عید شد
حوض، پر از خنده خورشید شد
در دل تنگ بلور
ماهی قرمز شگفت
شاپرک
در چمن روسری گل گلی مادرم
بال زد و قصه گفت
عید شد و بید پیر
پیرهن سبزه به تن کرد باز
صورت مهتابی بابا بزرگ
باز دمید از افق جانماز
عید شد و کاشکی
خانه دل نیز بهاری شود
باغچه روح ترک خوردهام
آینه کاری شود...
در دل تنگ بلور
ماهی قرمز شگفت
شاپرک
در چمن روسری گل گلی مادرم
بال زد و قصه گفت
عید شد و بید پیر
پیرهن سبزه به تن کرد باز
صورت مهتابی بابا بزرگ
باز دمید از افق جانماز
عید شد و کاشکی
خانه دل نیز بهاری شود
باغچه روح ترک خوردهام
آینه کاری شود...
حمید هنرجو