تفسیر تطبیقی آیه «لا اکراه فی الدین» (بخش دوم)

مراد از آزادی در آیه «لا اکراه فی الدین» آزادی در عقیده است اما در مقابل، مفسران اهل سنت آزادی در عمل را نیز مراد آیه می دانند.
سه‌شنبه، 6 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: شهزاد عباس مولایی
موارد بیشتر برای شما
تفسیر تطبیقی آیه «لا اکراه فی الدین» (بخش دوم)


ب: دیدگاه مفسران اهل سنت

1. ابن کثیر در تفسیرش می گوید: «احدی را بر دخول در دین اسلام اجبار نکنید چرا که با روشن بودن دین و دلائل آن نیازی به اکراه نیست، و کسی که خدا آن را هدایت می کند در دین اسلام داخل می کند و کسی که خدا مهر بر دلش می زند اکراه بر حال وی فایده ای نخواهد بخشید.» (1)

2. قول سدی و ابن زید ابن مسعود و سلیمان بن موسی: آیه با آیاتی که در آنها امر به حرب آمده، منسوخ است. مانند: «اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ.» ( نساء (4) /89)  و « فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ.» (محمد (47) /4).

3. راغب قولی را در این باره این جوری نقل می کند: « طاعت از روی اکراه در آخرت ارزشی ندارد، زیرا خداوند عالم به سرائر تنها به اخلاص رضایت دارد. »

4. انسان در حقیقت از آنچه که خدا او را به آن مکلف کرده بر امر مکروه سوق داده نمی شود، بلکه بر نعمت های جاودانه حمل می گردد. (2)

5. برخی گفته اند: مراد این است که در دین خدا اکراه و قسری نیست بلکه امر بر تمکین و اختیار استوار گشته تا ابتلاء بدان حاصل شود و امتحان معنا پیدا کند، آلوسی و صاحب کشاف و فخر رازی به این قول اشاره دارند.

6. مفردات راغب نیز می گوید که در یک قول دین به معنای جزا گرفته شده است یعنی خدا بر جزا دادن هیچکس مکره نیست همان طور که قبلا هم ذکر شد.
 

جمع بندی

اکثر مفسران شیعه فرموده اند که چون ایمان و عقیده یک امر قلبی است که باید با یقین حاصل شود لذا اکراه در آن راهی ندارد ولی اکثر علماء اهل سنت در تفسیر این آیه گفته اند که مراد اعمال ظاهری انسان است که این اعمال باید با اختیار انسان صورت بگیرد نه با جبر و اکراه.
 

3. تحلیل و بررسی نسخ آیه « لا اکراه »

مفسران درباره نسخ این آیه دو موضع متفاوت انتخاب کرده اند.

برخی گفته اند: آیه منسوخ با آیات دیگر قرآن است مثل ابن مسعود و سلیمان بن موسی و فیض کاشانی و بیضاوی و خواجه عبد الله انصاری. (3)

و برخی گفته اند که: آیه به حال خود باقی است و نسخ نشده است.

اما بعضی ها قائل به تفصیل شده اند از آنجائی که گفته اند: جهاد ابتدائی نسخ شده است اما جهاد دفاعی نسخ نشده است. ابن عاشور در این زمینه می گوید:
« آیه لا اکراه فی الدین آیات جهاد ابتدائی مثل آیه یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ (التوبه (9) / 73) را نسخ کرده است. در صدر اسلام قتال با مشرکین برای پذیرش اسلام وجود داشت. ایشان می گوید: آیات قتال در رابطه با آیه لا اکراه فی الدین سه دسته اند:

الف: یک دسته از آیات قتال، قتال دفاعی است. آیات وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً (التوبه (9) / 36) و قوله: الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ؛... (البقره (2) / 194) این قتال ها برای دفع قتال مشرکین است.

ب: دسته دیگری که به طور مطلق امر به قتال کرده است. مانند: « یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین....حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ » (التوبه (9) / 29) که این آیات با آیه کریمه حتی یؤتوا الجزیه تقیید خورده است.

ج: دسته سوم که آیاتی هستند که غایتش حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ‏ (البقره (2) / 193) است که به وسیله آیه لا اکراه... و حتی یؤتوا الجزیه نسخ شده است. (4)

اما مفسرانی که گفته اند آیه نسخ نشده است به شرح ذیل است:

1. علامه طباطبائی;: ایشان معتقد است که آیه منسوخ نیست زیرا « از آنچه گذشت ظاهر می شود که آیه با آیه سیف منسوخ نیست، و از شواهد بر این که آیه منسوخ نیست تعلیلی است که در ذیل همین آیه آمده است و آن تبین رشد از غی می باشد که در هر حال ثابت است. »

2. آیت الله خوئی;: ایشان که تنها یک آیه را منسوخ می دانند (و آن آیه نجوا است) درباره این آیه نظر شان بر این است که « آیه فوق از محکمات است نه نسخ شده و نه عمومیتش تخصیص خورده است.»

3. آیت الله جوادی آملی: ایشان بعد از بیان این مطلب که آیه مورد بحث هیچگونه تعارضی با آیات جهاد و آیات حرب ندارد می فرماید: « با بیان حکمت جهاد ابتدایی روشن می‏گردد که آیات جهاد ابتدایی هم با (لاإکراهَ فِی الدِّین) تعارض ندارد و در نتیجه نسخی صورت نگرفته است. »

4. صاحب تفسیر نمونه هم می گوید: «آیه هرگز منسوخ نشده است آن چنان که بعضى دیگر گفته‏اند بلکه حکمى است جاودانى و هماهنگ با منطق عقل. »
آقای معرفت1 هم در تائید سخن آیت الله خوئی; می گوید: « آیه به دنبال امری است که نه نسخ را پذیرا است و نه تخصیص را، زیرا دین خدا دین فطرت و عقیده است و از اعماق سر چشمه می گیرد. و این جز به یقین صادق و ایمان جازم راسخ مسبوق نیست، این امری است که تنها با برهان رشید و بیان محکم حاصل می شود.»
 

آیه لا اکراه و آزادی اندیشه

1. مفسران شیعه

این آیه پاسخ به تنگ نظران و انحصار طلبان است. همان گونه که از شان نزول آیه استفاده می شود بعضی از افراد از پیامبر می خواستند که او همچون حکام جبار، با زور اقدام به تغییر عقیده مردم کند، آیه فوق صریحا به آنها پاسخ گفت. در تفسیر نمونه آمده است: « جایى که اسلام اجازه نمى‏دهد پدرى فرزند خویش را براى تغییر عقیده تحت فشار قرار دهد، تکلیف دیگران روشن است، اگر چنین امرى مجاز بود، لازم بود این اجازه، قبل از هر کس به پدر در باره فرزندش داده شود، در حالى که چنین حقى به او داده نشده است.»

سپس به شواهد ذیل در این باره اشاره می کند:

1. مسلمانان هنگامى که شهرها را فتح مى‏کردند، پیروان مذاهب دیگر را همانند مسلمانها آزادى مى‏دادند.

2. مسیحیانى که در باره اسلام کتاب نوشته‏اند به این موضوع اعتراف کرده‏اند. مثلا در کتاب « تمدن اسلام و عرب» مى‏خوانیم: « رفتار مسلمانان با جمعیت هاى دیگر به قدرى ملایم بود که رؤساى مذهبى آنان اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى تشکیل دهند.»

3. در پاره‏اى از تواریخ نقل شده: جمعى از مسیحیان که براى گزارشها و تحقیقاتى خدمت پیامبر رسیده بودند مراسم نیایش مذهبى خود را آزادانه در مسجد پیامبر در مدینه انجام دادند. » (5)

آیت الله طالقانی نیز می گوید: « هدفهاى صریح آیات جهاد نیز از میان برداشتن اکراه بر عقاید مخالف و فتنه و ظلم، و اقامه حق و عدل است، نه اکراه بر پذیرش عقیده و مسئولیتهاى فردى: -وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ- تاریخ نیز گواه است که در آغاز دعوت اسلام در مکه، اکراه بر دین از جانب مشرکین بود.» سپس می گوید: « ... چنان که صریح احکام فقهى است، پیروان ادیان در حفظ عقیده و معابد و انجام عبادات خود آزادند.» آن گاه مطلب جالبی که می گوید این است: « این حقوق و حدود، در آغاز پیشرفت مسلمانان رعایت می شد و اگر پس از آن و در برخى سرزمینها، حکام مستبد و بصورت مسلمان، از آن خارج شدند، نباید روش آنها را مستند باحکام و متون اسلامى دانست.» (6)
 

2. مفسران اهل سنت

اکثر مفسران اهل سنت نیز پیام این آیه را آزادی عقیده و اندیشه می دادند از آنجا که سید قطب صاحب تفسیر فی ظلال القرآن، به تاریخ تاریک مسیحیت اشاره کرده می گوید: « مسیحیت وسایل تعذیب و قلع و قهر را تنها علیه کسانی که به دین مسیحیت داخل نشده بودند؛ منحصر نکرد بلکه پیروان مسیحیت نیز که در مذهب دولت داخل نبودند و در برخی اعتقادیات مخالفت می کردند هم اعمال می کرد.» (7)

از این بیان ایشان معلوم می شود که دین اسلام دین زور و قهر نیست بلکه دین آزادی است.
 

جمع بندی

در این که این آیه آزادی را بیان می کند بین شیعه و سنی هیچ گونه اختلافی وجود ندارد منتها اختلاف در متعلق آزادی است از این جهت که اکثر مفسران شیعه در این آیه قائل به آزادی در عقیده هستند بر خلاف مفسران اهل سنت که اکثرشان متعلق آزادی را اعمال انسان می دانند.
                                                                                                                                                                                                    
منابع
(1)  ابن کثیر دمشقى اسماعیل بن عمرو تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص521.
(2) راغب اصفهانى حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن‏، ص708.
(3) فیض کاشانى ملا محسن‏، تفسیر صافی، ج1، ص284.
(4) ابن عاشور محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج2، ص501.
(5) مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص279-282.
 (6) طالقانى سید محمود، پرتوى از قرآن‏، ج2، ص207-208.
(7) سید بن قطب بن ابراهیم، فى ظلال القرآن، ج1، ص291.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.