سيلي ثريا به صورت علم !
يكي از جنبههاي زندگي خصوصي علم، اشتهار وي به فساد اخلاقي است. بنابر آنچه از فحواي اسناد و نوشتههاي آن دوره بر ميآيد اسدالله علم به رغم تأهل هيچگونه تعهد اخلاقي رادر برابر همسرش نداشته و از همان اوايل ورودش به دربار به فساد اخلاقي روي آورده است. گو اينكه به شهادت نوشتههاي خود او در سالهايي هم كه هنوز در بيرجند و قاينات به سر ميبرد به اين گونه اعمال غير اخلاقي دست مييازيده است.در همان آغاز ورودش به خدمت محمدرضا شاه، نام علم را در ليست گروه كثيري از افراد مييابيم كه با اشرف پهلوي رابطه نامشروع داشتهاند. 1
اين روند در زندگي خصوصي علم، به تدريج وارد مراحل حساستري شد. تا جايي كه در دهة 1330 ش. در مجامع عمومي و خصوصي از وي به عنوان فردي عياش و بيبند و بار ياد ميشد. در يكي از گزارشات ساواك كه در 10 دي 1336 تنظيم شده است درباره اين جنبه از زندگي اسدالله علم چنين ميخوانيم:
«...اوقات بيكاري را به عياشي ميگذراند و به زن خيلي علاقمند است و غالب شبها مجالس عيش و نوش با زنها دارد. نقطه حساس و ضعف او زن است...» 2
ساواك حدود يازده سال بعد در 15 مرداد 1347 نيز اسدالله علم را با عباراتي مشابه فوق توصيف كرد. 3
معتبرترين آگاهيها درباره اين جنبه از زندگي علم از لابلاي نوشتههاي خصوصي خود وي قابل رديابي است. علم در موارد مكرر از روابط نامشروعش با زنان ديگر نام ميبرد از جمله در 6 مهر 1348 در اين باره مينويسد:
«...شام را با دوستم خوردم. خوش نگذشت. تماماً گريه كرد كه وضع آيندهام نامعلوم است. من گفتم اگر روي زناشويي با من حساب ميكني بايد به صراحت بگويم چنين كاري نميتوانم بكنم. ولي مثل يك عضو خانواده من ميتواني راجع به آينده حساب بكني.» 4
از معشوقههاي داخل كشور كه بگذريم، علم در كشورهاي مختلف اروپايي نظير سوئيس، انگلستان، ايتاليا و فرانسه نيز با زنان بدكاره و فواحش رابطه داشت.
خود علم در نوشتههاي خود بارها از اين روابط سخن به ميان ميآورد. گو اينكه برخي اوقات براي اينكه بيش از پيش سوء ظن و بدگماني همسرش را بر ضد خود تحريك نكند براي مسافرتهاي خارجي خود دستاويزهايي نظير معالجه پزشكي و يا مأموريتهاي سياسي و نظاير آن ميتراشيد:
«... در آخر كار خواستم فردا به زوريخ بروم. براي معالجه چشم ميروم. خيلي ناراحت شدند. فرمودند از خانم علم ميترسي؟ عرض كردم واقعاً يك دليل بزرگ هم همين است، چون خانم تصور ميفرمايند غلام دائماً در اينجا در حال الواطي و خوشگذراني است...» 5
اسدالله علم در جايي ديگر در 14 آبان 1353 مينويسد:
«... امروز بعد از ظهر به كيش برگشتم ... معشوقهام اينجا به من ملحق شد و ساعات بسيار دلچسبي را گذراندم.» 6
و يا در 12 مرداد 1354 در اين باره ميگويد:
«... مخفيانه به سوئيس رفتم تا چند روز خوشي را با معشوقهام بگذرانم بعداً در زوريخ به همسرم كه با دندانپزشك وعده ملاقات داشت ملحق شدم. از آنجا با هم به تهران برگشتيم.» 7
در لابلاي اسناد بر جاي مانده از علم مواردي يافت ميشود كه حاكي از شناسايي، معرفي و مشخصات و آدرس محل سكونت فواحش در شهرهاي مختلف اروپايي نظير لندن است. طبق اين اسناد آشكار ميشود كه علم وزير دربار تعدادي واسطه ايراني و خارجي در كشورهاي اروپايي داشت كه براي وي فواحش و زنان بدكاره را شناسايي و معرفي ميكردند. از جمله واسطههاي ايراني علم در لندن ميتوان به فردي به نام شاهپور بهرامي اشاره كرد كه معرف و واسطه رابطه علم با زني به نام اوسولا بود. 8
سند ديگري در اختيار داريم كه حاكي از انتقاد يكي از زنان انگليسي از علم به خاطر الواطيها و فساداخلاقي او است. او ضمن اينكه پيشنهاد رابطه با علم را رد ميكند او را از اينكه، به رغم داشتن همسر، باز هم فساد اخلاقياش را ادامه ميدهد شماتت ميكند. در بخشي از نامه وي خطاب به علم آمده است:
«... من نميدانم چرا تو و آدمهايي مثل تو دوست دارند تا با هر دختري كه دلشان ميخواهد همبستر شوند. اكثر مردان انگليسي و اروپايي تنها به همسرانشان اكتفا ميكنند. من نميدانم همسر شما چگونه شما را تحمل ميكند. اگر مردي همسر نداشته باشد طبيعي است كه براي ارضاي خود دنبال جنس مخالف باشد ولي وقتي مردي داراي همسر زيبايي است چرا بايد در پي زنان ديگر باشد... به هر حال من ميخواهم براي همسر آينده و بچههاي خود پاك باقي بمانم. اگر من با شما رابطه داشته باشم هميشه در مواجهه با همسر شما و شوهر آينده خودم و بچههايم احساس گناه خواهم كرد..» 9
اين شيوه زندگي بيبند و بار علم باعث سردي هر چه بيشتر روابط همسرش با او ميشد. ملكتاج جهت بازداشتن علم از اين اعمال خلاف قانون از برخي افراد خانواده سلطنتي تقاضا ميكرد در اين باره به او تذكر دهند و از او بخواهند وفاداري بيشتري نسبت به زنش داشته باشد. اما علم هرگز حاضرنبود به اين تذكرات توجهي نشان دهد. علم در اين باره ميگويد:
«گفتگويم را با خانم ديبا ديشب بعد از شام با ملكه مادر بازگو كردم. او اشاراتي كرد مبني بر اين كه مردها همه الواطند و من بيشتر از همه. گفتم من به هيچ وجه كوتاه نيامدم و يادآوري كردم من همين هستم كه هستم و خانم علم يا مرا تحمل ميكند و يا ميگذارد و ميرود...» 10
فرح ديبا همسر شاه، به رغم تمام رقابتها و كشمكشهايي كه با علم داشت، در اين مورد خاص در پاسخ شكايت همسر علم از اعمال خلاف قاعده وي، از علم طرفداري كرد:
«شاهنشاه اضافه كرد راستي شهبانو به همسرتان گفته كه دست از نق زدن دائمي با شما بردارد، يا بايد ياد بگيرد با اوضاع كنار بيايد و يا اين كه جامهدانش را ببندد و برود. من جواب دادم كه خيلي تعجب كردهام، شهبانو طرف مرا گرفته. معمولاً زنان ترجيح ميدهند بر ضد ما مردان جبهه بگيرند.» 11
ملكتاج قوام پيش از اين نيز يك بار جهت خلاصي از دست همسر بيوفايش تصميم به خودكشي گرفته بود. البته وي هيچگاه اين فكرش را عملي نساخت و شايد هم با دستزدن به چنين تهديدي قصد داشت از فساد اخلاقي بيشتر علم جلوگيري كند. به هر حال صرف داشتن همين فكر هم خود نشان از اوج خشم وي از همسرش ميدهد. ملكتاج قوام در 19 آبان 1352 با تنظيم وصيتنامهاي در اين باره خطاب به دخترانش رودابه و ناز نوشت:
«نور چشمان عزيز، اين چند كلمه را مينويسم كه بدانيد مقداري از زمينهاي يافتآباد تعلق دارد به همشيره بسيار عزيزم. بايد بهترين نقطه به ايشان داده شود، يعني هر طور مايل باشد همان طور عمل بكنيد، خيلي متشكر ميشوم. با عزيزهاي بهتر از جانم خداحافظي ميكنم. اميدوارم اگر كار بدي در زندگي نسبت به شما كردهام مرا ببخشيد. رودابه و ناز عزيزم را زياد ميبوسم و قربان ميروم، تقاضاي ديگر من اين است كه نور چشمان سياه نپوشند، اسد هم كراوات سياه نزند و ختم هم نگذارند، بلكه همه خوشحالي بكنيد. مخارج ختم را به فقير بدهيد. براي اينكه بابا بتواند بدون سرخر به زندگي خود ادامه دهد خود را از بين ميبرم. اميدوارم هر روز كه ميگذرد بيشتر از زندگي خود لذت ببرد و كيف كند. من براي او دردسر بزرگي بودم.» 12
فساد اخلاقي و به قول خود علم «الواطيگريهاي» او فقط منحصر به خود او نميشد بلكه در اين ميان به ويژه شخص شاه شريك بزرگ او بود. بنابراين روابط و همكاري شاه و علم فقط به امور سياسي، اقتصادي و يا احياناً فرهنگي محدود نميشد، بلكه از مهمترين جنبههاي اين روابط نزديك را بايد در مسائل خصوصي و فساد اخلاقي مشترك جستجو كرد. علم از همان سالهاي اوليه ورودش به دربار در دهة 1320 ش به جرگة مهمترين كساني پيوست كه براي شاه درجستجوي يافتن زنان بود. علم به تدريج از قبل اين گونه اقداماتش با شاه بسيار نزديك شد و در تمام دوراني كه ثريا همسر شاه بود علم در نقش مهمترين واسطه ارتباط شاه با زنان بدكاره ظاهر شد. و يكبار هم ثريا از اين واسطهگريهاي علم سخت عصباني شده «فوراً آقاي علم را احضار مينمايند و بيمحابا سيلي جانانهاي بادست لطيف و مباركشان به صورت او مينوازند.» 13
حسين فردوست نيز در خاطرات خود از علم به عنوان مهمترين فردي نام ميبرد كه چه از داخل كشور و چه از كشورهاي خارجي براي شاه معشوقه تهيه ميديد. از همكاران اصلي اسدالله علم در شكار اين قبيل كالاها براي شاه ميتوان از اردشير زاهدي نام برد. 14 فريدون هويدا برادر امير عباس هويدا نخستوزير، كه خود با يكي از همين قربانيان ملاقات كرده بود، بعدها در خاطراتش در اين باره چنين نوشت:
«...چند تن از همكارانم به من خبر دادند كه اردشير زاهدي و اسدالله علم مأمور ترتيب دادن مجالس خوشگذراني براي ارباب خود هستند ولي با اين حال هنوز نميتوانستم مسأله را باور كنم تا آنكه در سال 1959 [1338 ش] در نيويورك با يك زن آمريكايي كه چند سال درتهران زبان انگليسي درس ميداد ملاقات كردم و از او شنيدم كه موقع اقامتش در تهران يك شب علم او را براي شركت در ميهماني به منزل خود دعوت كرد و در آنجا ضمن يك پذيرايي مفصل و احترام فراواني كه برايش قايل شد او را به يك اطاق پذيرايي برد كه هيچكس در آن نبود و بلافاصله بعد از آنكه علم از اتاق بيرون رفت در ديگري باز شد و شاه به درون آمد...» 15
اسدالله علم براي انجام هر چه بهتر و بيشتر اين مأموريت براي شاه در سالهاي بعدي حيات سياسياش باند وسيعي از دوستان و آشنايان خود را در گوشه و كنار ايران و ساير كشورهاي اروپايي و آمريكا سازماندهي كرد. علي شهبازي كه خود به رغم رتبه پايين نظامياش از محافظان شخصي شاه بود دربارة اين مأموريت باند اسدالله علم توضيح كاملتري ارائه ميدهد:
«باند علم كارشان اين بود كه خانمهاي شوهردار و دختران بخت برگشته و يا همسران و دختران كساني را كه ميخواستند مقامي بگيرند براي شاه بياورند. عدهاي مأموريت داشتند كه در خارج از كشور در هنگام مسافرت براي او قبلاً همه چيز را آماده كنند. البته در اكثر مسافرتها اردشير زاهدي و حسين دانشور و سرهنگ جهانبيني و مصطفي نامدار (سفير شاه در اطريش) عهده دار آوردن خانمهاي متعدد بودند. از همه فعالتر محمود خوانساري بود كه دختران دانشجوي ايراني را ميآورد. در مسافرت سوئيس دولو قاجار و خانم او مأمور اين كار بودند. در مسافرتهاي داخلي، آقاي اميرقاسمي از ساواك و هرمز قريب و خسرو اكمل، داماد قريب، اين مأموريت را انجام ميدادند. در تهران كه هفتهاي چهار روز اين برنامه اجرا و انجام ميشد. كامبيز آتاباي و افسانه اويسي (رام) و خانم آراسته كه مستقيماً با افسانه اويسي در دفتر كار علم كار ميكردند و سليماني و عباس و حسين حاج فرجي مسئول پذيرايي بودند. اين برنامه گاهي در كاخ شهوند انجام ميشد كه مسئول آن ابوالفتح آتاباي يا سليماني و جهانبيني مسئول تعيين مسير و محافظت بودند و برنامه دور كردن سربازان و مأمورين را آنها طراحي و اجرا ميكردند.» 16
علي شهبازي در جايي ديگر از خاطراتش، درباره اين فعاليت واسطهگرانه باند علم توضيحات بيشتر و روشنگرانهتري ميدهد و ضمن بررسي نقاط جغرافيايي فعاليت هر يك از آنان از فعاليت دستهاي ديگر كه همكاري نزديكي با همين باند داشتند پرده بر ميدارد:
«او [سليماني] اهل بيرجند و از نزديكان اسدالله علم بود كه به پشتيباني او نماينده مردم بيرجند در مجلس شد. سپس از اين شغل استعفا داد و وارد دار و دسته علم در دربار گرديد و بساط عياشي و شهوتراني براي محمدرضا مهيا ميكرد. عده زيادي در اين باند فساد فعاليت ميكردند، از جمله سيروس پرتوي كه از اسرائيل خانمهاي زيبا ميآورد كه اينها در واقع جاسوسههايي بودند، افسانه اويسي كه در تهران فعاليت ميكرد، امير متقي كه در دانشگاه شيراز بود، كامبيز آتاباي از انگليس خانم ميآورد، محمودخوانساري در سطح اروپا فعاليت ميكرد و مصطفي نامدار كه در اطريش سفير بود از آنجا خانم ميفرستاد، حسين دانشور و خانم دولو و ... هم بودند، اما سليماني وظيفهاش اين بود كه اينها را با هم هماهنگ كند. محلهايي كه اسدالله علم براي عياشيهاي شاه در نظر گرفته بود اينها بودند: منزل خودش، منزل ابوالفتح محوي در فرمانيه، كاخ شهوند،كاخ فرح آباد، خجير، باغ ارم شيراز، منزل علم در بيرجند، جزيره كيش و باغ ملكآباد مشهد. به باند علم بايد كساني چون ايادي و دكتر رام و محمود منصف و هرمز قريب و خسرو اكمل را نيز افزود.» 17
درباره چگونگي شكار زنان خارجي كه به منظورهاي فرهنگي ـ هنري وارد ايران ميشدند، يكي از مأموران شكارگر علم روش جالب توجهي را به وي پيشنهاد ميكند:
«محترماً به عرض عالي ميرساند در هر ماه تعدادي هنرمندان خارجي براي اجراي برنامههاي هنري در كابارههاي «باكارا» و «شكوفهنو» به كشور شاهنشاهي ايران مسافرت مينمايند كه در بين آنها افرادي وجود دارند كه قابل پذيرش و جالبند و ميتوان قبل از آنكه با ايرانيها آشنا شوند به آنها تماس گرفت و ترتيب شرفيابي آنان را داد تا چنانچه مورد پسند قرار گيرند بهر نحو كه امر و مقرر فرمايند دربارهشان عمل شود. به منظور رعايت اصول حفاظت و براي آن كه افراد مورد نظر متوجه نشوند به حضور چه مقامي شرفياب خواهند شد، ميتوان به آنها اظهار داشت كه ترتيب ملاقات آنان با يكي از معاونان وزارت دربار شاهنشاني داده ميشود تا هرگاه مورد پسند واقع نگرديدند، ملاقات يك امر عادي و طبيعي جلوه كند. درباره كساني كه مورد پسند قرار ميگيرند به هر نحو كه اراده فرمايند عمل خواهدشد و هرگاه شايسته بدانند مطالبي كه صلاح باشد به آنها گفته ميشود. با اجراي برنامه معروضه چنانچه با تأكيداتي كه خواهد شد احياناً مطلبي را بازگو نمايند، انجام ملاقات با يكي از معاونان وزارت دربار شاهنشاهي كه آن هم نام و شهرت و مشخصاتش معلوم نيست، در پيش هيچ كس جلب توجهي نميتواند بكند. اخذ هرگونه تصميم بسته به نظر عاليست.» 18
بدين ترتيب اسداله علم از مأموريتها و وظايف اصلياش در به اصطلاح سفر و حضر شاه به وجود آوردن شرايطي بود كه شاه بتواند از هرگونه امكان تفريحي و عياشي استفاده كند. اسدالله علم در نوشتههاي خصوصياش بارهابه اين اقدامات خود اشاره ميكند. 19
فرح پهلوي از مهمترين مخالفان علم در روابط نزديكش با شاه بود. فرح از برنامههاي خلاف اخلاق اين دو آگاهي كاملي داشت و به ويژه از نقش واسطهگرانه علم در شكار زنان و دختران براي شاه مطلع بود. به همين دليل روابطش با علم همواره سردو گاه خصمانه بود. علم بارها در نوشتههايش به اين قضيه اشاره ميكند. وي در 14 مهر 1348 در اين باره مينويسد:
«شهبانو اصلاً به دستگاه دربار بدبين هستند... شهبانو مرا خيلي به شاهنشاه نزديك ميدانند و همين طور هم هست. بنابراين به من خوشبين نيستند.» 20
اسدالله علم براي اينكه فرح كمتر براي او و شاه به اصطلاح دردسر درست كند به انحاء مختلف سعي ميكرد براي او ترتيب برخي سفرهاي داخلي و خارجي را بدهد و يا اينكه خود شخصاً به بهانههاي مختلف شاه را در سفرهايش همراهي كند تا بتوانند بدون هيچگونه مزاحمتي به عياشي بپردازند. 21 علم در 6 آبان 1353 با اشاره به يكي از همين سفرهاي فرح مينويسد:
«شهبانو عازم سفري به شمال شرقي ايران شد و از شهرهاي حاشيه كوير ديدن خواهد كرد. بعد رفتم ميهماني را كه قرار است شاه امروز بعد از ظهر ملاقات كند ببينم. به نظرم آمد دخترك يا خل وضع است يا درست و حسابي مايه دردسر، شايد هم هر دو. به شاه هشدار دادم كه مواظب باشد. سر شام مرا به كناري كشيد و به من اطمينان داد كه خيلي با احتياط رفتار كرده.» 22
و يا در جايي ديگر مينويسد:
«امشب فقط من شام در پيشگاه شاه بودم. بسيار خوب بود، به ما خوش گذشت. ميهمان خصوصي داشتم. خيلي شوخي كرديم.» 23
آنچه در اين ميان جالب توجه مينمايد توجيه علم از انجام چنين اعمال ضد اخلاقي است. چنانكه وقتي يك بار شاه به دنبال اعتراضات و شكايتهاي فرح در نزد علم اعتراف كرد كه اعمال آنها چندان هم منطقي نيست، علم در پاسخ اظهار داشت كه اين به اصطلاح خوشگذرانيها لازمه زندگي اوست تا بتواند با تأسي بر آن عوارض منفي ناشي از انجام امور كشور در امان بماند. علم در 2 خرداد 1351 در اين باره مينويسد:
«... شاه گفت: خود ما هم كه آخر قدري خوشگذراني ميكنيم، عرض كردم شاهنشاه هر هفته يكي دو ساعت وقت به اين كار ميدهيد، غير از آن است كه فكر و ذكر شما همين باشد. اگر اين كار را نكنيد با اين بار و فشار روحي تلف ميشويد.» 24
علاوه بر امكانات اقتصادي و رفاهي، معشوقههاي علم به ويژه از يك نوع مصونيت قضايي و نظاير آن نيز برخودار بودند، چرا كه هرگونه اقدام و اعمال خلاف قانون آنها به رغم پيگري دستگاههاي مختلف قضايي و نظامي كشور، از سوي علم وزير دربار خنثي ميشد. چنانكه وقتي يكي از معشوقههاي علم در طي يك رانندگي اتومبيل با يك عابر پياده تصادف كرد و او را به قتل رسانيد، پيگيريهاي رئيس شهرباني كل كشور جهت مجازات وي به جايي نرسيد و با اعمال فشار علم «دوست عزيزم دربار شاهنشاهي پاسي از نيمهشب گذشته با احترام به خانه اش يا به پيش آقاي علم بدرقه شد و پرونده در بوته فراموشي افتاد.» 25
از ديگر اقدامات وزير دربار جهت تكميل برنامههاي خوشگذراني و عياشي خود و شخص شاه واردات سفارشي انواع و اقسام مشروبات الكلي گران قيمت از شركتهاي بزرگ مشروبسازي اروپا بود. بيشترين اين مشروبات از پاريس و مونتكارلو سفارش داده ميشد و مستقيماً به آدرس وزير دربار در تهران ارسال ميشد. 26
برگزاري شبنشينيها و ميهمانيهاي متعدد و پرهزينه در دربار از جمله برنامههاي تفريحي وزير دربار را تشكيل ميداد. علم در اين ميهمانيها جمع بسيار زيادي از دوستان نزديك خود و بلند پايگان رژيم را دعوت ميكرد. با اين حال اين ميهمانيها با دو تركيب مختلف تشكيل ميشد در برخي از اين مجالس فقط دوستان و افراد نزديك علم دعوت ميشدند كه در عين حال روابط خوبي هم با شاه داشتند و غالباً از ميان همان باند معروف شكارگران و اطرافيان آنها برگزيده ميشوند؛ نظير افسانه رام، سيروس پرتوي، امير متقي، ابوالفتح آتاباي، كامبيز آتاباي، هرمز قريب، سليماني، سرهنگ جهانبيني، عباس حاج فرجي، حسين حاجفرجي، ابوالفتح محوي، خانم آراسته، اويسي، نصيري و ... 27 و برخي ديگر از ميهمانيهاي دربار كه علم ترتيب ميداد جنبه عموميتري داشت و حتي رقباي سياسي وي نيز دعوت ميشدند. از جمله اين گروه ميتوان به افراد زير اشاره كرد: عبدالكريم ايادي، منوچهر اقبال، هويدا، حسن امامي، جعفر شريفامامي، اردشير زاهدي، نصرتالله معينيان، ارتشبد خاتمي، فرح، اشرف، جمشيد اعلم، هوشنگ دولو، فيليكس آقايان، هوشنگ انصاري، پرويز ثابتي و نصيري. 28
پي نوشت :
1. فخر روحاني، اهرمها، چاپ اول، بيجا، نشر بليغ، 1370، ص 334.
2. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، شماره پرونده: 73810 / ج ـ يك.
3. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، شماره پرونده: 73810/ ج ـ يك.
4. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد اول، ص 283.
5. همان، ص 41.
6. اسدالله علم، گفتگوهاي من با شاه، جلد دوم، ص 631.
7. همان، ص 689.
8. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند: 37ـ 22ـ2ـ 794ـ ع.
9. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند: 10ـ 22ـ2ـ 794ـع.
10. اسدالله علم، گفتگوهاي من با شاه، جلد اول، ص 420.
11. اسدالله علم، گفتگوهاي من با شاه، جلد دوم، ص 662.
12. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند: 4ـ 14ـ 794ـ ع.
13. جواد جعفري، يادماندههاي دوشنبه، به كوشش نرسي جعفري، چاپ اول، بينا، 1368، ص 71.
14. ناصر ميرداماد، اراده و سرنوشت، جلد دوم، چاپ اول، تهران، انتشارات نويسنده، 1373، ص 276.
15. فريدون هويدا، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، چاپ اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1365، ص 145.
16. علي شهبازي، پيشين، صص 82ـ 83.
17. همان: صص 81ـ 82.
18. مؤسسة مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند: 29ـ 22ـ 2ـ 794ـ ع.
19. اسدالله علم، گفتگوهاي من با شاه، جلد اول، براي نمونه، ص 344.
20. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد اول، ص 289.
21. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد دوم، ص 95.
22. اسدالله علم، گفتگوهاي من با شاه، جلد دوم، ص 627.
23. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد اول، ص 240.
24. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد دوم، ص 271.
25. محسن مبصر، پيشين، صص 425ـ 426.
26. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، براي نمونه سندهاي: 6ـ 8ـ 2ـ 794ـ ع. و 1ـ 2ـ 75455ـ ك.
27. علي شهبازي، پيشين، صص 80ـ 81.
28. از ظهور تا سقوط، مجموعه اسناد لانه جاسوسي، آمريكا، جلد اول، ص 53.