خواطر نفس و وسواس شیطان‏ از نگاه عرفانی (به بهانه چالش مومو)

هیچ انسانی مجبور به پیروى از وسوسه‏هاى شیطان نیست! این ما هستیم که با پیروی از نفس اماره اجازه ورود به شیطان را به درون قلبمان صادر مى ‏کنیم!.
چهارشنبه، 22 اسفند 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمید حنائی نژاد
موارد بیشتر برای شما
خواطر نفس و وسواس شیطان‏ از نگاه عرفانی (به بهانه چالش مومو)

خواطر نفس و وسواس شیطان‏ به بهانه چالش مومو در شبکه های اجتماعی.

مومو
 

انسان همان کسى است که این افکار و اوهام را براى خودش ایجاد مى‏ کند همچنان‏که شیطان همان کسى است که آنها را بدو القاء مى‏ کند و در دل او مى ‏اندازد و خطور مى ‏دهد.انسان شکّ نمى‏ کند در آنکه این افکار و اوهامى که وساوس شیطانیّه نامیده مى‏ شوند افکار خود اوست. خودش آنها را در خود ایجاد مى‏نماید بدون آنکه مُشعر به آن باشد که کسى غیر از او آنها را به وى القاء کرده باشد، و یا آنکه براى آن افکار به چیزى بعنوان سبب و واسطه متوسّل گردد، مانند سائر افکار و آرائش که به عمل و غیر عمل تعلّق ندارد مثل گفتار ما: عدد یک نصف عدد دو مى‏ باشد و عدد چهار عدد زوج است؛ و أمثال ذلک. بنابراین، انسان همان کسى است که این افکار و اوهام را براى خودش ایجاد مى‏ کند همچنان‏که شیطان همان کسى است که آنها را بدو القاء مى ‏کند و در دل او مى‏ اندازد و خطور مى‏ دهد؛ بدون آنکه تزاحمى در میان موجود باشد. (علامه طهرانی، سید محمد حسین، الله شناسی، 1426ق، ج3، ص 135).


شیطان با آدمى تکلم مى ‏کند اما نه با زبان، بلکه با القاى معانى در دل او.

مرحوم علامه طباطبائی (ره) معتقد است که خطورهاى شیطانى همواره ملازم با تنگى سینه و بخل نفس است و آدمى را به پیروى هواى نفس مى ‏خواند، مرحوم علامه طباطبائی (ره) معتقد است که خطورهاى شیطانى همواره ملازم با تنگى سینه و بخل نفس است و آدمى را به پیروى هواى نفس مى ‏خواند، و از فقر مى ‏ترساند، و به فحشا امر مى‏ کند.و از فقر مى ‏ترساند، و به فحشا امر مى‏ کند، که همه اینها بالأخره به ملاکهایى بر مى‏ گردد، که مطابق با کتاب و سنت خدا و پیامبرش نیست، و با فطرت خود آدمى نیز مخالف است. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج3، ص 286).


 

شیطان از انسان مدد مى ‏یابد و در نتیجه انسان خود را گمراه مى ‏کند! و موجب ملامت خودش است.

نورالدین عبدالرحمان جامی شاعر؛ ادیب و عارف ایرانی؛ مشهورترین شاعر پارسی گوی قرن نهم هجری است. وی معتقد است شیطان از نفس انسان جهت وسوسه و اغوای او استفاده می کند و می گوید:  اگر نه آن بودى که شیطان‏ مدد از آدم یافته بودى، بر آدم کى سلطنتش میسّر شدى؟شیطان از نفس انسان جهت وسوسه و اغوای او استفاده می کند و می گوید:  اگر نه آن بودى که شیطان‏ مدد از آدم یافته بودى، بر آدم کى سلطنتش میسّر شدى؟  و از اینجا ظاهر مى‏ شود سرّ قول حق سبحانه و تعالى، «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» [1]. یعنی شیطان در قیامت کبرى گوید، «مرا ملامت مکنید به سبب وسوسه و إغواء، نفس‏ خود را ملامت کنید»، زیرا که اعیان انسان تقاضاى آن چه کرد و استعداد آن چه داشت بدان رسید. پس إضلال شیطان آدم را و اخراج او از جنّت منافى خلافت آدم نیست. (جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، 1370ش، ص 109 با اندکی تلخیص و تصرف).
 

بیشتر بخوانید: فرق الهام و وسوسه


خاطر ستوده را الهام گویند، و خاطر نکوهیده را وسوسه.

خاطرها [2] که محرک رغبت باشد دو قسم است: یکى دعوت کننده شر، چیزى که در عاقبت زیان دارد. و دوم داعی خیر یعنی چیزى که در دار آخرت سود دارد. و این دو خاطر مختلف است، پس به دو نام مختلف حاجت باشد. وخاطر ستوده را الهام گویند، و خاطر نکوهیده را وسوسة. و معلوم است که این خاطرها حادث است، و هر حادثى را سببى باید. و چون حوادث مختلف باشد، بر اختلاف اسباب دلالت کند.  خاطر ستوده را الهام گویند، و خاطر نکوهیده را وسوسة. و معلوم است که این خاطرها حادث است، و هر حادثى را سببى باید. و چون حوادث مختلف باشد، بر اختلاف اسباب دلالت کند. و این از سنت الهى در «ترتیب مسبّبات بر اسباب» دانستنى است. چه هر گاه که دیوارهاى خانه به نور آتش روشن شود و پوشش آن به دود تاریک و سیاه گردد، توان دانست که سبب تاریکى غیر سبب روشنى است. پس همچنین روشنى و تاریکى دل را دو سبب مختلف است. و سبب خاطرى که داعى خیر باشد فریشته است، و سبب خاطرى که داعى شر بود دیو. (غزالی، ابوحامد محمد، خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین، 1386ش، ج3، ص 56 با اندکی تصرف).


تفاوت هواجس (خواطر) نفس  و وسواس شیطان از دیدگاه جنید بغدادی عارف قرن سوم.

جنید بغدادی از عارفان مشهور قرن سوم هجری است، مقام عرفانی جنید به‌حدی است که به «سیدالطایفه» و «شیخ‌الطایفه» شهرت یافته است. وی میان هواجس [3] نفس و وسواس شیطان‏ تفاوت گذاشته و معتقد است که نفس را چون مطالبت چیزى باشد مرتب نفس را چون مطالبت چیزى باشد مرتب دعوت به آن چیز مى ‏کند تا بمراد رسد اگرچه روزگار در آن برگذرد مگر صدق مجاهدت بر دوام بود و شیطان‏ چون وسوسه‏ کند و بشهوتى خواند چون مخالفت وى کنى از دست بدارد و به زلّتى دیگر وسوسه‏ کند!. دعوت به آن چیز مى ‏کند تا بمراد رسد اگرچه روزگار در آن برگذرد مگر صدق مجاهدت بر دوام بود و شیطان‏ چون وسوسه‏ کند و بشهوتى خواند چون مخالفت وى کنى از دست بدارد و به زلّتى دیگر وسوسه‏ کند زیرا که او را همه معصیت یکیست همیشه بمعصیتى همى‏ خواند و مرادى نبود بتخصیص یک معصیت. (قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، عثمانی، ترجمه رساله قشیریه، 1374ش، ص 129با اندکی تلخیص و تصرف). و سهروردی نیز به این مطلب در عوارف المعارف اشاره نموده است.
 


نویسنده : حمید حنائی نژاد (کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی)

پی نوشتها:
[1]. ابراهیم: 22.
[2]. خَاطِر جمع آن خَوَاطِر: آنچه در دل گذرد، اندیشه، گاهى بر قلب و نفس نیز اطلاق مى ‏شود.
[3]. هَوَاجس جمع هاجس است به معنای آنچه که در دل انسان خطور کند.
منابع:
1- علامه طهرانی، سید محمد حسین، الله شناسی، ایران، مشهد، انتشارات علامه طباطبائی، چاپ چهارم،1426ق.
2- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
3- جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ایران، تهران، نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ دوم، 1370ش.
4- غزالی، ابوحامد محمد، خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین، ایران، تهران، نشر علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1386ش.
5- قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، عثمانی، ترجمه رساله قشیریه، ایران، تهران، نشر علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1374ش.



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط