15 شهریور 1388 / 16 رمضان 1430 / 6 سپتامبر 2009 |
1) 15شهريورسال1358هجري شمسي:
بدنبال اوج گيري مبارزات مردم مسلمان و انقلابي ايران با رژيم طاغوتي پهلوي تظاهرات ميليوني مردم در بيشتر نقاط كشور برپا شد. از اين رو دولت دست نشانده هر گونه تظاهرات مردم راممنوع اعلام كرد. در اطلاعيه رژيم در اين باره آمده بود؛ دولت مقرر ميدارد كه تشكيل اجتماعات با اجازه شهرباني و فقط در مكانهايي كه موجب سد معبر نباشد، آزاد است.درغير اين صورت ماموران انتظامي از تشكيل اجتماعات شديدا جلوگيري مي كنند. اما در همين زمان اعلاميه امام خميني(ره) از نجف اشرف صادر شد ودر آن امام راحل از مردم خواسته بودند كه مبارزه را بطور مستمر ادامه دهند . در بخشي از اين اعلاميه امام خميني (ره) فرمودند: تظاهرات كوبنده براي رسيدن به هدف اسلامي عبادت است كه روزها يا ماهها رادر آن اثري نيست چرا كه هدف به جانب ملت است . اجراي عدالت اسلامي و برقراري حكومت عدل الهي بر پايه محكم عدل است. ايشان در پايان اعلاميه افزودند: از خداوند متعال شكوفا شدن هر چه بيشتر نهضت و بالا گرفتن هر چه بيشتر نهضت و بالا گرفتن هر چه بيشتر تظاهرات رهايي بخش ملت تا سرنگوني پايگاههاي ظلم وستم را خواستارم. |
2) مرگ "عليرضا عضد المُلك" نايب السلطنه، سياستمدار و بزرگِ خاندان قاجار (1289 ش):
عليرضا عضدالمُلك، برادرزاده مهد عليا مادر ناصرالدين شاه قاجار، در حدود سال 1200 ش در تهران به دنيا آمد. وي پس از فراگيري تحصيلات مقدماتي وارد دربار محمدشاه قاجار گرديد و پس از چند سال در زمان ناصرالدين شاه كه پسر عمهاش بود، به وزارت عدليه منصوب شد. وي در وقايع تحريم تنباكو رابط بين شاه و عدهاي از علما بود و تدريجاً جزو امناي دولت و رجال درجه اول محسوب ميشد تا اين كه ايلخاني (بزرگ خاندان) قاجار گرديد. عضدالملك، سالياني در زمان سلطنت مظفرالدين شاه و محمد علي شاه، گوشه عزلت گزيده بود و غالباً در منازعات مملكتي به عنوان ريش سفيد مداخله ميكرد. او پس از خلع محمدعلي شاه، چون احمدميرزا سن قانوني نداشت، از طرف فاتحان تهران به عنوان نيابت سلطنت انتخاب شد و تا پايان عمر به مدت چهارده ماه در اين مقام بود. او با تندرويهاي مشروطهخواهان كه در روزهاي نخستينِ فتح تهران انجام ميگرفت موافقت نداشت و اعدام شيخ فضل اللَّه نوري را به شدت مورد انتقاد قرار داد. از اين رو سپهدار اعظم، صدراعظم مشروطه را معزول نمود و مستوفي الممالك را به آن سمت منصوب كرد. هر چند وي را مردي زاهد و پاك طينت گفتهاند ولي علي رغم اندوختن ثروت فوق العاده، در نهايت خسّت و امساك زندگي ميكرد و اهل بخشش نبود. عليرضا عضدالملك سرانجام در نيمه شهريور 1289 ش برابر 17 رمضان 1328 ق در حدود نود سالگي درگذشت و در مقبره ناصرالدين شاه در حرم عبدالعظيم مدفون شد. |
3) رحلت آيتاللَّه "سيدمحمود شاهرودي" زعيم بزرگوار حوزه علميه نجف اشرف (1353 ش):
آيتاللَّه سيدمحمود شاهرودي در حدود سال 1362 ق (1301 ش) در روستايي از توابع شاهرود ولادت يافت. در ابتدا تحت تربيت پدرش سيدعلي بود تا آنكه به خراسان رفت و سپس در 27 سالگي به نجف اشرف عزيمت نمود. آيتاللَّه شاهرودي در نجف از درسهاي خارج اصول آيات عظام آخوند خراساني، آقا ضياءالدين عراقي و سيدابوالحسن اصفهاني بهره برد و به مرتبه اجتهاد نائل آمد. اين فقيه بزرگوار سپس به تدريس روي آورد و در حدود 50 سال، خارج فقه و اصول را براي طلاب و فضلاي نجف اشرف تدريس نمود. پس از وفات آيتاللَّه ابوالحسن اصفهاني جمع كثيري از مردم، مقلد آيتاللَّه شاهرودي شدند. اما پس از رحلت حضرات آيات بروجردي و حكيم، ايشان يكي از بزرگترين مراجع تقليد شيعيان شد. ايشان در جريان حمله مزدوران پهلوي به مدرسه فيضيه قم، جنايات خونبار درباريان را محكوم كرد و در برابر آن موضعگيري نمود. از اين فقيه وارسته آثار متعددي بر جاي مانده كه تقريرات بحثهاي آقا ضياءالدين عراقي و ميرزاي ناييني، حاشيه بر كتاب عروةالوثقي و ذخيرةالمؤمنين و.... از آن جمله است. از شاگردان ايشان ميتوان از آيات عظام: حاج سيدمحمد شاهرودي و شيخ جواد تبريزي، سيدمرتضي فيروزآبادي، سيدجعفر مروّج شوشتري، شيخ محمدرضا رضواني خميني و... نام برد. اين عالم بزرگوار سرانجام در 14 شهريور 1353 ش برابر با 18 شعبان 1395 ق در 91 سالگي در نجف وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در كربلا مدفون گرديد. |
4) شهادت دهها تن از مردم تهران بر اثر انفجار بمب در خيابان خيام توسط منافقين (1361ش):
در حالي كه جمهوري اسلامي ايران، در نبردي نابرابر مشغول دفاع از كيان اسلامي بود و براي عقب راندن دشمن بعث از خاك وطن، فرزندانش را تقديم اسلام ميكرد، دشمنان داخلي و فريب خورده داخلي و عناصر منافق سعي در ايجاد رعب و وحشت در ميان صفوف ملت قهرمان ايران داشتند. اين افراد جاهل و كوردل براي خوش خدمتي به اربابان خارجي خود از هيچ جنايتي فروگذار نميكردند و جان ملتي را كه برايش شعار آزادي خواهي ميدادند، به بازي ميگرفتند. در يكي از اين اعمال وحشيانه، عوامل خود فروخته آمريكا، در يك بمب گذاري در خيابان خيام تهران، بيش از صد نفر از مردم بي گناه كشته و زخمي شدند. در ساعت 19/20 دقيقه بعد از ظهر اين روز، هنگامي كه خيابان خيام و اطراف آن مملو از جمعيتي بود كه در ايستگاههاي اتوبوس صف كشيده بودند، بمبي كه در زير يك پل اين خيابان كار گذاشته شده بود، منفجر شد و دهها نفر زنده زنده در آتش سوختند و دهها نفر ديگر نيز به شدت زخمي شدند. شدت اين انفجار به حدي بود كه شيشههاي ادارات و منازل اطراف آن تا شعاع چند صدمتر شكست و صداي آن تقريباً در تمام تهران شنيده شد. در جريان اين انفجار، يك اتوبوس دو طبقه نيز كه در حال حركت و مملو از جمعيت بود به آتش كشيده شد و تمام مسافران آن شهيد و مجروح شدند. در محل انفجار بمب، گودالي به عمق 1/5 متر و با وسعت 25 متر مربع ايجاد شد. |
5) برگزاري كنگره بزرگداشت "محمدعلي حزين لاهيجي" شاعر و اديب قرن دوازدهم (1375 ش) |
6) 16رمضان سال 10 بعثت :
بنابر قول دو سيره نويس معتبر و بزرگ اسلام ابن هشام و ابن اسحاق معراج حضرت محمد (ص) روي داد . در چنين روز ي حضرت رسول اكرم (ص) با نداي جبريل امين وحي كه به ايشان نويد سفر عجيبي مي داد ، بر خاستند وسفر با شكوه خويش را از خانه ام هاني خواهر امير المومنان علي (ع) آغاز كردند . حضرت محمد (ص) در شب معراج از بيت المقدس و بيت الحم زادگاه حضرت عيسي(ع) ، و منازل انبيا و آثار و و جايگاه آنان ديدن كردند ودر بعضي از منازل نماز بجاي آوردند . رسول اكرم (ص) هم چنين ستارگان ونظام جهان را مشاهده كردند و از مراكز رحمت و عذاب يعني بهشت ودوزخ ، درجات بهشتيان و اشباح دوزخ را ديدند . معراج رسول اكرم (ص) ريشه قرآني دارد ودر سوره هاي النجم ، اسراء چگونگي سير معراج حضرت محمد (ص) بيان شده است . |
7) 16رمضان سال1305هجري قمري:
«ميرزا عبدالحسين خان» ملقب به «شيخُ المُلك» و متخلص به اورنگ درگذشت. او تا15سالگي علوم مقدماتي صرف و نحو عربي و زبان فارسي را آموخت و سپس براي ادامه تحصيل به كربلا رفت. اورنگ دربازگشت به ايران به شهرهاي مختلفي چون اصفهان، شيرازسفركرد. اورنگ به هنگام تغييررژيم استبدادي به مشروطيت درزمره نزديكان سردار اسعد بختياري درآمد. اورنگ قريحه فراوان درسرودن شعرداشت. ازآثاراورنگ «ديوان اشعار و يادداشتهايي درمسافرتهاي طولاني» را مي توان نام برد. |
8) ورود محمد بن ابوبکر به مصر (37-38 ه ق) |
9) آغاز جنگ "قادسيه" ميان سپاه اسلام و ايران(14 ق):
در ادامهي جنگهاي صدر اسلام، خليفهي دوم، سعد بن ابي وقاص را مأمور فتح ايران كرد و از جانب يزدگرد سوم پادشاه ساسانيان، رستم پسر فرخ زاد به فرماندهي قواي ايران تعيين شد. پس از مذاكرات اوليه و پيشنهاد قبول جزيه يا اسلام آوردن، سپاه ايران جنگ را برگزيد و اسلام را نپذيرفت. سرانجام جنگ بين دو طرف در ناحيهي قادسيه در عراق درگرفت و پس از چندين شبانه روز، سستي بر سپاه ايران چيره گشت و نيروهاي ساساني شكست خوردند. فتح قادسيه و رسيدن اعراب به ساحل غربي دجله مقابل ايوان مداين، سقوط پايتخت و انقراض دولت با عظمت ساساني را قطعي نمود. |
10) وفات "ابن زَمْلكاني" فقيه و محدث مسلمان(727 ق):
ابوالمعالي كمال الدين محمد بن علي بن عبدالواحد انصاري معروف به ابن زَمْلَكاني در سال 667 ق در حوالي دمشق به دنيا آمد. وي علم و دانش را نزد اساتيد و علما آموخت و به يادگيري علوم ديني و حديث همت گماشت و بيست و چند ساله بود كه اجازهي صدور فتوا يافت. ابن زَمْلَكاني در كنار مشاغلي چون قضاوت، به تعليم و تعلّم نيز ادامه داد و در بسياري از مدارس دمشق به تدريس مشغول شد. گويند، وي فردي خيالپرداز بود و مباني فكري خود را بر تخيّلات استوار ميساخت و حتي بر اساس آنها عمل ميكرد. از اينرو در رنج و ناراحتي به سر ميبرد، زيرا برخي با او دشمني ميكردند و حسادت ميورزيدند. از جمله آثار اين فقيه، محدث و اديب مشهور دمشقي ميتوان به كتاب البُرهان الكاشِف عن اعجازِ القرآن، مولدُ النَّبي و... اشاره كرد. ابن زَمْلَكاني در اواخر عمر قرار بود تا از طرف سلطان مصر به قاضي القضاتي دمشق منصوب شود كه در راه بيمار شد و در شصت سالگي بدرود حيات گفت. جنازهي وي را به قاهره برده و در نزديكي قبر شافعي به خاك سپردند. |
11) درگذشت دانشمند و مورخ بزرگ اسلامي "ابوالعباس مقريزي" در مصر(845 ق):
ابوالعباس احمد بن علي بن عبدالقادر بعلبكي مصري ملقب به تقي الدين و مشهور به مِقريزي از مشاهير مورخين عرب در سال 766 ق در قاهره به دنيا آمد. او در آغاز حنفي مذهب بود و در آخر به شافعي گراييد. مِقريزي چندي قضاوت در قاهره را به عهده داشت و پس از اقامتي ده ساله در دمشق به قاهره بازگشت و انزوا گزيد. وي عزت را در عُزلت ميديد و بدون ضرورت با كسي تردد و مراوده نميكرد. آوازهي مقريزي، عالمگير و ضرب المثل بود. مِقريزي آثار بسياري دارد كه به دويست مجلد ميرسد. تاريخ مصر، مشاهير مصر، دُرَرُالعُقودُ الفريده و المواعظ از آن جملهاند. مقريزي در 79 سالگي در مصر وفات يافت و در قاهره مدفون شد. |
12) ارتحال عالم فرزانه "شيخ محمدرضا مظفر" انديشمند بزرگ و اصلاحگر مسلمان(1383 ق)
آيت اللَّه شيخ محمدرضا مظفر در شعبان 1322 ق در نجف زاده شد. پس از فراگيري مقدمات و سطوح، در حلقهي درس ميرزاي ناييني، آقاضياء عراقي، سيدعلي قاضي طباطبايى و... حاضر گشت و پس از سالياني به اجتهاد دست يافت. برنامهها و فعاليتهاي اصلاحي آيت اللَّه مظفر، نام او را در زمرهي يكي از احياگران عصر حاضر در تاريخ كهن حوزهي نجف جاودان ساخت. تأسيس جمعيت مُنَتدي النَّشر، دانشكدهي مُنتَدي، مدارس مُنتَدي و تدوين كتابهاي درسي از جملهي اين فعاليتها ميباشد. همچنين آيتاللَّه مظفر، استادي متبحر و نويسندهاي توانا بود كه دهها اثر علمي از خود به يادگار گذاشته است. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از 62 سال زندگي پر بركت دعوت حق را لبيك گفت و در مقبرهي خانوادگي واقع در جادهي كوفه به خاك سپرده شد. |
13) 6سپتامبر سال1968ميلادي:
سرزمين « سوآزيلند » از انگلستان مستقل شد و اين روز بنام روز ملي در تاريخ اين كشور ثبت شد . باگسترش نفوذ استعمار ارپا در جنوب آفريقا ، سرزمين سوآزيلند هم به تصرف اروپائيان درآمد. تا مدتها اين كشور را «انگلستان» و« برانسوال» به طور مشترك اداره مي كردند و پس از آن از اوايل قرن 20 ميلادي ، اين سرزمين خود مختار شد؛ چندي بعد آفريقاي جنوبي بصورت مستعمره جدا ازانگليس درآمد. در اين هنگام حكومت اين كشور پادشاهي وقدرت اصلي در دست عمال دولت انگليس در سوآزيلند بود. سرانجام در سال 1968ميلادي سوآزيلند مستقل شد ولي نوع حكومت آن پادشاهي ماند. قانون اساسي اين كشور در سال 1978 ميلادي تدوين و براساس آخرين تقسيمات كشوري سوآزيلند از چهار بخش تشكيل شد كه زير نظر دولت مركزي اداره مي شدند. |
14) تولد "جان دالتون" دانشمند معروف انگليسي (1766م):
جان دالتون دانشمند معروف انگليسي در ششم سپتامبر 1766م در خانوادهاي فقير و روستايى در اين كشور به دنيا آمد. او در دوران كودكي، دروس مذهبي، رياضي و علوم را فرا گرفت و ديري نگذشت كه نبوغ او در رشته رياضي در سراسر ناحيه پيچيد. دالتون در اين زمان، در حالي كه تنها 12 سال داشت، مدرسهاي در روستاي خود تأسيس كرد و به بچههايى كه بزرگتر از او بودند تدريس نمود. در همين اوقات به نگارش مشاهدات روزانه خود درباره اوضاع هوا و هواشناسي پرداخت و اين كار را تا آخر عمر ادامه داد كه پس از مرگش، مجموعه دويست هزار صفحهاي تحقيقات او در زمينه هواشناسي به جاي ماند. دالتون در 23 سالگي به تدريس رياضي و علوم پرداخت و بخشي از نوشتههاي خود را در زمينه هواشناسي چاپ و منتشر كرد. انتشار اين اثر توجه دانشمندان را به خود جلب نمود و باعث راهيابي او به انجمن فلسفي و ادبي منچستر گرديد. وي در سالهاي بعد نيز به مطالعات خود ادامه داد تا سرانجام به كشف نظريه هستهاي ساده منجر گرديد. نظريه اتمي دالتون كه نتيجه سالها كار و تجربه اوست بر اين اساس است كه تمام عناصر از ذرات ريزي به نام اتم درست شدهاند و غير قابل شكافتن و شكستن است. هرچند بر پايه اين نظريه، اتمهاي عناصر مختلف داراي خواص مختلف اند اما اتمهاي عناصر مشابه مانند يكديگرند. همچنين اتمها غيرقابل تغييرند، نه به وجود ميآيند و نه از بين ميروند. اين نظريه بيهيچ گونه انتقاد و اظهارنظري مورد تاييد دانشمندان قرار گرفت. نظريه اتمي دالتون، بر دقت رياضي و اهميت علم شيمي افزود و علوم فيزيك و شيمي را به هم نزديكتر كرد. همچنين به كمك فرضيه اتمي دالتون ثابت شد كه ذرات ماده، داراي جاذبه الكتريكي هستند. با كمك اين خاصيت بود كه بمب هستهاي ساخته شد و با انرژي عظيمش، جهان علم را به لرزه افكند. جان دالتون سرانجام در دوم فوريه 1844م در 80 سالگي درگذشت. |
15) مرگ "ملك فيصل اول" پادشاه پيشين عراق (1933م): ملك فيصل اول فرزند حسين شريف مكه، در سال 1883م در طائفِ حجاز به دنيا آمد. وي ساليان اول زندگي را به همراه پدر در استانبول به تبعيد گذراند و در سال 1909م به كشورش بازگشت. فيصل از آن پس وارد فعاليتهاي سياسي شد و از طرف اهالي جده به نمايندگي مجلس عثماني انتخاب گرديد. او در جريان جنگ پدر با نيروهاي عثماني حضوري فعال داشت تا اينكه در سال 1920م در 37 سالگي با اعمال نفوذ و تباني انگلستان به پادشاهي سوريه منصوب شد، اما پس از مدتي، تحت فشار فرانسويها، سوريه را كه تحت الحمايه فرانسه بود ترك كرد و در سال 1921م توسط انگلستان به عنوان حاكم عراق انتخاب گرديد. او در طي حكومتش فعالانه با انگلستان همكاري ميكرد و طي بيش از يك دهه پس از پايان جنگ جهاني اول به عنوان عامل نفوذ انگلستان در عراق محسوب ميشد. هرچند عراق در اواخر عمر ملك فيصل، در سال 1932م، ظاهراً استقلال خود را از انگلستان بازيافت، ولي عملاً شاه و كشور، تحت فرمان انگليس بودند. عراق در طي اين سالها به ويژه از نظر منابع نفتي، اهميت فراواني يافت و انگليسيها براي ساكت كردن امريكايىها و فرانسويها كه سهمي از نفت اين كشور را مطالبه ميكردند، پنجاه درصد سهام شركت نفت عراق را به كمپانيهاي امريكا و فرانسه واگذار نمودند.ملك فيصل سرانجام در ششم سپتامبر 1933م طي سفر به سوئد، بر اثر سكته قلبي در پنجاه سالگي درگذشت و فرزندش ملكغازي، جاي وي را گرفت. |