عرفان اسلامی (76) روایات طعام و شکم
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
روايات طعام و شكم
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله : جاهِدُوا أَنْفُسَكُمْ بِالْجُوعِ وَالْعَطَشِ فَإِنَّ الْأَجْرَ فى ذلِكَ كَأَجْرِ الْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ وَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَمَلٍ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى مِنْ جُوعٍ وَعَطَشٍ[164] .
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله فرمود : با گرسنگى و تشنگى به مبارزه با نفس برخيزيد ، اجر اين مبارزه مانند اجر رزمنده در راه خداست ، به تحقيق عملى در پيشگاه خدا محبوبتر از گرسنگى و تشنگى نيست .
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله : لا يَدْخُلُ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ قَلْبُ مَنْ مَلَأَ بَطْنُهُ[165] .
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود : قلب كسى كه شكمش پر است ، وارد ملكوت آسمان ها نمىشود .
قيلَ يا رَسُولَ اللّهِ أَىُّ النّاسِ أَفْضَلُ ؟ قالَ : مَنْ قَلَّ طُعْمَهُ وَضِحْكَهُ وَرَضِىَ بِما يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ[166] .
گفتند : يا رسول اللّه ! از مردم كداميك برترند ؟ فرمود : كسى كه غذا و خنده او كم باشد و به آنچه عيوب او را مىپوشاند ، خشنود باشد ، ( شايد كنايه از آراسته بودن انسان به حسنات اخلاقى باشد ) .
قالَ النَّبِىُّ صلىاللهعليهوآله : الْفِكْرُ نِصْفُ الْعِبادَةِ وَقِلَّةُ الطَّعامِ هِىَ الْعِبادَةُ[167] .
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود : انديشه نصف عبادت است و كمى طعام خود عبادت .
وَقالَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله : إِنَّ اللّهَ يُباهِى الْمَلائِكَةَ بِمَنْ قَلَّ طُعْمَهُ فِى الدُّنْيا يَقُولُ : أُنْظُرُوا إلى عَبْدى اِبْتَلَيْتُهُ بِالطَّعامِ وَالشَّرابِ فِى الدُّنْيا فَتَرَكَهُما لِأَجْلى اِشْهَدُوا يا مَلائِكَتى مَا مِنْ أَكْلَةٍ تَرَكَها لِأَجْلى إِلاّ أَبْدَلْتُهُ بِها دَرَجاتٍ فِى الْجَنَّةِ[168] .
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود : خداوند به كسى كه غذايش در دنيا مختصر است به ملائكه مباهات مىكند و مىفرمايد : به بندهام بنگريد ، او را به طعام و آشاميدنى آزمايش كردم ، هر دو را به خاطر من رها كرد . اى ملائكه ! شاهد باشيد غذايى را براى خاطر من ترك نمىكند مگر اينكه به جاى آن درجاتى در بهشت به او عطا مىكنم .
وَقالَ صلىاللهعليهوآله : لا تُميتُوا الْقُلُوبَ بِكَثْرَةِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ فَإِنَّ الْقَلْبَ كَالزَّرعِ يَمُوتُ إِذا كَثُرَ عَلَيْهِ الْماءُ[169] .
و نيز آن حضرت فرمود : دل ها را با طعام و آشاميدن زياد به مرگ و نابودى نكشيد ، حقيقتا قلب مانند زراعت است ، وقتى آب فراوان به او برسد از بين مىرود .
قالَ الصَّادِقُ عليهالسلام قالَ رَسُولُ اللّهِ : بِئْسَ الْعَوْنُ عَلَى الدِّينِ قَلْبٌ نَخيبٌ ، وَبَطْنٌ رَغيبٌ وَنَعْظٌ شَديدٌ[170] .
امام صادق عليهالسلام فرمود : پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود : چه عامل بدى است براى از بين بردن دين ، ترسويى ، پرخورى و كثرت شهوت رانى .
عَنْ أبى جَعْفَرٍ عليهالسلام : ما مِنْ شَىْءٍ أَبْغَضُ إِلَى اللّهِ مِنْ بَطْنٍ مَمْلُوءٌ[171] .
امام باقر عليهالسلام فرمود : چيزى از شكم پر ، در پيشگاه حق مبغوضتر نيست .
وَقالَ داوُدُ عليهالسلام : تَرْكُ لُقْمَةٍ مَعَ الضَّرُورَةِ إلَيْها أَحَبُّ إلَىَّ مِنْ قِيامِ عِشْرين لَيْلَةٍ[172] .
داود عليهالسلام فرمود : ترك يك لقمه در كمال احتياج به آن براى من از بيدارى و عبادت بيست شب محبوبتر است .
قالَ النَبِىُّ صلىاللهعليهوآله : وَيْلٌ لِلنَّاسِ مِنَ الْقَبْقَبَيْنِ فَقيلَ : وَما هُما يَا رَسُولَ اللّهِ ؟ قَالَ اَلْبَطْنُ وَالْفَرْجُ[173] .
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود : واى بر مردم از قبقبين ! گفتند : آن دو چيست ؟ فرمود : شكم و شهوت .
لقمان به فرزندش فرمود :
يا بُنَىَّ إِذَا امْتَلَئَتِ الْمِعْدَةُ نَامَتِ الْفِكْرَةُ وَخَرَسَتِ الْحِكْمَةُ وَقَعَدَتِ الأَعْضاءُ عَنِ الْعِبادَةِ[174] .
پسرم ! هنگامى كه معده پر شود ، فكر مىخوابد ، زبان حكمت لال مىشود و اعضا از عبادت باز مىمانند .
آثار و فوايد كمخورى
جوع و گرسنگى در نزد خدا در خزينه اوست و آن را تنها به كسى مىدهد كه به او علاقه داشته باشد .
كم خورى و گرسنگى داراى فوائد بسيارى است از جمله :
1 ـ صفا و روشنى قلب .
2 ـ رقّت و دل رحمى .
3 ـ انكسار و ذل در پيشگاه حضرت حق .
4 ـ توجه به آزمايشهاى الهى و عذاب آخرت .
5 ـ شكستن شهواتى كه علت گناهان است .
6 ـ كم خوابى و دوام بيدارى به خصوص بيدارى شب .
7 ـ آسان شدن مواظبت بر عبادت .
8 ـ صحت بدن و سلامت اعضا و جوارح .
9 ـ راحت بودن در كسب و كار و عدم خدعه و حيله و گناهان مربوط به مال .
10 ـ تمكّن از ايثار اضافه مال و خوراكى به مستحق شرعى .
فيض كاشانى و غزالى در ذيل اين ده فائده بياناتى بس مهم دارند ، عاشقان حقايق بيشتر مىتوانند به جلد پنجم « محجة البيضاء » مراجعه كنند .
مولوى در فضيلت جوع مىفرمايد :
رنج جوع از رنجها پاكيزهتر
خاصه در جوع است صد فضل و هنر
رنج جوع اولى بود خود زان علل
هم به لطف و هم به خفت هم عمل
جوع خود سلطان داروهاست هين
جوع بر جان نه چنين خوارش مبين
جوع نور چشم باشد در بصر
جوع باشد قابليت در نظر
جمله ناخوش از مجاعت خوش شود
جمله خوشها از مجاعتهاست رد
در پايان ترجمه جمله اوّل حديث بايد گفت :
اولاً به هر قيمتى كه تمام مىشود ، خوراك خود را از حلال تهيه كنيد و به هنگام خوردن يا به اندازه يا اگر بتوانيد كم بخوريد ؛ زيرا عاقبت خوراكى ها به خصوص اگر بيش از اندازه خورده شود مريضى و هم چنين فضولات و كثافات است و چيزى كه عاقبتش چنين است ، ارزش اين را ندارد كه انسان براى به دست آوردنش از صراط مستقيم دور مانده و دست به گناه و عصيان بيالايد .
براى خدا تهيه كنيد و براى خدا بخوريد و براى خدا عبادت كنيد و براى خدا عمر گرانمايه را صرف كنيد و براى خدا قسمتى از انرژى گرفته شده از غذا را صرف خدمت به خلق خدا كنيد .
حمّال كثافت و فضولات نباشيد و به نحوى زندگى نكنيد كه درباره شما بگويند كه اوّل او نطفه و حال او حمال فضولات وآخر او جيفه متعفّن و بدبوست!! و آه كه از آدميت و انسانيت در وجود او خبرى و اثرى نيست !
[ وَالْمُؤْمِنُ يَعْتَبِرُ بِها عِنْدَها أَنَّ الْخالِصَ مِنْ حُطامِ الدُّنْيا كَذلِكَ يَصيرُ عاقِبَتُها فَيَسْتَريحُ بِالْعُدُولِ عَنْها وَتَرْكِها وَيُفَرِّغُ نَفْسَهُ وَقَلْبَهُ عَنْ شُغْلِها وَيَسْتَنْكِفُ عَنْ جَمْعِها وَأَخْذِهَا اسْتِنْكافَهُ عَنِ النِّجاسَةِ وَالْغائِطِ وَالْقَذَرِ ]
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :
مؤمن را سزاوار و لايق است كه در مبرز در وقت دفع شدن كثافات ، به چشم عبرت نظر كند و به نفس خود خطاب نمايد كه اى نفس ! زبده و خلاصه لذت هاى دنيا عاقبتش اين است كه تا از تو دفع نمىشود در آزار و زحمتى و اكنون كه دفع شده به اين عفونت و بدبويى است و هرگاه خلاصه لذات دنيا نتيجهاش اين باشد ، كجا دنيا براى اضافه به دست آوردنش ، قابليت اين همه زحمت را دارد كه ، عزيزترين سرمايه خود را كه عمر است براى آن تلف كنى ؟!
مؤمن ، وقتى در اينگونه اوقات به خود فكر كند ، رفته رفته دوستى دنيا و جمع مال دنيا و علاقه به آن در نظر او كم و بى اعتبار مىشود و همت و محبت خود را از آن قطع مىكند و ديگر متوجه آن نمىشود ، مگر براى ضرورت و ننگش مىآيد كه پيرامون آن بگردد ، مثل اينكه از جمع كردن نجاست ننگ دارد .
در روايت است كه :
انسان وقتى به مستراح مىرود ، فرشتهاى سر او را به پايين متمايل مىكند تا به محصول شكم خود نظر كند و ببيند و بداند كه چه بوده و چه شده و از اين منظره عبرت بگيرد[175]!!
خوشا به حال آن انسانهايى كه در تمام امور حيات به حساب خود رسيدند ، خود را در اين جهان و كنار اين سفره مسافر و مهمان ديدند و وطن اصلى خويش را مقام قرب و آخرت دانستند ، انبيا را شناخته و ائمه بزرگوار عليهمالسلام را هادى راه حساب كرده و بر اساس اين واقعيتهاى عالى حيات و زندگى را استوار كردند .
به قول يك اهل دل :
برخيز تا كه رو به در آشنا كنيم
باشد گره ز كار فروبسته وا كنيم
آنجا كه كاروان محبت كند گذر
بر ديده خاك مقدمشان توتيا كنيم
هركس در اين جهان به كسى اقتدا كند
ما پيروى ز مذهب اهل صفا كنيم
در قسمت زمانه اگر زهر يا كه شهد
شرط طريق نيست كه چون و چرا كنيم
تا نشكنيم رونق بازار مشك ناب
اين عقدههاى زلف ببوييم و وا كنيم
گر ديگران نهند سر اندر هواى يار
ما طى راه عشق به ترك هوا كنيم
[ وَيَتَفَكَّرْ فى نَفْسِهِ الْمُكَرَّمَةِ فى حالٍ كَيْفَ يَصيرُ دَليلُهُ فى حالٍ وَيَعْلَمُ أَنَّ التَّمَسُّكَ بِالْقَناعَةِ وَالتَّقْوى يُورِثُ لَهُ راحَةَ الدَّارَيْنِ ]
نفسى كه فى الجمله صفا و جلا دارد نفس مكرم است و چنين نفسى داراى قدرت تفكر است و مىتواند در حالى كه در آن است انديشه كند تا از بركت انديشه از آن حال به حالت عالىتر راه برد و به همين خاطر امام صادق عليهالسلام در اين جمله مىفرمايد : انديشه و تعقل كند در نفس مكرمه در حالتى كه فعلاً دارد ، چگونه راهنماى او نسبت به حال شريفتر و عالىتر مىگردد ، در اين صورت مىفهمد و مىداند كه وقتى حاصل مواد غذايى با همه ارزشش فضولات و كثافات است ، بايد به قناعت و تقوا تكيه كرد كه اين دو حقيقت ، بهترين علت راحت دو دنياست . آرى ، اهل قناعت و تقوا سبك بار و سبك بالند ؛ زيرا در برنامه ظاهر به خاطر قناعتشان و تقواشان كم خوراك و كم مؤونه و در برنامه باطنشان از گناه معصيت سبك بار و راحتند .
[ وَأَنَّ الرّاحَةَ فى هَوانِ الدُّنيا وَالْفَراغِ مِنَ التَّمَتُّعِ بِها وَفى إِزالَةِ النَّجاسَةِ مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ فَيُغْلِقُ عَنْ نَفْسِهِ بابَ الْكِبْرِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِيّاها وَيَفِرُّ مِنَ الذُّنُوبِ وَيَفْتَحُ بابَ التَّواضُعِ وَالنَّدَمِ وَالْحَياءِ ]
و به اين نتيجه خواهد رسيد كه راحت انسان و توشه قيامت در سبك گرفتن امور مادى است و جدايى از تمتّعات غلط دنيا و هم چنين تمتّعات غير ضرورى و هم چنين راحت دنيا در ازاله نجاست حرام و شبهه از زندگى است و چون كم اعتبارى دنيا و پستى آن ظاهر شد هرگز عجب و تكبر به خود راه نمىدهد و ملازم عجز و شكستگى و ذلت و افتقار در پيشگاه محبوب خواهد شد .
آرى ، پس از شناخت مهالك و آفات دنيا براى عجب و كبر و ساير صفات رذيله جايى نمىماند ، در اين حال از معاصى مانند گوسپندى كه از گرگ فرار مىكند ، مىگريزد و در تواضع و پشيمانى و حيا به روى خود باز مىكند .
[ وَيَجْتَهِدُ فى أَداءِ أَوامِرِهِ وَاجْتِنابِ نَواهيهِ طَلَبا لِحُسْنِ الْمَآبِ وَطيبِ الزَّلْفِ وَيَسْجُنُ فى سِجْنِ الْخَوْفِ وَالصَّبْرِ وَالْكَفِّ عَنِ الشَّهَواتِ إِلى أَنْ يَتَّصِلَ بِأَمانِ اللّهِ فى دارِ الْقَرارِ وَيَذُوقَ طَعْمَ رِضاهُ فَإِنَّ الْمُعَوَّلَ عَلى ذلِكَ وَما عَداهُ لاشَىءَ ]
پس از شناخت دنيا و صورت و سيرت و محصول آن ، براى اداى واجبات حق و دورى از نواهى آن جناب ، جهت عاقبت بخيرى و رسيدن به درجات عاليه به كوششى سخت برخواهد آمد و نفس سركش و طاغى را در زندان ترس از مقام حق و پايدارى در اعمال صالح و اخلاق حسنه و خوددارى از شهوات حبس خواهد كرد ، تا اتصال به امان حق در دارالقرار آرام گيرد و طعم خشنودى دوست را بچشد كه تنها ماندنى از انسان همين عبادت و اطاعت است و غير آن چيزى نيست .
مگر اداى واجبات و به خصوص ترك محرمات كار سادهاى است ، اداى فرائض و كنارهگيرى از معاصى مهمترين كارى است كه در دوره تاريخ بشر انجام داده و تمام انبياى خدا و ائمه طاهرين عليهمالسلام به همين خاطر به سوى انسان فرستاده شدند كه انسان حيات و زندگى خويش را منطبق بر فرمانهاى حضرت حق قرار دهد.
اگر همه به دستورهاى انبيا و ائمه عليهمالسلام آگاه شوند و همه پس از آگاهى در مقام عمل برآيند ، به قسمت اعظمى از مشكلات مادى ، خانوادگى ، اجتماعى و معنوى جامعه خاتمه داده خواهد شد .
اگر زندگى و شؤونش را در اين ناحيه قرار دهيد ، از لذتى برخودار خواهيد شد كه مافوق آن تصور نيست ، علاوه حركت مثبت شما ابدى خواهد شد و از لحظه به لحظه اين حركت عشقى به شما دست مىدهد كه حتى ملائكه از درك آن عاجزند ؛ اين راه ، راه خداست و اين منزل ، منزل عشق است و آن را پايانى نيست .
از سيد برهان الدين محقق ، شيخ مولانا پرسيدند : راه خدا را حدّى و آخرى هست ؟ فرمود : راه را آخر هست ، اما منزل را پايانى و كرانى نيست ؛ زيرا راه خدا تويى و تو را واجب است كه از خود و هستى بگذرى ، لابد كه اين را آخرى هست الا چون به حق رسيدى طلب و سير حقيقى آن است كه بعد از يافت ، راه وصال را پايان نيست ، اولين را كه از خودى گذشتن است «سير الى اللّه» گويند و آخرين كه بعد از وصل است «سير فى اللّه» خوانند .
پس يقين دان راه بعد وصل هوست
اوليا را راه اندر عين اوست
سير الى اللّه را بود پايان و حد
سير فى اللّه را نه حد باشد نه عد
اين چنين سيرى فن آن بنده است
كاو زخود مرده است و از حق زنده است
مرده را كش سيل هر سو مىبرد
او ندارد زآن خبر جو مىبرد
سير سيل است آن و مرده بىخبر
مىرود بر روى آب اى نامور
هم چنين چون بنده مرد از هست خود
او نماند و گشت فانى در احد
غير حق بعد از فنا در كار نيست
يار حق حقست و حق را يار نيست
پس بود در راه وصلت سير حق
اوست تنها كژ مخوان اينجا ورق
غير سير حق مدان آن سير را
زو ببين آن طاعت و آن خير را
... ادامه دارد.
پي نوشت :
[164] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[165] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[166] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[167] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[168] ـ محجة البيضاء : 5/147 ، كتاب كسر الشهوتين .
[169] ـ محجة البيضاء : 5/147 ، كتاب كسر الشهوتين .
[170] ـ الكافى : 6/269 ، باب كراهية كثرة الأكل ، حديث 3 ؛ محجة البيضاء : 5/150 ، كتاب كسر الشهوتين .
[171] ـ الكافى : 6/270 ، باب كراهية كثرة الأكل ، حديث 11 ؛ محجة البيضاء : 5/150 ، كتاب كسر الشهوتين .
[172] ـ مستدرك الوسائل : 16/211 ، باب 1 ، حديث 19627 ؛ محجة البيضاء : 5/151 ، كتاب كسر الشهوتين .
[173] ـ مستدرك الوسائل : 16/212 ، باب 1 ، حديث 19627 ؛ محجة البيضاء : 5/151 ، كتاب كسر الشهوتين .
[174] ـ مجموعة ورام : 1/102 ، باب تهذيب الأخلاق ؛ محجة البيضاء : 5/151 ، كتاب كسر الشهوتين .
[175] ـ بحار الأنوار : 77/164 ، باب 1 ، حديث 3 با كمى اختلاف .