شخصیت عیسی مسیح را بنمایاند نشان می دهد، اما در عین حال این کتاب بیانگر شکست او در تحقق بخشیدن به این هدف است.
سیریل همچنین اصلی را به کار گرفت که خود بر این باور بود از آتاناسیوس به او رسیده است، اما در واقع، از آپولیناریس به او رسیده بود. او «یگانه طبیعت مجسم کلمه خدا» را تصدیق می کرد. این اصل هنگامی که راست دینی به عنوان اعتقاد به دو طبیعت مسیح تعریف شد، مشکل به وجود آورد. اما سیریل از اینکه عیسی مسیح را «وحدتی حاصل از دو طبیعت» ببیند، خرسند بود. بدین معنی که همانگونه که جسم و روح به هم می پیوندند تا یک وجود انسانی را شکل بدهند، به همین شکل نیز دو طبیعت انسانی و الاهی به طور جدایی ناپذیری در عیسی مسیح با همدیگر پیوند و وحدت یافته اند تا یک واقعیت واحد را شکل بدهند. علاوه بر این، «تفاوت این دو طبیعت به واسطه وحدت از میان برداشته نمی شود» (نامه چهارم).
تفاوت بین سیریل و نستوریوس را به شکل زیر می توان خلاصه کرد؛ نستوریوس از عیسی و نیز کلمۂ خدا سخن می گفت، در حالی که سیریل بر این باور بود که عیسی کلمه بود. مسئله بدین شکل نیز مطرح می شد که شخص عیسی که بود؟ نستوریوس بر این باور بود که وی انسانی بود منحصر به فرد و کامل که با کلمه پیوند یافته بود. سیریل بر این موضوع پافشاری می کرد که وی کلمه مجسم بود. نستوریوس صریحا ابراز می داشت: «من نمی توانم یک کودک دو سه ساله را خدا بخوانم.» (سقراط، تاریخ کلیسا ۳۴۰۷)
انگیزه اصلی مخالفت سیریل، بانستوریوس، همانند مورد مخالفت آتاناسیوس با آریوس، از توجه وی به آموزه نجات سرچشمه می گرفت. وی بر این باور بود که در عشای ربانی، ما از عیسی، یعنی جسم حیات بخش، حیات می یابیم (یوحنا ۴۸ : ۴ - ۵۸) جسم او حیات می بخشد؛ زیرا نه جسم یک انسان عادی، بلکه جسم کلمه مجسم است.
ما نمی گوییم که طبیعت کلمه تغییر یافت و تبدیل به جسم شد و نیز نمی گوییم که کلمه به یک شخص کامل متشکل از جسم و روح متبدل شد. گفته ما این است که کلمه به طریقی که ورای توصیف واژگان و فراتر از درک عقلی ماست، به شکل ذاتی جسمی را که توسط روح ناطق به حرکت در می آید، با خویشتن متحد ساخته، انسان شد. بدین سان، او که پیش از خلقت وجود داشت و از پدر به وجود آمده بود، از نظر جسمی و بدنی از یک زن به دنیا آمد. طبیعت الاهی او به هیچ وجه از باکره مقدس منشأ و آغاز نگرفت... بلکه به خاطر ما و برای نجات ما وی به شکل ذاتی، بدن انسانی را با خود متحد کرد و از یک زن متولد شد... و از نظر جسمی متولد شد. ما نباید عیسی مسیح واحد را به دو جزء و فرزند دو مقوله مجزا (پسر خدا و پسر انسان) تقسیم کنیم. همچنین برای آموزۂ صحیح صرفا پذیرش اتحاد و پیوند دو شخص کافی نیست، کاری که بعضی آن را انجام میدهند (نستوریوس). کتاب مقدس نمی گوید که کلمه، خود را با یک انسان متحد ساخت، بلکه می گوید که او جسم گردید. این امر بدین معناست که او همچون ما در خون و جسم شریک شد. او بدن ما را بدن خود ساخت، بدون اینکه خدشه ای به خدا بودنش وارد شود.
تفاوت بین سیریل و نستوریوس را به شکل زیر می توان خلاصه کرد؛ نستوریوس از عیسی و نیز کلمۂ خدا سخن می گفت، در حالی که سیریل بر این باور بود که عیسی کلمه بود. مسئله بدین شکل نیز مطرح می شد که شخص عیسی که بود؟ نستوریوس بر این باور بود که وی انسانی بود منحصر به فرد و کامل که با کلمه پیوند یافته بود. سیریل بر این موضوع پافشاری می کرد که وی کلمه مجسم بود. نستوریوس صریحا ابراز می داشت: «من نمی توانم یک کودک دو سه ساله را خدا بخوانم.»
اگر کسی اعتراف نکند که امانوئل حقیقتا خداست و بنابراین، اعتراف نکند باکره مقدس، مادر خداست و نیز اگر اعتراف نکند که او در جسم خود کلمه خدا را که جسم گردید، به دنیا آورد، ملعون باد. (ملعون باد اول )
اگر کسی اعتراف نکند که جسم خداوند حیاتبخش است و این جسم، مجسم کلمة خدای پدر است و چنین وانمود کند که این جسم متعلق به شخص دیگری است که با کلمۂ خدا صرفا متحد گشته، در وی الوهیت ساکن است؛ و نیز اگر کسی اعتراف نکند که جسم او حیات می بخشد؛ زیرا جسم کلمه ای است که به همه حیات می بخشد، ملعون باد. (ملعون باد یازدهم )
سیریل در سال ۴۴۴ چشم از جهان فروبست. شخصیت وی امروزه نیز، همچون روزگار خودش، مباحثهها و مناظره های بسیاری را باعث شده است. برای کلیسای مصر و برای بسیاری دیگر، وی همواره پدر بزرگ راست دینی بوده است که از آموزه تجسم دفاع کرده است. دیگران شاید با این ارزیابی درباره مرگ سیریل که به تئودورت نسبت داده می شود، موافق باشند:
بالاخره و پس از مشکلات بسیار، زندگی شخص نابکاری پایان یافت. اشخاص نیکو و نجیب، بسیار زود چشم از جهان فرو می بندند، در حالی که زندگی اشخاص شریر سالیان متمادی به طول می انجامد. .... خداوند با آگاهی از این امر که عناد و کینه توزی این شخص روز به روز شدیدتر می شود و به بدن کلیسا صدمه وارد می سازد، او را چون یک طاعون ریشه کن کرد و بلا را از اسرائیل رفع نمود. بازماندگان او به راستی از فقدان او شادمان گشتند. شاید مردگان متأسف باشند؛ باید نگران این بود که مبادا آنان به جهت آزردگی شدید از مصاحبت با وی او را به سوی ما باز پس فرستند... بنابراین، باید بسیار مراقب بود. پس وظیفه بسیار مقدس شما این است که به گورکنان بسپارید سنگی بسیار بزرگ و سنگین بر قبرش بگذارند؛ زیرا این خطر وجود دارد که او مجددا بازگردد و بسی افزون تر اندیشه متلون خود را به نمایش بگذارد. بگذارید او آموزه های جدید خود را به ارواح جهان سفلی ارائه دهد و شب و روز برای آنان موعظه کند. من واقعا برای این بیچاره متأسفم! نامه ۱۸۰ (به اسقف دومنوس از انطاکیه)
ضرورتی ندارد که سیریل را چون نور خالص یا ظلمت خالص تصویر کرد. از یک سو، می توان دستاورد عظیم او را در حمایت از آموزه تجسم تصدیق کرد و از سوی دیگر می توان به این موضوع نیز توجه داشت که برای او، خلع اسقف قسطنطنیه از مقامش وظیفه آنچنان ناخوشایندی هم نبوده است.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
بیشتر بخوانید :
راستدینی هوشمندانه
پدر الهیات لاتین
تفتیش عقاید در مسیحیت