تصدی مقام رهبری روحانی لوتر
چکیده:
گفته می شود که در دانشگاه گونیگسبرگ مباحث و مناظرات چنان بالا می گرفت که استادان الهیات با خود اسلحه به کلاس می بردند! لوتری ها در این زمان از جدایی و شقاقی که در بینشان به وجود آمده، به شدت ناراحت و آزرده خاطر بودند.
تعداد کلمات: 1494 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
گفته می شود که در دانشگاه گونیگسبرگ مباحث و مناظرات چنان بالا می گرفت که استادان الهیات با خود اسلحه به کلاس می بردند! لوتری ها در این زمان از جدایی و شقاقی که در بینشان به وجود آمده، به شدت ناراحت و آزرده خاطر بودند.
تعداد کلمات: 1494 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
پس از مرگ لوتر، جای خالی رهبری روحانی برای جنبش لوتریسم به شدت احساس می شد. از بسیاری جهات، ملانکتونه بهترین نامزد تصدی مقام لوتر محسوب می شد، اما افراد بسیاری به او اطمینان نداشتند و او را کسی می دانستند که به لوتر خیانت کرده است. در این زمان، لوتریسم به گروهها و شاخه های متعدد تقسیم گشت و هر یک از شاخه ها نیز در مورد آموزه های بنیادین با شاخه های دیگر اختلاف نظر جدی داشتند. گفته می شود که در دانشگاه گونیگسبرگ مباحث و مناظرات چنان بالا می گرفت که استادان الهیات با خود اسلحه به کلاس می بردند! لوتری ها در این زمان از جدایی و شقاقی که در بینشان به وجود آمده، به شدت ناراحت و آزرده خاطر بودند. مناظره ها ادامه یافتند و تلاش هایی به عمل آمد تا موضوعات مورد مناقشه و اختلاف، حل و فصل شوند. در دهه ۱۵۷۰ میلادی تعدادی اعتراف نامه تدوین گشت و در سال ۱۵۷۷ برخی از این اعتراف نامه ها جمع آوری شدند و مجموعه «اعتقادنامه وفاق» را به وجود آوردند که این مجموعه، مورد تأیید و پذیرش بسیاری از کلیساهای لوتری قرار گرفت. در سال ۱۵۸۰، یعنی پنجاه سال پس از خوانده شدن اعتراف نامه آوگسبورگ * برای امپراتور، کتاب وفاق منتشر شد. این کتاب شامل سه اعتقادنامه قدیمی کلیسا، اعتراف نامه آوگسبورگ و دفاعی ملانکتون بر آن، مقالات اسمالکالدنیا به قلم لوتر (۱۵۳۷)، رساله ملانکتون تحت عنوان قدرت و برتری پاپ (۱۵۳۷)، رساله آموزش اصول دین (نسخه خلاصه شده و نسخه کامل) به قلم لوتر (۱۵۲۹)، و اعتقادنامه وفاق می شد.
از بسیاری جهات، اعتقادنامه وفاق همان نقشی را برای لوتریسم داشت که شورای ترنت برای کلیسای کاتولیک داشت. این اعتقادنامه، دیدگاه لوتری را در مورد بسیاری از مسائل مشخص کرد و بدین سان، یک راست دینی دقیق لوتری را به وجود آورد. اما کتاب وفاق از سوی همه لوتریها پذیرفته نشد. پادشاه دانمارک که پیرو لوتر بود آنقدر از این کتاب منزجر گشت که آن را در آتش افکند و این کتاب هرگز از سوی کلیسای دانمارک پذیرفته نشد. برخی از لوتری های مناطق مختلف آلمان نیز از پذیرش کتاب سر باز زدند و بعدها به مکتب کلیساهای اصلاح شده پیوستند.
بیشتر بخوانید : فلسفهی افلاطون برای مردم عامی
اعتقادنامه وفاق به دو بخش تقسیم شده است. نخست «خلاصه ای از موضوعات مورد بحث اعتراف نامه آوگسبورگ از سوی عالمان الهی است که در سبک و سیاقی مسیحی و مطابق با کلام خدا به ترتیبی که اینک ذکر می شود، می آید. این بخش، شامل یک مقدمه و دوازده اصل است که موضوعات مورد بحث را دربر می گیرد. بخش دوم یا همان «اعلامیه استوار»، موضوعات بخش نخست را با صراحت و وضوح بیشتر و به شکلی مبسوط تر مورد بررسی قرار می دهد.
مقدمه، تصدیق می کند که کتاب مقدس تنها ملاک و هنجار برای تدوین هر آموزهای است. اما در عین حالی که کتاب مقدس تنها سنگ محک محسوب می شود و هر آموزهای باید بر اساس آن مورد ارزشیابی قرار گیرد، اعتراف نامه های لوتری ایمان نیز که در کتاب وفاق یافت می شوند، معیار و هنجاری برای ارزشیابی هر آموزهای معرفی می شود. اگرچه همه آموزه های اعتقادنامه وفاق، آموزه هایی بودند که بر اساس کتاب مقدس تدوین شده بودند، در اینجا تنشی بین تصدیق نظری نقش کتاب مقدس به عنوان تنها معیار ارزشیابی آموزه ها و قائل شدن نقشی مشابه برای آن در مورد اعتراف نامه های لوتری به چشم می خورد؛ و با وجود اینکه چنین نقش و اهمیتی به اعتراف نامه های لوتری داده شده بود، ادعا می شد که این اعتراف نامه ها مانند کتاب مقدس ملاک و معیار محسوب نمی شوند، بلکه صرفا شهادتی در مورد ایمان و شرح و بیان ایمان محسوب می شوند.
از بسیاری جهات، اعتقادنامه وفاق همان نقشی را برای لوتریسم داشت که شورای ترنت برای کلیسای کاتولیک داشت. این اعتقادنامه، دیدگاه لوتری را در مورد بسیاری از مسائل مشخص کرد و بدین سان، یک راست دینی دقیق لوتری را به وجود آورد. اما کتاب وفاق از سوی همه لوتریها پذیرفته نشد. پادشاه دانمارک که پیرو لوتر بود آنقدر از این کتاب منزجر گشت که آن را در آتش افکند و این کتاب هرگز از سوی کلیسای دانمارک پذیرفته نشد. برخی از لوتری های مناطق مختلف آلمان نیز از پذیرش کتاب سر باز زدند و بعدها به مکتب کلیساهای اصلاح شده پیوستند.
ملانکتون در ابتدا، پیرو باور لوتر در مورد اسارت اراده انسانی بود. اما در سال ۱۵۵۵ دیدگاه ملانکتون در این مورد تغییر کرد و وی در امر نجات، نقش مهمی برای اراده آزاد انسان قائل شد. این نگرش ملانکتون در دو اصل نخست اعتقادنامۂ وفاق رد شده بود که بر اساس دیدگاهی آوگوستینی تدوین شده بود. بر اساس اعتقادنامه وفاق، ایمان آوردن و نجات یافتن تماما کار خداست که «اشخاص سرکش و گریزان از خدا را به اشخاصی که مشتاق انجام دادن اراده خدا هستند، تبدیل می کند.»
با ملانکتون، خصوصا برای تجدیدنظر او در آموزه لوتر درباره حضور واقعی مسیح در آیین عشای ربانی مخالفت می شد که آن را در نسخه تجدیدنظر شده اعتراف نامه آوگسبورگ بیان کرده بود و بر همین اساس، برچسب « کالونیست نهانکار» به ملانکتون زده شده بود. اصل هفتم اعتقادنامه وفاق، چنین نگرشی را کاملا رد می کرد و دیدگاهی کاملا لوتری را در مورد حضور واقعی مسیح در آیین عشای ربانی تصدیق می کرد:
سؤال اصلی این است: آیا در عشای مقدس ربانی، بدن و خون خداوند ما عیسی مسیح، به شکلی حقیقی و جوهری حضور دارد؟ آیا بدن و خون وی توسط نان و شراب بین ایمانداران تقسیم می شود؟ آیا همه کسانی که در مراسم عشای ربانی شرکت میکنند، خواه شایستگی دریافت بدن و خون مسیح را داشته باشند، خواه نداشته باشند، خواه دیندار باشند؛ خواه بی دین؛ خواه ایماندار باشند؛ خواه بی ایمان، توسط دهان خود از بدن و خون مسیح برخوردار می شوند؟ و آیا برخوردار شدن ایماندار از بدن و خون مسیح، منتج به حیات و نجات، و برخوردار شدن بی ایمان از آن منتج به داوری بر او می شود؟ عدم حضورانگاران (کسانی که به حضور واقعی مسیح در عشای ربانی معتقد نیستند) به این سؤال پاسخ منفی می دهد. اما پاسخ ما به این سؤال مثبت است.
برای تشریح این مناقشه، نخست ضرورت دارد که بدانیم دو نوع عدم حضورانگار وجود دارد. یک گروه، عدم حضورانگاران تمام عیار هستند (برای مثال زوینگلی) که با واژگان آلمانی واضح و سرراست، آنچه را بدان باور قلبی دارند بیان می کنند؛ یعنی می گویند، در شام مقدس تنها نان و شراب حضور دارد که اشخاص توسط دهان خود از آن برخوردار می شوند. اما گروه دیگر عدم حضورانگاران، اشخاصی موذی و زیرک هستند (برای مثال ملانکتون و کالون) که خطرناک ترین نوع عدم حضورانگاران محسوب می شوند. آنان به زبان ما، به شکلی ظاهر فریب سخن می گویند و ادعا می کنند که به حضور حقیقی جوهر بدن و خون زنده مسیح در شام مقدس ایمان دارند، اما تأکید می کنند که این حضور واقعی، به شکلی روحانی و توسط ایمان تحقق می یابد. آنان تحت پوشش این واژه های ظاهر فریب در واقع، به همان باور عدم حضورانگاران تمام عیار اعتقاد دارند که در شام مقدس تنها نان و شراب حضور دارد و اشخاص با دهان خود از آنها برخوردار می شوند. برای آنان واژه روحانی معنایی ندارد به جز حضور روح مسیح یا قدرت بدن غایب مسیح یا فوایدی که می توان از این بدن و خون دریافت کرد. آنان حضور بدن و خون مسیح را به هر شکل و طریقی انکار می کنند؛ زیرا به باور آنان بدن و خون وی تنها در بلندای ملکوت جای دارد؛ یعنی مکانی که تنها توسط ایمان خود می توانیم بدانجا راه یابیم. اما آنان در نان و شراب شام مقدس، بدن و خون خداوند را نمی جویند. ما ایمان داریم، تعلیم میدهیم، و اعتراف میکنیم که در شام مقدس بدن و خون مسیح به شکلی حقیقی و جوهری حضور دارد و حقیقتا توسط نان و شراب می تواند دریافت شود..
ما ایمان داریم، تعلیم میدهیم، و اعتراف میکنیم که همراه با نان و شراب، بدن و خون مسیح نه تنها توسط ایمان و به شکلی روحانی، بلکه همچنین توسط دهان انسانی دریافت می شود. اما این امر، نه به طریقی آدم خوارانه، بلکه به واسطه وحدت آیینی بدن و خون مسیح و به طریقی ماوراء طبیعی و آسمانی صورت می گیرد و هرکس که این نان را می خورد بدن مسیح را می خورد. (مقدمه، اصل هفتم)
دل نگرانی عمیق لوتریها در مورد رد کردن تعلیم برخوردار شدن از بدن مسیح به طریقی روحانی که از سوی عدم حضورانگاران موذی تعلیم داده می شد، به چه سبب بود؟ در حالی که، اعتقادنامه وفاق تصدیق می کرد که بدن و خون مسیح «همراه با نان و شراب، در آن و به شکل آن» حضور دارد، برداشتی مادی و بدوی از آن را نیز رد می کرد: «ما با این عبارت، مفهوم خوردن بدن مسیح را به معنایی آدم خوارانه محکوم می کنیم که گویی جسم مسیح زیر دندان اشخاص قرار گرفته و مانند غذاهای دیگر هضم می شود.» و در جایی دیگر تأکید می شود که بدن مسیح به شکلی حقیقی ولی ماوراء طبیعی خورده می شود.» اعتقادنامه وفاق، دیدگاه عدم حضورانگاران موذی را رد می کرد؛ زیرا در پی آن بود تا عینیت آیین عشای ربانی را حفظ کند. «هر کسی که از نان عشای ربانی می خورد بدن مسیح را می خورد.» از نظر آنان گفتن این امر، که ما صرفا به شکلی روحانی و توسط ایمان از بدن و خون مسیح برخوردار می شویم، به معنای تهی ساختن این آیین از ارزش واقعی اش بود.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
مقدمه، تصدیق می کند که کتاب مقدس تنها ملاک و هنجار برای تدوین هر آموزهای است. اما در عین حالی که کتاب مقدس تنها سنگ محک محسوب می شود و هر آموزهای باید بر اساس آن مورد ارزشیابی قرار گیرد، اعتراف نامه های لوتری ایمان نیز که در کتاب وفاق یافت می شوند، معیار و هنجاری برای ارزشیابی هر آموزهای معرفی می شود. اگرچه همه آموزه های اعتقادنامه وفاق، آموزه هایی بودند که بر اساس کتاب مقدس تدوین شده بودند، در اینجا تنشی بین تصدیق نظری نقش کتاب مقدس به عنوان تنها معیار ارزشیابی آموزه ها و قائل شدن نقشی مشابه برای آن در مورد اعتراف نامه های لوتری به چشم می خورد؛ و با وجود اینکه چنین نقش و اهمیتی به اعتراف نامه های لوتری داده شده بود، ادعا می شد که این اعتراف نامه ها مانند کتاب مقدس ملاک و معیار محسوب نمی شوند، بلکه صرفا شهادتی در مورد ایمان و شرح و بیان ایمان محسوب می شوند.
از بسیاری جهات، اعتقادنامه وفاق همان نقشی را برای لوتریسم داشت که شورای ترنت برای کلیسای کاتولیک داشت. این اعتقادنامه، دیدگاه لوتری را در مورد بسیاری از مسائل مشخص کرد و بدین سان، یک راست دینی دقیق لوتری را به وجود آورد. اما کتاب وفاق از سوی همه لوتریها پذیرفته نشد. پادشاه دانمارک که پیرو لوتر بود آنقدر از این کتاب منزجر گشت که آن را در آتش افکند و این کتاب هرگز از سوی کلیسای دانمارک پذیرفته نشد. برخی از لوتری های مناطق مختلف آلمان نیز از پذیرش کتاب سر باز زدند و بعدها به مکتب کلیساهای اصلاح شده پیوستند.
ملانکتون در ابتدا، پیرو باور لوتر در مورد اسارت اراده انسانی بود. اما در سال ۱۵۵۵ دیدگاه ملانکتون در این مورد تغییر کرد و وی در امر نجات، نقش مهمی برای اراده آزاد انسان قائل شد. این نگرش ملانکتون در دو اصل نخست اعتقادنامۂ وفاق رد شده بود که بر اساس دیدگاهی آوگوستینی تدوین شده بود. بر اساس اعتقادنامه وفاق، ایمان آوردن و نجات یافتن تماما کار خداست که «اشخاص سرکش و گریزان از خدا را به اشخاصی که مشتاق انجام دادن اراده خدا هستند، تبدیل می کند.»
با ملانکتون، خصوصا برای تجدیدنظر او در آموزه لوتر درباره حضور واقعی مسیح در آیین عشای ربانی مخالفت می شد که آن را در نسخه تجدیدنظر شده اعتراف نامه آوگسبورگ بیان کرده بود و بر همین اساس، برچسب « کالونیست نهانکار» به ملانکتون زده شده بود. اصل هفتم اعتقادنامه وفاق، چنین نگرشی را کاملا رد می کرد و دیدگاهی کاملا لوتری را در مورد حضور واقعی مسیح در آیین عشای ربانی تصدیق می کرد:
سؤال اصلی این است: آیا در عشای مقدس ربانی، بدن و خون خداوند ما عیسی مسیح، به شکلی حقیقی و جوهری حضور دارد؟ آیا بدن و خون وی توسط نان و شراب بین ایمانداران تقسیم می شود؟ آیا همه کسانی که در مراسم عشای ربانی شرکت میکنند، خواه شایستگی دریافت بدن و خون مسیح را داشته باشند، خواه نداشته باشند، خواه دیندار باشند؛ خواه بی دین؛ خواه ایماندار باشند؛ خواه بی ایمان، توسط دهان خود از بدن و خون مسیح برخوردار می شوند؟ و آیا برخوردار شدن ایماندار از بدن و خون مسیح، منتج به حیات و نجات، و برخوردار شدن بی ایمان از آن منتج به داوری بر او می شود؟ عدم حضورانگاران (کسانی که به حضور واقعی مسیح در عشای ربانی معتقد نیستند) به این سؤال پاسخ منفی می دهد. اما پاسخ ما به این سؤال مثبت است.
برای تشریح این مناقشه، نخست ضرورت دارد که بدانیم دو نوع عدم حضورانگار وجود دارد. یک گروه، عدم حضورانگاران تمام عیار هستند (برای مثال زوینگلی) که با واژگان آلمانی واضح و سرراست، آنچه را بدان باور قلبی دارند بیان می کنند؛ یعنی می گویند، در شام مقدس تنها نان و شراب حضور دارد که اشخاص توسط دهان خود از آن برخوردار می شوند. اما گروه دیگر عدم حضورانگاران، اشخاصی موذی و زیرک هستند (برای مثال ملانکتون و کالون) که خطرناک ترین نوع عدم حضورانگاران محسوب می شوند. آنان به زبان ما، به شکلی ظاهر فریب سخن می گویند و ادعا می کنند که به حضور حقیقی جوهر بدن و خون زنده مسیح در شام مقدس ایمان دارند، اما تأکید می کنند که این حضور واقعی، به شکلی روحانی و توسط ایمان تحقق می یابد. آنان تحت پوشش این واژه های ظاهر فریب در واقع، به همان باور عدم حضورانگاران تمام عیار اعتقاد دارند که در شام مقدس تنها نان و شراب حضور دارد و اشخاص با دهان خود از آنها برخوردار می شوند. برای آنان واژه روحانی معنایی ندارد به جز حضور روح مسیح یا قدرت بدن غایب مسیح یا فوایدی که می توان از این بدن و خون دریافت کرد. آنان حضور بدن و خون مسیح را به هر شکل و طریقی انکار می کنند؛ زیرا به باور آنان بدن و خون وی تنها در بلندای ملکوت جای دارد؛ یعنی مکانی که تنها توسط ایمان خود می توانیم بدانجا راه یابیم. اما آنان در نان و شراب شام مقدس، بدن و خون خداوند را نمی جویند. ما ایمان داریم، تعلیم میدهیم، و اعتراف میکنیم که در شام مقدس بدن و خون مسیح به شکلی حقیقی و جوهری حضور دارد و حقیقتا توسط نان و شراب می تواند دریافت شود..
ما ایمان داریم، تعلیم میدهیم، و اعتراف میکنیم که همراه با نان و شراب، بدن و خون مسیح نه تنها توسط ایمان و به شکلی روحانی، بلکه همچنین توسط دهان انسانی دریافت می شود. اما این امر، نه به طریقی آدم خوارانه، بلکه به واسطه وحدت آیینی بدن و خون مسیح و به طریقی ماوراء طبیعی و آسمانی صورت می گیرد و هرکس که این نان را می خورد بدن مسیح را می خورد. (مقدمه، اصل هفتم)
دل نگرانی عمیق لوتریها در مورد رد کردن تعلیم برخوردار شدن از بدن مسیح به طریقی روحانی که از سوی عدم حضورانگاران موذی تعلیم داده می شد، به چه سبب بود؟ در حالی که، اعتقادنامه وفاق تصدیق می کرد که بدن و خون مسیح «همراه با نان و شراب، در آن و به شکل آن» حضور دارد، برداشتی مادی و بدوی از آن را نیز رد می کرد: «ما با این عبارت، مفهوم خوردن بدن مسیح را به معنایی آدم خوارانه محکوم می کنیم که گویی جسم مسیح زیر دندان اشخاص قرار گرفته و مانند غذاهای دیگر هضم می شود.» و در جایی دیگر تأکید می شود که بدن مسیح به شکلی حقیقی ولی ماوراء طبیعی خورده می شود.» اعتقادنامه وفاق، دیدگاه عدم حضورانگاران موذی را رد می کرد؛ زیرا در پی آن بود تا عینیت آیین عشای ربانی را حفظ کند. «هر کسی که از نان عشای ربانی می خورد بدن مسیح را می خورد.» از نظر آنان گفتن این امر، که ما صرفا به شکلی روحانی و توسط ایمان از بدن و خون مسیح برخوردار می شویم، به معنای تهی ساختن این آیین از ارزش واقعی اش بود.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
راستدینی هوشمندانه
پدر الهیات لاتین
تفتیش عقاید در مسیحیت