عاشق خانهی ماست
به گمانم باران
چون که ناخوانده شده
این طرفها مهمان
میچکد از تن سقف
توی یک ظرف مسی
جز من از دیدن او
شادمان نیست کسی!
فرش و پشتیها خیس
مادرم دل نگران
سقف سوراخ و پدر
بیصدا خیره به آن
کسی از دیدن او
مثل من راضی نیست
توی این خانه کسی
فکر همبازی نیست
میشود ظرف مسی
مثل دریای خزر
میزند قایق من
شادمان در آن پر!
نوشین نوری
چون که ناخوانده شده
این طرفها مهمان
میچکد از تن سقف
توی یک ظرف مسی
جز من از دیدن او
شادمان نیست کسی!
فرش و پشتیها خیس
مادرم دل نگران
سقف سوراخ و پدر
بیصدا خیره به آن
کسی از دیدن او
مثل من راضی نیست
توی این خانه کسی
فکر همبازی نیست
میشود ظرف مسی
مثل دریای خزر
میزند قایق من
شادمان در آن پر!
نوشین نوری