سامان اولین روزی که با امیررضا روبرو شد، حس عجیبی داشت. گویا تفاوتهای زیادی با هم داشتند. لباس امیررضا، نوع حرف زدنش، احترامی که برای دیگران میگذاشت و همه آنچه که سامان در خود نمیدید، باعث شگفتی شده بود. این آشنایی با تمام تفاوتهایش، برای سامان جالب و دوستداشتنی بود. آنچه که در دل سامان میگذشت، نوعی احساس راحتی نسبت به امیررضا بود به همراه یک سؤال: «من هم میتوانم مثل او باشم؟». جواب این سؤال در زمان مخفی شده بود و پس از مدتی، همنشینی سامان با امیررضا، پاسخ این سؤال را داده بود. حالا این دو مثل هم شدهاند: دو دانشآموز موفق با رفتاری همراه با متانت و وقار.
حکایت دوستیهای ما
داستانواره بالا، حکایت دوستیهای ماست. هر کدام به اندازه سن خود، تجربههایی از این نوع داریم. عدهای قوی و محکم و با اعتماد به نفس بالا، از خود و عقایدشان دفاع میکنند، به همین دلیل موفق میشوند که در ارتباط با دیگران بیشتر تاثیر بگذراند و کمتر رنگ بگیرند. عدهای دیگر، همراه با رنگهای اطراف خود، رنگشان تغییر میکند و دستخوش آن میشوند. این گروه، سختیهای بیشتری را تجربه میکنند و خطرهای بیشتری تهدیدشان میکند. هر دو گروه در یک قانون با هم مشترکند: «همنشینی و دوستی، تاثیر گذار است.» فقط درجه اثرگذاری یا تاثیرپذیری آن متفاوت است.
پیشنهاد خدا
خداوند که از تمام خصوصیات ما با خبر است، دستورها و پیشنهادهایی در این زمینه دارد تا قبل از دچار شدن به مشکلات همنشینی، عاقلانه سراغ پیشگیری برویم. یکی از پیشنهادهای خداوند در قرآن، سفارش به همنشینی با خوبان است. خداوند از ما خواسته که با انسانهای خوب مثل راستگویان باشیم. همچنین از ما خواسته تا انسانهای کامل را در زندگی خود الگو قرار دهیم و مثل آنها زندگی کنیم تا از آسیبها در امان باشیم و درهای موفقیت را روی خودمان باز کنیم. این پیشنهاد خداوند، تضمینی برای رسیدن به اهداف بلند است. این پیشنهاد خداوند را در آیه 119 سوره توبه چنین آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بدیها فاصله بگیرید و با خوبان و راستگویان باشید.»
کاش با فلانی رفیق نمیشدم!
رفاقت با دوستان بیهدف، اگر چه ممکن است برای ما جذابتر و سرگرمکنندهتر باشد، ولی باعث سردرگمی ما شده و ما را از هدفهای خوبی که داریم، به صورت کاملا نامحسوس دور کند. هیچ فکر میکنید که ممکن است رفاقتهای غیراستاندارد امروز، باعث خودخوری و سرزنش فردای ما باشد. اگر از انسانهای بااستعدادی که نتوانستند از تواناییهای خود به خوبی استفاده کنند، بپرسید شاید بتوانید به یکی از دلایل و اسرار آن پی ببرید: امان از رفیق بد! همنشین بد، هم ما را نسبت به انسانهای خوب، بیرغبت و بدبین میکند و هم تأسف ما را از نرسیدن به آرزوها و اهدافمان را باعث میشود. در نمونهای از آن، خداوند از کسانی یاد میکند که در روز قیامت به خاطر دوست نشدن با پیامبر(ص) به شدت پشیمان هستند. این افراد کسانی هستند که همنشینیشان با انسانهای بد، سبب دور شدن آنها از خوبانی چون پیامبر خدا شده است. در آیات 27 تا 29 سوره فرقان، داستان این آدمها چنین بازگو شده است: «روزى که ستمگر دستهاى خویش بگزد و گوید: اى کاش طریقه پیغمبر را پیش گرفته بودم. واى بر من، کاش فلانى را به دوستى نگرفته بودم. او مرا از قرآن گمراه کرد و شیطان مایه خذلان آدمى است.» پیام دیگر آیه این است که همنشین بد، تله شیطان برای منحرف کردن ما و ورشکستگی همه جانبه ماست.
سنخیت، رمز رفاقت
«کبوتر با کبوتر، باز با باز» را همه ما شنیدهایم. این جمله، معنای تیتر بالاست. زمانی ما میتوانیم با خوبان دوست شویم که زمینه آن را آماده کرده باشیم. ورود به دنیای خوبان، نیازمند فراهم کردن پارهای از خوبیهاست و بدون آن، رفاقت واقعی اتفاق نمیافتد. این زمینهسازی هم لطفی به خودمان است، چون باعث میشود اشکالات خودمان را به تدریج از بین ببریم. شما برای پذیرایی از یک آدم مهم، اول اتاق خودتان را تمیز میکنید، بعد به خودتان میرسید و سپس تلاش میکنید در بهترین ظرفها از او پذیرایی کنید. در دنیای همنشینی با خوبان هم، این جریان وجود دارد. برای دوستی با خوبان، باید خوب بود و سرمایه اولیه بودن با آنها را داشت. با این سرمایه، بیشتری بهره را از همنشینی با انسانهای بزرگ میبریم و روزی خودمان یکی از آنان خواهیم شد.
نویسنده: ابراهیم اخوی