خواطر نفس و وسواس شیطان به بهانه چالش مومو در شبکه های اجتماعی.
انسان همان کسى است که این افکار و اوهام را براى خودش ایجاد مى کند همچنانکه شیطان همان کسى است که آنها را بدو القاء مى کند و در دل او مى اندازد و خطور مى دهد.انسان شکّ نمى کند در آنکه این افکار و اوهامى که وساوس شیطانیّه نامیده مى شوند افکار خود اوست. خودش آنها را در خود ایجاد مىنماید بدون آنکه مُشعر به آن باشد که کسى غیر از او آنها را به وى القاء کرده باشد، و یا آنکه براى آن افکار به چیزى بعنوان سبب و واسطه متوسّل گردد، مانند سائر افکار و آرائش که به عمل و غیر عمل تعلّق ندارد مثل گفتار ما: عدد یک نصف عدد دو مى باشد و عدد چهار عدد زوج است؛ و أمثال ذلک. بنابراین، انسان همان کسى است که این افکار و اوهام را براى خودش ایجاد مى کند همچنانکه شیطان همان کسى است که آنها را بدو القاء مى کند و در دل او مى اندازد و خطور مى دهد؛ بدون آنکه تزاحمى در میان موجود باشد. (علامه طهرانی، سید محمد حسین، الله شناسی، 1426ق، ج3، ص 135).
شیطان با آدمى تکلم مى کند اما نه با زبان، بلکه با القاى معانى در دل او.
مرحوم علامه طباطبائی (ره) معتقد است که خطورهاى شیطانى همواره ملازم با تنگى سینه و بخل نفس است و آدمى را به پیروى هواى نفس مى خواند، مرحوم علامه طباطبائی (ره) معتقد است که خطورهاى شیطانى همواره ملازم با تنگى سینه و بخل نفس است و آدمى را به پیروى هواى نفس مى خواند، و از فقر مى ترساند، و به فحشا امر مى کند.و از فقر مى ترساند، و به فحشا امر مى کند، که همه اینها بالأخره به ملاکهایى بر مى گردد، که مطابق با کتاب و سنت خدا و پیامبرش نیست، و با فطرت خود آدمى نیز مخالف است. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج3، ص 286).
شیطان از انسان مدد مى یابد و در نتیجه انسان خود را گمراه مى کند! و موجب ملامت خودش است.
نورالدین عبدالرحمان جامی شاعر؛ ادیب و عارف ایرانی؛ مشهورترین شاعر پارسی گوی قرن نهم هجری است. وی معتقد است شیطان از نفس انسان جهت وسوسه و اغوای او استفاده می کند و می گوید: اگر نه آن بودى که شیطان مدد از آدم یافته بودى، بر آدم کى سلطنتش میسّر شدى؟شیطان از نفس انسان جهت وسوسه و اغوای او استفاده می کند و می گوید: اگر نه آن بودى که شیطان مدد از آدم یافته بودى، بر آدم کى سلطنتش میسّر شدى؟ و از اینجا ظاهر مى شود سرّ قول حق سبحانه و تعالى، «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» [1]. یعنی شیطان در قیامت کبرى گوید، «مرا ملامت مکنید به سبب وسوسه و إغواء، نفس خود را ملامت کنید»، زیرا که اعیان انسان تقاضاى آن چه کرد و استعداد آن چه داشت بدان رسید. پس إضلال شیطان آدم را و اخراج او از جنّت منافى خلافت آدم نیست. (جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، 1370ش، ص 109 با اندکی تلخیص و تصرف).
بیشتر بخوانید: فرق الهام و وسوسه
خاطر ستوده را الهام گویند، و خاطر نکوهیده را وسوسه.
خاطرها [2] که محرک رغبت باشد دو قسم است: یکى دعوت کننده شر، چیزى که در عاقبت زیان دارد. و دوم داعی خیر یعنی چیزى که در دار آخرت سود دارد. و این دو خاطر مختلف است، پس به دو نام مختلف حاجت باشد. وخاطر ستوده را الهام گویند، و خاطر نکوهیده را وسوسة. و معلوم است که این خاطرها حادث است، و هر حادثى را سببى باید. و چون حوادث مختلف باشد، بر اختلاف اسباب دلالت کند. خاطر ستوده را الهام گویند، و خاطر نکوهیده را وسوسة. و معلوم است که این خاطرها حادث است، و هر حادثى را سببى باید. و چون حوادث مختلف باشد، بر اختلاف اسباب دلالت کند. و این از سنت الهى در «ترتیب مسبّبات بر اسباب» دانستنى است. چه هر گاه که دیوارهاى خانه به نور آتش روشن شود و پوشش آن به دود تاریک و سیاه گردد، توان دانست که سبب تاریکى غیر سبب روشنى است. پس همچنین روشنى و تاریکى دل را دو سبب مختلف است. و سبب خاطرى که داعى خیر باشد فریشته است، و سبب خاطرى که داعى شر بود دیو. (غزالی، ابوحامد محمد، خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین، 1386ش، ج3، ص 56 با اندکی تصرف).
تفاوت هواجس (خواطر) نفس و وسواس شیطان از دیدگاه جنید بغدادی عارف قرن سوم.
جنید بغدادی از عارفان مشهور قرن سوم هجری است، مقام عرفانی جنید بهحدی است که به «سیدالطایفه» و «شیخالطایفه» شهرت یافته است. وی میان هواجس [3] نفس و وسواس شیطان تفاوت گذاشته و معتقد است که نفس را چون مطالبت چیزى باشد مرتب نفس را چون مطالبت چیزى باشد مرتب دعوت به آن چیز مى کند تا بمراد رسد اگرچه روزگار در آن برگذرد مگر صدق مجاهدت بر دوام بود و شیطان چون وسوسه کند و بشهوتى خواند چون مخالفت وى کنى از دست بدارد و به زلّتى دیگر وسوسه کند!. دعوت به آن چیز مى کند تا بمراد رسد اگرچه روزگار در آن برگذرد مگر صدق مجاهدت بر دوام بود و شیطان چون وسوسه کند و بشهوتى خواند چون مخالفت وى کنى از دست بدارد و به زلّتى دیگر وسوسه کند زیرا که او را همه معصیت یکیست همیشه بمعصیتى همى خواند و مرادى نبود بتخصیص یک معصیت. (قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، عثمانی، ترجمه رساله قشیریه، 1374ش، ص 129با اندکی تلخیص و تصرف). و سهروردی نیز به این مطلب در عوارف المعارف اشاره نموده است.
نویسنده : حمید حنائی نژاد (کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی)
پی نوشتها:
[1]. ابراهیم: 22.
[2]. خَاطِر جمع آن خَوَاطِر: آنچه در دل گذرد، اندیشه، گاهى بر قلب و نفس نیز اطلاق مى شود.
[3]. هَوَاجس جمع هاجس است به معنای آنچه که در دل انسان خطور کند.
منابع:
1- علامه طهرانی، سید محمد حسین، الله شناسی، ایران، مشهد، انتشارات علامه طباطبائی، چاپ چهارم،1426ق.
2- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
3- جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ایران، تهران، نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ دوم، 1370ش.
4- غزالی، ابوحامد محمد، خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین، ایران، تهران، نشر علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1386ش.
5- قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، عثمانی، ترجمه رساله قشیریه، ایران، تهران، نشر علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1374ش.