اشعاري در وصف جانبازان
غيرت عباس
ديده اول، روشن از آيينه جان ديده ام
دست و پا گم گشتگان را تا به معراج حضور
در مناي عشق و سرمستي، سرافشان ديده ام
در شبستان ولا، رخسارشان مهتاب گون
هاله پيوند سحر از نور ايمان ديده ام
تا جوان را خرمي بخشند از لطف بهار
دامني رنگين تر از گل هاي عرفان ديده ام
تا برآيد از دل شب، آفتاب مردمي
مهر را بر گردشان آيينه گردان ديده ام
اين شقايق هاي سوزان را به صحراي جنون
سرخوش از پيمانه گلگون پيمان ديده ام
اين يکي را شب چراغ معبر آزادگي
آن يکي را مهر در صبح گريبان ديده ام
عزمشان چون صخره الوند، سخت و استوار
رزمشان در پهنه، رشک پور دستان ديده ام
اين يکي را آيتي زآيات رحمت يافتم
آن يکي را پرتوي ازنور قرآن ديده ام
اين شهيدان زنده اند و چشمه سار جانشان
غيرت دريايي از خون شهيدان ديده ام (1)
زلال عشق
بزرگي تو در اين مختصر نمي گنجد
صعود روح تو در بال و پر نمي گنجد
شراب عشق زخمخانه ولا زده اي
که مستي تو دراين رهگذر نمي گنجد
وفا و همت و ايثارت اي بهار سخا
به هيچ دفتر و شعر و اثر نمي گنجد
مگو به وسعت دردت شبي بينديشم
به حجم طاقت من اين قدر نمي گنجد
چگونه وصف تو گويم در اين کلام حقير
که وصف عشق به گفتار در نمي گنجد
زلال عشقي و ايمان محض، متن يقين
حقيقت تو در اين مختصر نمي گنجد(2)
شعر تشيع
يک عمر به دنبال کشيدم سر خود را
تا حفظ کنم ژرف ترين باور خود را
اي سرخ ترين حادثه شعر تشيع!
بايد که به خون رنگ کني خنجر خود را
با هفت کفن زنده ترين زنده عشقم
اي عشق به صف کن همه لشکر خود را!
بگذار که با همت مردانه بگويم
آتش زده ام دين و دل و دفتر خود را
هر چند اناالحق، قدم اول راه است
خوانديم از اول، همه آخر خود را(3)
پي نوشت :
1-فرهنگ شاعران جنگ و مقاومت، ص 244، پژوهش: محمد باقر نجف زاده، زمستان 1372، انتشارات کيهان، به نقل از: مجله جانباز، آبان 1370، ش 122، ص 17.
2-سيمين دخت وحيدي، همان، ص 316.
3-علي مکارمي نيا، بررسي اوزان شعري اشعار دفاع مقدس، انتشارات ترفند، 1382، ص 146.