رحمه للعالمين
در شبي تاريک پر از ظلم و کين
پر زجهل و رندي و قهر زمين
شهر غرق ظلم و صدها بت پرست
مردمان نفرت و خنجربدست
لرزه اي افتاد و کفر آتش گرفت
آسمان پر شد زانواري شگفت
مرسلي اعجاز حق در آستين
شد نبي شد صاحب دين مبين
کرد يزدان جان او را منجلي
روح چون آيينه اش را صيقلي
(ديد در آيينه ذات کبريا
فاش، سر کنت کنزاً مخفيا)*
اي محمد غايت پيغمبران
ختم مرسل ميهمان قدسيان
اي خم گيسوي تو حبل المتين
آيه ي حق، رحمه للعالمين
اي مقيم آستانت جبرئيل
محرم راز خداوند جليل
يا رسول ا...يا روحي فدک
اين منم گردي که بر خيزد زخاک
يک نظر کن بر دل آواره ام
گر فراموشم کني بيچاره ام
جان زهرا دست خود از من مکش
دست من بردامنت، دامن مکش
ما مقيم آستانت مانده ايم
تا ابد مي ماند اينجا دل مقيم
*******
ما منتظريم و چشم در راه بيا
هر لحظه خسوف غم شد اي ماه بيا
دل منتظر است، آسمان منتظر است
يا عشق، عليک رحمه الله بيا
*******
از دوريتات ستاره بي خواب شده
دريا و کوير و دشت بي تاب شده
از فرط خجالت از شما بود اگر
72 درصد از زمين آب شده!
*******
وقتي که تو نيستي سراسر سرديم
پاييز و بهار بي وجودت زرديم
اي عقربه ها بايستيد او چون نيست
از دق دق اين دقيقه ها دق کرديم
*******
تا عکس دلار اي تو در قاب افتاد
در قلب ستاره ها تب و تاب افتاد
از مهر تو چشم آسمان روشن شد
از شوق، دهان ابرها آب افتاد!
*******
او هست ولي نگاه باطل از ماست
ديوار بلند در مقابل از ماست
مي بيند مان ول نمي بينيمش
بايد بپذيريم که مشکل از ماست