اهداي خون، اهداي زندگي
نويسنده: خديجه والايي صمد
مقدمه:
از آن به بعد، سال روز تأسيس اين سازمان «روز اهداي خون»، نام گذاري شد. به همين مناسبت، همه ساله در اين روز و روزهاي ديگر سال خونمان را در پايگاه هاي انتقال خون، به هم وطنان نيازمند هديه مي کنيم تا آنها از نعمت زندگي و حيات بر خوردار شوند.
احياي يک نفر، احياي همه مردم
اهداي خون به شخص نيازمند، در حقيقت، احياي انسان به منزله احياي همه مردم است.
امام صادق (عليه السلام) فرموده است:
کسي که آب را به انساني در مکاني که آب يافت نمي شود؛ بنوشاند، او را از مرگ نجات داده است و کسي که انساني را از مرگ نجات دهد، مانند آن است که همه انسان ها را از مرگ نجات داده است.(2)
فيض کاشاني (ره) نوشته است:
کسي که سبب بقاي انسان با عفو کردن يا مانع کشته شدن او و نجاتش از بعضي ابزار کشنده شود، همچنان است که اين کار را در حق همه بشريت انجام داده باشد... (3)
آيا مي دانيد که
2-از هر سه نفر، يک نفر در طول زندگي به خون نياز پيدا مي کند.
3-خوني که امروز اهدا مي کنيد، ممکن است فردا به مصرف يکي ازدوستان يا اعضاي خانواده خودتان برسد.
آيا مي دانيد:
پس:
در حفظ سلامتي خود بکوشيد و فراموش نکنيد که هميشه چشمان يک بيمار نيازمند به خون، منتظر شماست.(4)
اهدا کننده گرامي:
اهداي خون سالم، اهداي زندگي است.
با تو هستم دوست من!
تو دوست من! بله تو که به تازگي لباس عافيت به تن کردي و از بيمارستان با لبخند بيرون آمدي. يادت باشد که وقتي فاصله ات تا مرگ فقط يک خط قرمز بود، سرخي خون ناشناسي مهربان، نفس را به قلبت هديه داد. پس وقتي قلبت نفس کشيد و تپيدنش را در سينه ات حس کردي، وقتي که با دم خود، نغمه زندگي را به جانت دادي و با بازدم، شور زيستن را فرياد کردي، به ياد آر مهرباني را که اين همه را مديون لطف و مهرباني اش هستي؛ لطفي که شبيه به لطف خداوند است. لطف آدمي مهربان که نامش خليفةالله است و به مانند او، مهربانانه جانت بخشيد. انساني مهربان و شريف که جز او، نامي از خود باقي نگذاشت. شايد که با گذشتش مي خواهد خود را در تو ببيند، بي منت و بي خبر.
هر وقت دست هايت، دستت را گرفتند تا خط زندگي ات را روي ديوار دنيا بلندتر بکني، به گوش دست هايت زمزمه کن که روزي دستي با همت آنها را ازلبه پرتگاه دنيا نجات داد و دوباره... .
دستي که قطره هاي زندگي را به رگ هايتان بخشيد و ناشناس رفت و اين را هم به دست هايت بگو که رفت، ولي هميشه در تو باقي است.
به چشم هايت بگو که ديگر هيچ وقت خون جلويشان را نمي گيرد؛ خون تو، ديگرهديه اي از سوي مهرباني است که آرام و بي دغدغه بخشيد و رفت و تو هم ديگر همچون ناشناس آشنا، قدم در راه خير بردارند. راهي که خليفةاللهي اش را اثبات کند؛ راهي که خون رگ هايش نشان مي دهد.
آري، تو دوست من ! تو که رنج بيماري را کشيدي، تو زجر رگ هاي تهي را مي داني. تو که مهرباني خون ناشناس را هميشه به ياد مي آوري. قدم بردار تا ديگر رگي تهي نماند. جاني از بي جاني، چشم از دنيا نبندد. تو که مهرباني را از ارحم الراحمين به وديعه داري. همين امروز شتاب کن تا خون اهدا کني.
زلال قلم
عشق در رگ هايم جاري است
خوني که در رگ هايم جاري است، همان عشق است. عشق سرخ و خروشاني که خالق مهربانم در وجود من سرازير کرده. عشقي که چون معجزه، معجزه اي مستدام در سراسر هستي ام روانه است و حيات مي بخشد. اگر جايي از اين دنيا، کسي عشق را براي زندگي اش کم بياورد، من به ياري اش مي شتابم. با رگ رگ وجودم، با قطره قطره خونم، عشق را برايش به ارمغان مي برم. بايد همه با هم زندگي را تجربه کنيم. همه در کنار هم عشق را بايد در رگ هايمان داشته باشيم. بايد همه با يکديگر بودن را قسمت کنيم وگرنه زندگي، کسالت بيهوده است که زيبايي هايش همه مي پژمرند و به هيچ چشمي دل انگيز نمي آيند؛ و گرنه خدا از بندگانش نا اميد مي شود و ديگر هيچ عشقي نمي آفريند.
عشق را اگر هديه دهي، افزون تر مي شود و لحظه به لحظه بيشتر تجلي پيدا مي کند. عشق را براي همه بايد خواست. براي تمام لحظه هاي هم نوع، تا آسمان و زمين و بهار و تمام زيبايي ها را همه با هم ببينيم و عاشق باشيم.
عشق من، در رگ هايم جاري است و رگ هاي تو مرا اگر صدا کنند، مي شتابم. بگذار خون دوست داشتنم را اندکي به تو هديه کنم. بگذار بداني دوست داشتن براي تو نيز زندگي بخش است. بگذار من در تو جاري شوم تا بخشي از وجودم براي ابد در تو يادگار بماند. حال بخند! زندگي براي تو هم هست و هر کجا که رفتي، با هر سروري که به دنيا نگاه کردي، بدان که من نيز با تو مسرور و شادم؛ چون قطره اي از خون من در رگ هاي توست. چون خون من در تو خوش بخت است و خدا را سپاس مي گويد. چون من و تو با هم يکي شده ايم. چون خداي يکتا عشق را براي همه مي خواهد.
شکر نعمت
خداي ما کسي است که زندگي را به تک تک ما هديه کرده است تا با زندگي در دنيا حقايق خلقتش را درک کنيم. او مي بخشد، تا در تکاپوي به دست آوردن آرامش، از نعمت هايش بهره بگيريم. در اين تکاپوها و هيجان ها، روزگاري هم هست که آرامش از ما سلب مي شود. در اين زمان است که دوست داريم دوستي به ياري مان بيايد و براي رهايي از اضطراب ها همراه ما باشد. اين دوست مهربان، يعني خداوند هميشه واسطه هايي را براي ياري هميشگي اش، از ميان بندگان خوب خود انتخاب مي کند.
اين خوب بودن ها را مي توانيم خودمان ايجاد کنيم. يکي از راه هايي که ما را به سوي واسطه شدن مي کشاند، اهداي خون است. اهداي خون سالم، اهداي زندگي است. خون سالم من و تو، ماده اي است که تاکنون هيچ جاي گزيني براي آن ساخته نشده است و فقط يک بنده نيکوکار مي تواند آن را براي کسي که زندگي مي طلبد، به ارمغان بياورد و او را از مرگ نجات دهد. شايد هم اين فرصت است که خدا به من و تو داده است تا ميان برهاي خوب بودن را بپيماييم.
وقتي با خود فکر مي کنم، مي بينم با چند قطره از خون اهدا شده ما که به نوزاد نارس تزريق مي شود، هم به او زندگي بخشيده ايم و هم افتخار اين را داشته ايم که از ابتداي زندگاني يک فرد در رگ هاي او زندگي را جريان دهيم. يک بيمار سرطاني که شيمي درماني مي کند، از مصرف کنندگان خون ماست. خانم بارداري که هنگام تولد فرزندش به خون ما نياز پيدا مي کند، بي شک، من و تو را از دعا فراموش نمي کند؛ زيرا خداوند با واسطه اي که ما هستيم، به او اين مژده را مي دهد که مي تواند کودکش را در آغوش گيرد. خداي ما چه مهربان است که ما را در مسير اين چرخه ها قرار داده است تا نيکي و لطافت معنوي را در جان و روان خود جاري کنيم.
پي نوشت :
1-نک: مائده: 34، به نقل از نشريه نقل و نقد، ص 11.
2-التبيان؛ ج6، ص 501؛ کنز العرفان، ج2، ص 353، به نقل از: نشريه نقل و نقد، ص11.
3-الصافي، ص 438، به نقل از: نشريه نقل و نقد، ص 11.
4-به نقل از: گاه نامه سازمان انتقال خون ايران، روابط عمومي سازمان انتقال خون ايران، 1381، ش8،ص1.