زمین کربلا میلرزد انگار
هنوز از هیبت دست علمدار
شده هر قطره از آب فراتش
زشرم کام گلها داغ و تبدار
دوباره تر شده چشم اقاقی
زبغض غنچهها و اشک ساقی
هنوز اینجا زمینش ناله دارد
هنوز آه شقایق مانده باقی
به یاد نخلهای دشت باور
زداغ نازنین شش ماهه اصغر
وداع آخر فرزند زهرا
زابر دیدگان گرم خواهر
فرات اینجاست با چشمان خسته
نگاه پرغم و قلب شکسته
به یاد شاپرکهایی که رفتند
به سوی باغ گلها دسته دسته
فرات اینجا همیشه شرم دارد
دلی پرخون و اشکی گرم دارد
دلش میجوشد از داغ اقاقی
اگر چه یک نگاه نرم دارد
زمین کربلا هم بیقرار است
وجودش تا همیشه شرمسار است
محرمها که میآید دوباره
سیهپوش و غمین و اشکبار است
طاهره سادات خوشدل
شده هر قطره از آب فراتش
زشرم کام گلها داغ و تبدار
دوباره تر شده چشم اقاقی
زبغض غنچهها و اشک ساقی
هنوز اینجا زمینش ناله دارد
هنوز آه شقایق مانده باقی
به یاد نخلهای دشت باور
زداغ نازنین شش ماهه اصغر
وداع آخر فرزند زهرا
زابر دیدگان گرم خواهر
فرات اینجاست با چشمان خسته
نگاه پرغم و قلب شکسته
به یاد شاپرکهایی که رفتند
به سوی باغ گلها دسته دسته
فرات اینجا همیشه شرم دارد
دلی پرخون و اشکی گرم دارد
دلش میجوشد از داغ اقاقی
اگر چه یک نگاه نرم دارد
زمین کربلا هم بیقرار است
وجودش تا همیشه شرمسار است
محرمها که میآید دوباره
سیهپوش و غمین و اشکبار است
طاهره سادات خوشدل