سردار شهيد حسن باقري ؛ نابغهاي در پايدراي
چكيده :
... در چنين ميدان وسيع و اين هدف رفيع انساني و الهي، جان دادن، مال دادن و فداكاري، امري بسيار ساده و پيش پا افتاده است و خدا كند كه ما توفيق شهادت متعالي در راه اسلام را با خلوص نيت پيدا كنيم.»
توضيحات
... در چنين ميدان وسيع و اين هدف رفيع انساني و الهي، جان دادن، مال دادن و فداكاري، امري بسيار ساده و پيش پا افتاده است و خدا كند كه ما توفيق شهادت متعالي در راه اسلام را با خلوص نيت پيدا كنيم.»
شهيد غلامحسين افشردي (حسن باقري)به روز سوم شعبان۱۳۷۵ ه-ق مطابق با۲۵ اسفند سال۱۳۳۴ ه-ش در خانواده اي مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) در حوالي ميدان خراسان تهران چشم به جهان گشود. والدينش به عشق و محبت آقا اباعبدالله الحسين(علیه السلام) و از باب تيمن و تبرك، نام «غلامحسين» را بر او نهادند و به دنبال آن در سن دوسالگي در سفر كربلا او را همراه خود بردند.پدرش كه در تربيت وي، جديت زيادي داشت از همان طفوليت او را با خود به مسجد و هيات و مراسم عزاداري سرور شهيدان مي برد. اين حضور معنوي باعث شد كه او در آن ايام عضو فعال و مؤثر هيات نوباوگان محبان الحسين(علیه السلام) گردد.
غلامحسين دوره دبستان را در مدرسه مترجم الدوله و دوره متوسطه را در دبيرستان مروي تهران به پايان رساند.
فعاليت هاي قبل از انقلاب
درسال۱۳۵۴ پس از اخذ ديپلم رياضي، در رشته دامپروري دانشكده كشاورزي شهر اروميه تحصيلات عالي خود را آغاز كرد. در اين ايام علاوه بر مطالعه منظم و انسجام يافته در زمينه مسائل اسلامي، با سخنراني در جمع دانشجويان و برقراري كلاسهايي در زمينه اصول عقايد براي دانش آموزان مدارس، فعاليت مذهبي خود را دنبال مي كرد و بارها با بعضي از اساتيد غربزده كه فرهنگ اسلامي را انكار و مظاهر منحط غربي را ترويج مي نمودند، به بحث مي نشست و ماهيت آن فرهنگ و عوامل غربزده را افشا مي كرد. از اين رو، وي به عنوان يك عنصر مذهبي و فعال حساسيت مسؤولان و گارد دانشگاه را برانگيخته بود كه در نهايت به دليل اين فعاليتها پس از يك سال و نيم تحصيل، از دانشگاه اخراج گرديد.
در اين ايام در جواب يكي از نزديكانش كه به او گفته بود: «تو يك سال ونيم از عمرت را بي خود تلف كردي.» پاسخ مي دهد: «من وظيفه ام را انجام دادم و اگر به دانشكده رفتم براي كسب مدرك نبود، بلكه براي رشد خودم بود و مي خواستم كه ديگران را هم به صحنه بياورم.»
شهيد باقري در اسفند ماه سال۱۳۵۶ به خدمت سربازي اعزام شد و پس ازطي دوره آموزشي در «پادگان جلديان نقده» به ايلام منتقل گرديد.
در دوره كوتاه خدمت سربازي با توجه به آشنايي اي كه با مسائل اسلامي داشت به ارشاد و هدايت فكري سربازان پرداخت و همزمان با علماي شهر ايلام از جمله آيت الله صدري (امام جمعه قبلي ايلام) ارتباط داشت و اخبار و مسائل پادگان را به ايشان اطلاع مي داد. به دنبال اين فعاليتها، تحت كنترل قرار گرفت و ضمن جداكردن وي از جمع سربازان پادگان، او را به عنوان راننده يك افسر جزء به كار گماردند.
نقش شهيد در پيروزي انقلاب اسلامي
به هنگام تشريف فرمايي حضرت امام خميني(ره) به ميهن اسلامي، در فعاليتهاي كميته استقبال شركت چشمگيري داشت و به دليل برخورداري از آموزش نظامي، به همراه ساير اعضاي خانواده و دوستانش در تصرف كلانتري۱۴ و پادگان ولي عصر(عج) «عشرت آباد سابق» در تهران نقش بارزي داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي
در خرداد ماه سال۱۳۵۸ موفق به اخذ ديپلم ادبي شد. سپس در امتحان ورودي دانشگاه شركت كرد و با رتبه صد و چهارو در رشته حقوق قضايي دانشگاه تهران قبول شد. او در مدت حضور در محيط دانشگاه، نقش فعال و مؤثري در مقابله با توطئه هاي ضد انقلاب و گروهكها داشت.
شهيد باقري اوايل سال۱۳۵۹ به عضويت سپاه درآمد. ابتدا در واحد اطلاعات مشغول به خدمت شد و در زمينه شناسايي و مقابله با گروهكهاي منحرف و وابسته، فعاليت خود را استمرار بخشيد و در اين واحد بود كه نام مستعار «حسن باقري» براي ايشان در نظر گرفته شد.
حضور در جبهه هاي مقدس
عمده عناوين فعاليتهاي وي در صحنه رزم با دشمن عبارتند از:
تأسيس و راه اندازي واحد اطلاعات و عمليات رزمي
فعاليتهاي مثبت او در اين زمينه با سازماندهي عناصر اطلاعاتي و برگزاري آموزش مختصري براي آنها، منجر به راه اندازي واحد اطلاعات عمليات در ستاد عمليات جنوب گلف گرديد.
واحدهاي اطلاعات عمليات پس از گذشت حدود۳ ماه از شروع جنگ، در تمامي محورهاي جنوب ( از آبادان تا دزفول) با قدرت تمام مستقر شدند و نسبت به شناسايي و تعيين وضعيت دشمن وارسال گزارش آن اقدام كردند. با اين تلاش،«اطلاعات» چشم فرماندهي در ميدان جنگ شد و يكي از ضعفهاي بزرگ نداشتن اطلاع از وضعيت دشمن برطرف گرديد.
شهيد باقري علاوه بر ارائه اطلاعات، توان و استعداد ذاتي بالايي در تحليل اطلاعات دشمن داشت و اغلب حركات احتمالي دشمن در آينده را پيش بيني مي نمود و حتي به زمان و مكان آن هم اشاره مي كرد. از آن جمله پيش بيني وي در دي ماه سال۱۳۵۹ مبني بر حركت دشمن جهت الحاق محور شمال- جنوب منطقه سوسنگرد براي ارتباط جفير و بستان بود، كه دشمن در كمتر از يك هفته با نصب پلهاي نظامي متعدد و تلاش گسترده اين كار را انجام داد. (البته اين منطقه بعدها با عنايات الهي در عمليات طريق القدس آزاد گرديد.)
از اقدامات بسيار مؤثر شهيد باقري كه در اين دوره پايه ريزي شد، بايگاني اسناد جنگ، ترجمه اسناد و بخش شنود بي سيمهاي دشمن بود.
از ديگر فعاليتهاي وي طراحي گردانهاي رزمي و تعيين تركيب سازمان نفرات و تجهيزات و ادوات رزمي و واحدهاي پشتيباني از رزم بود.
معاونت ستاد عمليات جنوب
با بركناري بني صدر و با توجه به شرايط سياسي آن زمان، در اجراي عمليات «فرمانده كل قوا» شركت داشت و پس از مجروح شدن سردار رحيم صفوي هدايت عمليات را به عهده گرفت و در اين عمليات به عنوان فرماندهي لايق و كاردان شناخته شد.
فرمانده محور دار خوين در عمليات ثامن الائمه (علیه السلام)
معاونت فرماندهي عمليات طريق القدس
برادر شهيد در اين مورد مي گويد:
بشدت به فكر عمليات و نگران آن بود. با اينكه يك ماه دستور استراحت مطلق پزشكي به او داده بودند، پس از يك هفته، بيمارستان را ترك كرد و به ستاد عمليات جنوب بازگشت و با وجود آثار جراحت و سردرد شديد، به فعاليت خود ادامه داد.»
پس از عمليات موفق طريق القدس، دشمن بعثي دست به يك حمله در تنگه چزابه زد، شهيد باقري با وجود ضعف جسمي، تلاش زيادي براي تثبيت اين نقطه استراتژيك و مهم به عمل آورد و با استقامت عجيبي چندين شب متوالي و بدون لحظه اي استراحت، به هدايت عمليات پرداخت و حتي در يك مرحله، به عنوان فرمانده گردان وارد عمل شد و تپه اي را كه۴۰۰ نفر از نيروهاي دشمن روي آن مستقر بودند و بر نيروهاي خودي تسلط داشت به تصرف در آورد.
فرماندهي قرارگاه نصر در عمليات فتح المبين، بيت المقدس، رمضان
۱- فتح المبين:
با توجه به وسعت منطقه عمليات، چهار قرارگاه براي كنترل و هدايت عمليات مشخص گرديد.
جناح شمالي منطقه، حساسترين محور عمليات بود. به دليل اين اهميت و حساسيت، شهيد باقري به عنوان فرمانده قرارگاه نصر( قرارگاه مشترك ارتش و سپاه ) در اين جناح انتخاب گرديد. ضمن اينكه در قرارگاه مركزي كربلا نيز در كنار فرماندهي كل عمليات (سردار محسن رضايي) به عنوان مشاور عمليات و مسوول اطلاعات، فعاليت بسيار مؤثري داشت.
در مرحله اول عمليات فتح المبين، قرارگاه نصر با موفقيت كامل به اهداف خود رسيد و درمرحله دوم عمليات، با اصرار و تأكيد شهيد باقري تصرف ارتفاعات رادار (ابوصلبي خات) از محور قرارگاه نصر انجام پذيرفت كه پس از موفقيت و استقرار نيروهاي خودي، دليل اصرار شهيد باقري كشف گرديد.
۲- بيت المقدس:
شهيد باقري ضمن تلاش براي هماهنگي واحدهاي اطلاعاتي در طرح ريزي عمليات نيز حضور داشت و مي گفت: « لزومي ندارد ما مستقيما وارد شهر خرمشهر شويم، بلكه بايد دشمن را دور بزنيم و عقبه او را ببنديم تا شهر خود به خود سقوط كند.»
با اينكه نظرات ديگري هم براي چگونگي آزادي خرمشهر وجود داشت، اهميت و تأكيد او پس از فتح خرمشهر آشكار شد.
در اين عمليات شهيد باقري به عنوان فرماندهي قرارگاه نصر، در اجراي عمليات نقش مؤثري را ايفا كرد.
از هدفهاي عمده اين قرارگاه، آزادي خرمشهر و تأمين مرز شلمچه و شرق بصره بود.
پس از دو مرحله عمليات موفقيت آميز، در مرحله سوم عمليات، قرارگاه نصر با محاصره دشمن در ناحيه شلمچه، مزدوران بعثي را مستأصل و مضمحل كرد و شهر خرمشهر نيز آزاد گرديد.
۳- رمضان:
در اين عمليات شهيد باقري همچنان در مسؤوليت قرارگاه نصر حضور داشت. در مرحله اول عمليات رمضان اين قرارگاه نقش عمل كننده نداشت و به عنوان قرارگاه احتياط پيش بيني شده بود، ولي با روحياتي كه شهيد باقري داشت ضمن حضور در قرارگاه فتح و همكاري جدي و فعال با فرماندهي آن، در مراحل بعدي عمليات رمضان به علت پاتكهاي بسيار شديد و سنگين دشمن بعثي، قرارگاه نصر نقش بسيار مؤثري در دفع آنها و حفظ مواضع خودي داشت تا جايي كه شهيد باقري جهت كنترل دقيق تر و تقويت روحيه رزمندگان، مقرتاكتيكي قرارگاه نصر را پشت خاكريزهاي خط مقدم مستقر كرد و تا تثبيت شرايط، در همان جا حضور داشت.
فرماندهي قرارگاه كربلا و جانشين فرماندهي كل در قرارگاههاي جنوب
در شرايطي كه طرح ريزي عمليات از منطقه جنوب به جبهه غرب منتقل شده بود، همزمان با اجراي عمليات مسلم بن عقيل (ع)، شهيد باقري در قرارگاه كربلا با شناسايي و پي گيري مستمر، عمليات محرم را طرح ريزي كرد و با كسب موافقت، نسبت به اجراي آن وارد عمل شد.
جانشين فرماندهي يگان زميني سپاه
ويژگي هاي برجسته شهيد
او عشق و علاقه عجيبي به اهل بيت (علیهم السلام) و آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و امام خميني (رحمت الله علیه) داشت.
شهيدباقري بي ريا و بي تكليف در مصائب امام حسين (علیه السلام) مي گريست و علاقه فراوان و مستمر به مطالعه كتاب ارشاد شيخ مفيد و مقتلهاي حادثه كربلا داشت.
استعداد و خلاقيت شهيدباقري با توجه به كمي سن و تجربه وي، بسيار قابل توجه و مورد تحسين بود. يكي از برادران رده بالاي سپاه (و با سابقه در جنگ) چنين مي گويد:
« با اينكه من دوسال از او بزرگتر بودم ولي به جرأت مي توانم بگويم افكار او دوسال از من بالاتر بود.»
شهيدباقري همواره با هوشمندي و ذكاوت خويش شرايط رزمي و عملياتي را پيش بيني و تحليل مي كرد و در كنار آن با قدرت بالاي فكري، راهكار و طرح ريزي عملياتي خود را ارائه مي نمود و بدون هراس از مشكلات، به فعاليت و تلاش در اين زمينه مي پرداخت. هرگز نسبت به دشمن اظهار عجز و ناتواني نداشت، بلكه همواره نسبت به برتري نيروهاي خودي بر دشمن با اطمينان صحبت مي كرد.
قاطعيت و قدرت تصميم گيري شهيدباقري به عنوان يك فرمانده لايق و موفق چشمگير بود و در مراحل بحراني و شرايط سخت با جرأت كامل ضمن حفظ آرامش و خونسردي، نظر لازم و مؤثر را ارائه و در اين باره تصميم گيري مي كرد.
يكي از فرماندهان نظامي ارتش كه با وي همكاري مشترك داشت مي گويد:
« در مرحله اي از عمليات بيت المقدس يكي از يگانها در شرايط سختي در مقابل پاتك دشمن قرار گرفته بود كه فرمانده آن واحد در تماسي اعلام كرد در صورت مقاومت، احتمالا تلفات بيشتري خواهيم داشت.»
شهيد باقري در پاسخ گفت:
« در مقابل دشمن بايد مقاومت كنيد و مسووليت تلفات را هم من به گردن مي گيرم.»
كادر سازي و تربيت نيرو از خصوصيات بسيار بارز شهيدباقري بود. اهتمام زيادي به رشد و ارتقاي همراهان و همكاران خود داشت. در تربيت كادرهاي واحد اطلاعات و عمليات بسيار پرتلاش بود و در اين زمينه آموزشهاي نظري و عملي را توام مي كرد. بيش از سه دوره آموزش فشرده۳۰ تا۴۰ نفره برگزار كرد كه بعدها اين برادران در واحد اطلاعات- عمليات تيپها مسؤوليتهاي مهمي را عهده دار شدند.
توجه به هماهنگي و وحدت نيروهاي رزمي از ديگر خصوصيات اين شهيد بزرگوار بود كه تجلي آن در هدايت عمليات- خصوصا عمليات مشترك ارتش و سپاه ( در قرارگاه مشترك نصر)- مورد تأييد فرماندهان ارتش بود و آنها تحت تأثير خصوصيات اخلاقي و عمل اين شهيد قرار مي گرفتند، بخصوص در مقطعي كه ايشان به عنوان نماينده سپاه در شوراي عالي دفاع شركت مي كرد.
شجاعت و شهامت شهيدباقري بسيار بالا و قابل توجه بود. او با توجه به اينكه يك مسؤول رده بالاي نظامي بود، ولي همراه عناصر اطلاعاتي در شناسايي ها شركت مي كرد.
در صحنه هاي رزم و در خطوط مقدم جبهه و در بعضي از موارد نيز در پشت خط دشمن حضور مي يافت و حتي در هدايت گروهانها و گردانهاي رزمي مستقيما وارد عمل مي شد.
اين شهامت در كلام و گفتار وي نيز تاثير داشت. با تواضع، آنچه را صحيح مي دانست بيان مي كرد و از نظرات خود دفاع مي نمود.
از قدرت بيان و استدلال برخوردار بود و همراه مخاطب خود را تحت تأثير قرار داده و به تحسين وامي داشت.
تواضع و فروتني شهيدباقري - با داشتن مسؤوليتهاي مهم و اساسي در جنگ- بسيار محسوس بود و هرگز تحت تأثير القاب و عناوين مسؤوليتي قرار نمي گرفت.
رفتار مهربان او با همه (خصوصا زيردستان) به گونه اي بود كه علاقه متقابل نسبت به وي را در آنان ايجاد مي كرد.
تا مدتها همسرش نمي دانست كه او در جبهه مسووليت دارد و فرمانده است، در پاسخ به اين سوال كه در جبهه چه مي كند، مي گفت: « من سقاي بچه هاي بسيجي ام.»
فرازهايي از خاطرات همرزمان شهيد
« اينها حيف است و بايد از آن استفاده كرد.»
- وقتي راجع به عمليات يا مسائل كاري انتقاد مي كرديم با مهرباني مي گفت:
« بسيار خوب، حالا شما بياييد و كار را دست بگيريد و درست كنيد، چه فرقي مي كند.»
- در عمليات بيت المقدس وقتي يكي از تيپها در وضعيت دشواري قرار گرفته بود، فرمانده آن در اثر فشار مشكلات مي گويد: «مگر بالاتر از سياهي هم رنگي هست؟» شهيدباقري پاسخ مي دهد:
«آري، بالاتر از سياهي، سرخي خون شهيد است كه روي زمين مي ريزد، قوه محركه شما خون شهدا است.»
- پس از فتح خرمشهر بارها تذكر مي داد:
« برادران! مبادا غرور اين پيروزيها شما را بگيرد، خودتان را گم نكنيد، فكر نكنيد ما اين كار را كرده ايم، همه اش خواست خدا بوده است.»
- حساسيت عجيبي به انتقال شهدا و مجروحين داشت و مي گفت:
« ما جواب خانواده اي را كه جنازه شهيدش روي زمين مانده چه بدهيم؟!»
سرانجام در اثر اين تأكيدها و ضرورت مدنظر قرار دادن حقوق شهدا، مسوول تعاون قرارگاه نيز شهيد شد.
- وقتي در ارتباط با جريانات سياسي از وي مي پرسيدند در چه خطي هستي؟ مي گفت:
«ما در خط ثواب هستيم.»
شهيدباقري در مورد نيروهاي بسيجي مي گفت:
« اين بسيجي ها امانتي الهي هستند كه بايد قدرشان را بدانيم و تمام سعي خود را در حفظ آنها بكار بريم. اين بسيجي است كه جنگ را اداره مي كند. تا زماني كه نيروي ايمان در آنها وجود دارد، جنگ به پيروزي مي انجامد.»
شهيدباقري همواره به دوستانش مي گفت:
« تا خالص نشوي خدا ترا برنمي گزيند. لذا بايد سعي كنيم كه خداوند عاشقمان بشود تا ما را ببرد.»
نحوه شهادت
« هنوز كه كار جنگ تمام نشده و دشمن بعثي در خاك ماست، بروم به خدا چه بگويم؟ وقتي مي روم كه حرفي براي گفتن داشته باشم.»
چند ماه پس از اين صحبت در نهم بهمن ماه۱۳۶۱ در طليعه ايام مبارك دهه فجر در حالي كه تعدادي از همرزمان و همسنگرانش به ديدار حضرت امام خميني (رحمت الله علیه) شتافته بودند، او براي شناسايي و آماده سازي عمليات والفجر مقدماتي به همراه تعدادي از برادران سپاه در خطوط مقدم چنانه (منطقه فكه) در سنگر ديده باني مورد هدف گلوله خمپاره دشمن بعثي قرار گرفت و همراه همسنگرانش شهيدان مجيد بقائي، رضواني و... به لقاء الله شتافت.
آخرين كلامي كه از اين شهيد بزرگوار شنيده شد پس از ذكر شهادتين، نام مبارك امام شهيدان، امام حسين (علیه السلام) بود.
شهيدباقري در همه مدت حضورش در جبهه هاي جنگ تنها يكبار، آن هم به مدت پنج روز براي ازدواج از جنگ جدا شد و به جهت عشق به حضرت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نام نرگس را براي تنها فرزندش برگزيد.
منبع: http://www.dsrc.ir /س