تمییز میان جهان بینی و روش هایدگر
چکیده:
کربن دلیل این جدایی را انس و هم نشینی دیرپایش با حکمای مشرق زمین می داند: «سیروسلوک طولانی من در شرق و به دور از اروپا موجب شد که نتوانم پس از سالها دوری، خود را دوباره با شخص هایدگر و فلسفه او متصل و مرتبط کنم.» اما انتقادات کربن به هایدگر چیستند؟
تعداد کلمات: 975 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
کربن دلیل این جدایی را انس و هم نشینی دیرپایش با حکمای مشرق زمین می داند: «سیروسلوک طولانی من در شرق و به دور از اروپا موجب شد که نتوانم پس از سالها دوری، خود را دوباره با شخص هایدگر و فلسفه او متصل و مرتبط کنم.» اما انتقادات کربن به هایدگر چیستند؟
تعداد کلمات: 975 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
علی رغم تأثیرپذیری های عظیم از هایدگر که در اندیشه های کربن دیده میشود و با وجود آن که خود کربن بارها اذعان داشته است که تحلیل ها و بصیرتهای هایدگر منشأ بسیاری از پژوهشهای وی بوده و روند تحقیقاتش را تحت تأثیر قرار داده است، با این وصف، مواقفی وجود دارد که مسیر تفکر کربن را از راه هایدگر جدا می سازد. کربن دلیل این جدایی را انس و هم نشینی دیرپایش با حکمای مشرق زمین می داند: «سیروسلوک طولانی من در شرق و به دور از اروپا موجب شد که نتوانم پس از سالها دوری، خود را دوباره با شخص هایدگر و فلسفه او متصل و مرتبط کنم.» اما انتقادات کربن به هایدگر چیستند؟
تمییز میان جهان بینی و روش هایدگر
کربن میان هرمنوتیک، به منزله روش تفکر در هایدگر، و جهان بینی وی تمایز می گذارد و صراحتا اظهار می دارد «به کار گرفتن کلید هرمنوتیک هایدگر ما را ملزم به پیروی از جهان بینی وی نمی کند». از نظر کربن، روش هرمنوتیک با جهان بینی خاصی همراه نیست، بلکه همچون امر بیشکلی است که «شما میتوانید هر شکلی را به آن بدهید». اگر روش هرمنوتیک را همچون کلیدی تلقی کنیم، «با ..... کلید هرمنوتیک نمی توان تمامی قفل هایی را که مانع انکشاف باطن یا پرده برداری از پنهان هستند باز کرد» کربن خواهان آن است که با روش هرمنوتیک هایدگر در سطوح وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی دیگری حرکت کند که هایدگر در آنها گام نگذاشته است: «تحت تأثیر روش تحلیلی هایدگری، از برنامه پیش بینی نشده او گام را فراتر گذارده و اهداف و سطوح هرمنوتیکی دیگری را دنبال کردم.»
بیشتر بخوانید : هایدگر، انسانگرایی و تخریبِ تاریخ
کربن آن دسته از مخالفان خود را که معتقدند وی جهان بینی هایدگر را با جهان بینی حکمای ایران زمین به طور کلی و تفکر سهروردی به طور خاص آمیخته است، شدیدا مورد حمله قرار داده، در دفاع از خویش اظهار می دارد:
اما این بدان معنی نیست که چون هایدگر به کارگیری این کلید هرمنوتیک را به ما آموخته است، به ناچار باید از جهان بینی وی پیروی کنیم. زمانی که برخی سربسته القا کردند که من هایدگر را با سهروردی «آمیخته ام»، به این کلید هرمنوتیک هیچ اشاره ای نشد، زیرا آنان از وجود آن کاملا غافل بودند. ایشان میخواستند القا کنند که من نوعی تلفیق و ترکیب میان جهان بینی هایدگر و جهان بینی حکمای ایران زمین صورت داده ام و این برداشت به نظرم چنان مسخره و بی پایه و اساس جلوه کرد که آن را مغرضانه یافتم. من کلید هرمنوتیک را به کار گرفتم و صدها صفحه نگاشتم تا نشان دهم که این کلید توانایی گشودن چه چیزهای متفاوتی را داراست. اما کوشش من بی حاصل بود، زیرا این منتقدان عقب افتاده نوشته هایم را نمی خوانند و همچنان در بلاهت خویش سرسختی میورزند.
علی رغم تأثیرپذیری های عظیم از هایدگر که در اندیشه های کربن دیده میشود و با وجود آن که خود کربن بارها اذعان داشته است که تحلیل ها و بصیرتهای هایدگر منشأ بسیاری از پژوهشهای وی بوده و روند تحقیقاتش را تحت تأثیر قرار داده است، با این وصف، مواقفی وجود دارد که مسیر تفکر کربن را از راه هایدگر جدا می سازد. کربن دلیل این جدایی را انس و هم نشینی دیرپایش با حکمای مشرق زمین می داند: «سیروسلوک طولانی من در شرق و به دور از اروپا موجب شد که نتوانم پس از سالها دوری، خود را دوباره با شخص هایدگر و فلسفه او متصل و مرتبط کنم.» اما انتقادات کربن به هایدگر چیستند؟
مسئله ساحت قدس
مسئله الوهیت و ساحت قدس در تفکر هایدگر همواره یکی از بحث برانگیزترین و بنیادی ترین مسائل در حوزه هایدگرشناسی است. برخی تمایز وجودشناختی هایدگر میان وجود و موجود را معادل رابطه میان جهان اولی و جهان سفلی دانسته، مفهوم وجود در تفکر هایدگر را مساوق با الوهیت یا ساحت قدس تلقی کردهاند، و برخی نیز این تفسیر را مخالف با انتقادات هایدگر به تئولوژی و طرح هایدگر مبنی بر «تخریب تئولوژی» دانسته اند. لیکن در این میان کربن نظر دیگری دارد که بسیار قابل تأمل است. او به هیچ وجه نمی پذیرد که میتوان تفسیری سکولار و غیرمعنوی از تفکر هایدگر به دست داد. به همین دلیل، از تلقی اخیر انتقاد کرده، می گوید: «متأسفانه، پیروان جوان هایدگر پیوند میان هرمنوتیک و الهیات را تا اندازهای فراموش کرده اند» اما از سوی دیگر، از نظر کربن، میان وجود هایدگر و ساحت قدس، که در حکمت و عرفان شرقی دیده می شود، فاصله وجود دارد. به اعتقاد او، هایدگر دست کم بعد «شرقی» (تفکر را حدس زده بود، هرچند که «شرق» او با شرق اشراقیون یا «افلاطونیان ایران» کاملا یکسان نیست. شما حتما گفته های گویای هایدگر در مورد «اوپانیشادها» را غیرمستقیم شنیده اید. این بیانات نشان میدهد که او به دنبال چیزی شبیه «شرق» اشراقیون بوده است. با این همه، باید پذیرفت که رابطه ای که میان وجود و موجود وجود دارد، معادل رابطه بین دنیای اولی و جهان سفلی نیست. این کافی نیست که جهان ساحت وجود هستی را در برابر جهان موجود قرار دهیم و به تقدس دست یابیم.
البته ما میتوانیم وجود در تفکر هایدگر را همان خدا (به معنایی غیراونتیک یا غیرموجودشناختی) یا همان ساحت قدس تلقی کنیم، لیکن، از نظر کربن، باید توجه داشت، همان گونه که پیر تروتینیون ، دوست و همکار کربن، اظهار داشته و کربن نیز بر آن صحه می گذارد «هرمنوتیک هایدگری، الهیات فاقد تجلى الهی است». به بیان ساده تر، از نظر کربن، هرمنوتیک هایدگر، در قیاس با هرمنوتیک و تفکر شرقی، و آنچه در میان حکمای ایران زمین به چشم میخورد و از جمله در قیاس با هرمنوتیکی که در ادیان اهل کتاب (یهودیت، مسیحیت و اسلام) به کار می رود جنبه معنوی و وجودی کمتری دارد و، حضور یا در عالم بودنی که دازاین هایدگر از آن برخوردار است، بسیار ضعیف تر و کمرنگ تر از حضوری است که حکما و عرفای ایرانیاسلامی و چهره هایی چون سهروردی بدان نایل می شوند. به همین دلیل، می توان پذیرفت که تأثیرپذیری کربن از افکار هایدگر بیشتر بعد روش شناختی و فلسفی دارد، در حالی که ارتباط وی با شیخ اشراق اساسا دارای جنبه وجودی و معنوی است.
ادامه دارد..
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
اما این بدان معنی نیست که چون هایدگر به کارگیری این کلید هرمنوتیک را به ما آموخته است، به ناچار باید از جهان بینی وی پیروی کنیم. زمانی که برخی سربسته القا کردند که من هایدگر را با سهروردی «آمیخته ام»، به این کلید هرمنوتیک هیچ اشاره ای نشد، زیرا آنان از وجود آن کاملا غافل بودند. ایشان میخواستند القا کنند که من نوعی تلفیق و ترکیب میان جهان بینی هایدگر و جهان بینی حکمای ایران زمین صورت داده ام و این برداشت به نظرم چنان مسخره و بی پایه و اساس جلوه کرد که آن را مغرضانه یافتم. من کلید هرمنوتیک را به کار گرفتم و صدها صفحه نگاشتم تا نشان دهم که این کلید توانایی گشودن چه چیزهای متفاوتی را داراست. اما کوشش من بی حاصل بود، زیرا این منتقدان عقب افتاده نوشته هایم را نمی خوانند و همچنان در بلاهت خویش سرسختی میورزند.
علی رغم تأثیرپذیری های عظیم از هایدگر که در اندیشه های کربن دیده میشود و با وجود آن که خود کربن بارها اذعان داشته است که تحلیل ها و بصیرتهای هایدگر منشأ بسیاری از پژوهشهای وی بوده و روند تحقیقاتش را تحت تأثیر قرار داده است، با این وصف، مواقفی وجود دارد که مسیر تفکر کربن را از راه هایدگر جدا می سازد. کربن دلیل این جدایی را انس و هم نشینی دیرپایش با حکمای مشرق زمین می داند: «سیروسلوک طولانی من در شرق و به دور از اروپا موجب شد که نتوانم پس از سالها دوری، خود را دوباره با شخص هایدگر و فلسفه او متصل و مرتبط کنم.» اما انتقادات کربن به هایدگر چیستند؟
مسئله ساحت قدس
مسئله الوهیت و ساحت قدس در تفکر هایدگر همواره یکی از بحث برانگیزترین و بنیادی ترین مسائل در حوزه هایدگرشناسی است. برخی تمایز وجودشناختی هایدگر میان وجود و موجود را معادل رابطه میان جهان اولی و جهان سفلی دانسته، مفهوم وجود در تفکر هایدگر را مساوق با الوهیت یا ساحت قدس تلقی کردهاند، و برخی نیز این تفسیر را مخالف با انتقادات هایدگر به تئولوژی و طرح هایدگر مبنی بر «تخریب تئولوژی» دانسته اند. لیکن در این میان کربن نظر دیگری دارد که بسیار قابل تأمل است. او به هیچ وجه نمی پذیرد که میتوان تفسیری سکولار و غیرمعنوی از تفکر هایدگر به دست داد. به همین دلیل، از تلقی اخیر انتقاد کرده، می گوید: «متأسفانه، پیروان جوان هایدگر پیوند میان هرمنوتیک و الهیات را تا اندازهای فراموش کرده اند» اما از سوی دیگر، از نظر کربن، میان وجود هایدگر و ساحت قدس، که در حکمت و عرفان شرقی دیده می شود، فاصله وجود دارد. به اعتقاد او، هایدگر دست کم بعد «شرقی» (تفکر را حدس زده بود، هرچند که «شرق» او با شرق اشراقیون یا «افلاطونیان ایران» کاملا یکسان نیست. شما حتما گفته های گویای هایدگر در مورد «اوپانیشادها» را غیرمستقیم شنیده اید. این بیانات نشان میدهد که او به دنبال چیزی شبیه «شرق» اشراقیون بوده است. با این همه، باید پذیرفت که رابطه ای که میان وجود و موجود وجود دارد، معادل رابطه بین دنیای اولی و جهان سفلی نیست. این کافی نیست که جهان ساحت وجود هستی را در برابر جهان موجود قرار دهیم و به تقدس دست یابیم.
البته ما میتوانیم وجود در تفکر هایدگر را همان خدا (به معنایی غیراونتیک یا غیرموجودشناختی) یا همان ساحت قدس تلقی کنیم، لیکن، از نظر کربن، باید توجه داشت، همان گونه که پیر تروتینیون ، دوست و همکار کربن، اظهار داشته و کربن نیز بر آن صحه می گذارد «هرمنوتیک هایدگری، الهیات فاقد تجلى الهی است». به بیان ساده تر، از نظر کربن، هرمنوتیک هایدگر، در قیاس با هرمنوتیک و تفکر شرقی، و آنچه در میان حکمای ایران زمین به چشم میخورد و از جمله در قیاس با هرمنوتیکی که در ادیان اهل کتاب (یهودیت، مسیحیت و اسلام) به کار می رود جنبه معنوی و وجودی کمتری دارد و، حضور یا در عالم بودنی که دازاین هایدگر از آن برخوردار است، بسیار ضعیف تر و کمرنگ تر از حضوری است که حکما و عرفای ایرانیاسلامی و چهره هایی چون سهروردی بدان نایل می شوند. به همین دلیل، می توان پذیرفت که تأثیرپذیری کربن از افکار هایدگر بیشتر بعد روش شناختی و فلسفی دارد، در حالی که ارتباط وی با شیخ اشراق اساسا دارای جنبه وجودی و معنوی است.
ادامه دارد..
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
بیشتر بخوانید :
هرمنویتیک وجودی و هستی شناختی هایدگر
اومانیسم سارتر در نگاه هایدگر
از هایدگر تا بورکهارت