چند توصیه برای گذر از نوجوانی به جوانی

ماشاالله قد کشیدید ها! صداتون هم که تغییر کرده! اخلاق‌تون هم که ای... بگذریم! خلاصه مثل این‌که کم‌کم دارید پا می‌ذارید تو دوره‌ی جوونی... به سلامتی. ان‌شاالله صدساله بشید و برای پیرشدن‌تون مطلب بنویسیم!
يکشنبه، 18 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
چند توصیه برای گذر از نوجوانی به جوانی
نصفه شبی برعکس ماشین‌ها راه نروید!
 
ماشاالله قد کشیدید ها! صداتون هم که تغییر کرده! اخلاق‌تون هم که ای... بگذریم! خلاصه مثل این‌که کم‌کم دارید پا می‌ذارید تو دوره‌ی جوونی... به سلامتی. ان‌شاالله صدساله بشید و برای پیرشدن‌تون مطلب بنویسیم!

بگذریم... فکر می‌کنید گذر از دوره‌ی نوجوونی به جوونی چه شکلیه؟ چه تغییراتی تو زندگی آدم رخ می‌ده؟ چند تا تغییر رو که به نظر ما رسیده در ادامه می‌تونید بخونید؛ به امید این‌که شما تغییراتتون خوب باشه:
 
1. نوجوان‌ها معمولاً در این سن علاقه‌ی خاصی به بازی‌های کامپیوتری دارند. خیلی از آن‌ها وقتی جوان می‌شوند هم، هم‌چنان این علاقه را دارند. البته اوضاع جوری شده است که بعضی‌ها تا سرازیری قبر هم این علاقه دارند که البته ما فعلاً به این دسته‌ی آخر کاری نداریم.

اما آن نوجوان‌هایی که بعد از جوانی هم علاقه خاصی به این بازی‌ها دارند و انگارنه‌ انگار برای خودشان مرد یا خانمی شده‌اند، خیلی که همّت کنند و اراده داشته باشند تا از فضای مجازی دل بکنند، آن بازی‌ها را می‌آورند در دنیای واقعی؛ مثلاً طرف تا قبل از آن در رایانه و تبلت ماشین‌بازی می‌کرده، حالا فکر می‌کند باید در دنیای واقعی این کار را انجام دهد؛ به همین دلیل هم در اولین فرصت خودروی باباجان را برمی‌دارد و می‌رود کف خیابان‌ها دوردور! حالا می‌خواهد خودروی باباجان پورشه‌ی شاسی بلند باشد یا پراید تصادفی مدل71! مهم دوردور است!

خلاصه این‌که اگر شما خواستید در گذر از دوران نوجوانی به جوانی، از بازی‌های کامپیوتری دل بکنید، واقعاً دل بکنید، نه این‌که فقط عرصه‌ی بازی را تغییر دهید!
 

2. یکی از موضوعات حساس در گذر از نوجوانی به جوانی، مسئله‌ی حیاتی «پول تو جیبی» است. نه! مطمئن باشید نمی‌خواهیم بگوییم به محض این‌که وارد جوانی شدید، دیگر باید دست‌تان برود توی جیب خودتان. چرا نمی‌گوییم؟ چون چشم داریم و واقعیت‌ها را می‌بینیم! الان طرف با داشتن سه‌تا نوه، هنوز صبح‌ به‌ صبح از پدر بزرگوار خرجی‌اش را می‌گیرد، چه برسد به آدمی که تازه از نوجوانی وارد جوانی شده!

البته این دلیل نمی‌شود که شما با یک‌ متر و هشتاد و خورده‌ای قد و حداقل هشتاد کیلو وزن هم‌چنان مثل سابق پول تو جیبی بگیرید؛ یعنی اگر متری و کیلویی هم حساب کنیم نباید همه چیز مثل سابق باشد! سعی کنید کمی از خوردن نوشمک کم کنید! آن‌قدر لواشک سق نزنید! چنان پفک نخورید که با سه‌ دست کیسه‌ کشیدن هم آثارش از روی لب‌های‌تان پاک نشود و بعد از دو روز هم‌چنان جزو زرد پوستان دسته‌بندی شوید! کمتر فلافل دو نونه با سس خردل بخورید و... .

خلاصه اگر هم‌چنان قرار است پول تو جیبی بگیرید، برای کارهای شرافتمندانه‌تری پول تو جیبی بگیرید. منظور از چیزهای شرافتمندانه‌تر هم، خرید لباس مارکدار یا عمل‌کردن دماغ و کاشتن چال ‌گونه نیست! بگذارید پدرتان وقتی دارد پول را می‌دهد، فقط درد پول‌ دادن را تحمل کند و دیگر از داشتن چنین جوان رعنایی احساس سرافکندگی در برابر جامعه نداشته باشد!
 
3. یکی از چیزهایی که با گذر از نوجوانی به جوانی معمولاً تغییر نمی‌کند، علم‌آموزی یا به زبان ساده‌تر، ادامه تحصیل یا به زبان ساده‌ترتر، تلاش برای اخذ مدرک بالاتر است! الان با وضعیتی که پیش آمده، شما حتی اگر سیکل هم نداشته باشید بالاخره یک دانشگاهی پیدا می‌شود بروید به صورت مجازی، دکترای مهندسی پلیمرهای نوساخته بخوانید!

شما هم احتمالا با گذر از نوجوانی به جوانی همچنان به ادامه تحصیل خواهید پرداخت؛ اما خداوکیلی سعی کنید در این مقطع، درست تصمیم بگیرید و فقط برای این‌که مدرکی گرفته باشید ادامه تحصیل ندهید.

آخر «آبیاری گیاهان دریایی» هم شد رشته؟ حالا چون دختر وسطی منیژه‌ خانم مهندسی «طراحی نقوش اسلیمی روی دسته کلنگ» دارد، شما هم هرجور شده باید بروید یک مدرکی بگیرید تا چشم ننه‌اش در بیاید؟! این شد حرف؟!

یا چه می‌دانم «مترجمی زبان بورساتایی» که الان فقط سه‌عدد پلانکتون در عمق پنج‌هزارمتری اقیانوس آرام به آن زبان حرف می‌زنند رشته‌ای است که شما چهارسال از عمر شریف و چند میلیون از سرمایه پدر را صرف گرفتن مدرکش کنی؟ که چی؟ که چهار سال دیرتر بروی سربازی؟

برادر من، خواهر من! یک‌کم فکر کن. خداوکیلی ادامه تحصیل و گرفتن مدرک بالاتر، وحی منزل نیست، راه‌های دیگری هم برای زندگی‌کردن و عبور از دهه‌ی سوم زندگی وجود دارد.
 

4. شما بزرگ شده‌اید قبول! ادا و اطوارهای‌تان باید فرق کند و بزرگانه شود، این هم قبول! اما این دلیل نمی‌شود تا تقّی به توقّی خورد، بروید درِ اتاق را بکوبید به هم و چهار روز بیرون نیایید! یا بروید ساعت دوازده شب وسط یک خیابان برعکس حرکت ماشین‌ها حرکت کنید! بابا این‌ها برای فیلم‌هاست، توی دنیای واقعی آدم سه‌ روز غذا نخورد می‌میرد، الان مرتاض‌های هندی هم یه قرصی چیزی می‌خورند، بعد می‌روند توی اتاق و در را می‌بندند! آن برعکس ماشین‌ها راه رفتن هم برای فیلم‌هاست، می‌روید زیر ماشین کتلت می‌شوید ها!

اگر می‌خواهید بگویید من بزرگ شده‌ام و دیگر به‌جای جیغ‌زدن و اشک ریختن می‌خواهم به‌صورت بزرگانه‌ای اعتراض کنم، بروید مثل یک آدم متشخص بنشینید و حرف بزنید. بزرگ‌شدن این است نه آن‌طور رفتارکردن! خداییش آدم عاقل برعکس حرکت ماشین‌ها راه می‌رود، نصفه شبی؟ والّا!
 

5. جوانی است و خوش‌تیپی! اصلاً اگر آدم جوان دنبال تیپ‌زدن نباشد، پیرمرد 90 ساله باشد؟ اما هر چیزی هم حدی دارد. پیروی‌کردن از مُد و هی دنبال مُد جدید بودن را بی‌خیال شوید یا اگر نمی‌توانید بی‌خیال شوید، بگذارید برای وقتی‌که دست‌تان رفت در جیب خودتان یا همسرتان! آخر پدر شما چه گناهی کرده که هر هفته یک لباس مُد می‌شود؟! او چه نقشی در پیشرفت روزانه صنعت موبایل داشته است که حالا باید فصلی یک‌ میلیون تومان برای موبایل‌ بازی شما هزینه کند؟! حالا چون موبایلی آمده که صبح‌ها به‌جای زنگ هشدار، یک آفتابه آب می‌ریزد روی سر صاحبش تا بیدار شود، باید سریع بروید و بخرید؟ اگر همین یک آفتابه آب را برادرتان روی شما می‌ریخت، هشت روز دنبالش نمی‌کردید تا بزنیدش؟! حالا چون موبایلش آمده و کلاس دارد، خوب است و باید بخرید؟!

یک‌کم دورتر بایستید و به کارهای بعضی جوان‌ها نگاه کنید. ببینید خداوکیلی خنده‌ی‌تان نمی‌گیرد؟!

نویسنده: محمدرضا شهبازی


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.