آرزوى تحقق نوید کلى جهانى انسانى، در زبان روایات اسلامى «انتظار فرج» خوانده شده است
امید و آرزوى تحقق این نوید کلى جهانى انسانى، در زبان روایات اسلامى «انتظار فرج» خوانده شده و عبادت، بلکه افضل عبادات شمرده شده است. اصل «انتظار فرج» از یک اصل کلى اسلامى و قرآنى دیگر استنتاج مى شود و آن اصل «حرمت یأس از رَوح اللَّه» است. مردم مؤمن به عنایات الهى، هرگز و در هیچ شرایطى امید خویش را از دست نمى دهند و تسلیم یأس و ناامیدى و بیهوده گرایى نمىگردند. چیزى که هست این «انتظار فرج» و این «عدم یأس از روح اللَّه» در مورد یک عنایت عمومى و بشرى است نه شخصى یا گروهى، و بعلاوه توأم است با نویدهاى خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (قیام و انقلاب مهدى علیه السلام)، 1377ش، ج24، ص 406).
مهدویت، یک فلسفه بزرگ جهانى
کوشش کنید فکر خودتان را در مسأله حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام آمده تطبیق بدهید. غالب ما این مسأله را به صورت یک آرزوى کودکانه یک آدمى که دچار عقده و انتقام است درآورده ایم. گویى حضرت حجت فقط انتظار دارند که کى خداوند تبارک و تعالى به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند ما مردم ایران را غرق در سعادت کنند یا شیعه را غرق در سعادت کنند، آن هم شیعه اى که ما هستیم که شیعه نیستیم. نه، این یک فلسفه بزرگ جهانى است، چون اسلام یک دین جهانى است، چون تشیع به معنى واقعى اش یک امر جهانى است. این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانى تلقى کنیم. وقتى قرآن مىگوید: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ [1] صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد. اصول دین و مذهب به ما مىگوید: زندگى سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است، این که اکنون هست موقت است. شما مى بینید یک فرد سه دوره کلى دارد: دوره کودکى که دوره بازى و افکار کودکانه است، دوره جوانى که دوره خشم و شهوت است، و دوره عاقله مردى و پیرى که دوره پختگى و استفاده از تجربیات،عصر ما بر چه محورى مى گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند مى بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. آیا دوره اى نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب؟ دوره اى که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت عقل است. اجتماع بشرى هم همینطور است. اجتماع بشرى سه دوره را باید طى کند. یک دوره، دوره اساطیر و افسانه ها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت است. دوره دوم دوره علم است، ولى علم و جوانى، یعنى دوره حکومت خشم و شهوت. به راستى عصر ما بر چه محورى مى گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند مى بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. آیا دوره اى نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب؟ دوره اى که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه مى شود که چنین دوره اى نیاید؟! مگر مى شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیر و رو کند؟!. پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، 1377ش، ج18، صص 180-181 با تلخیص).
روایتى در این معنى که آیه:" وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ ..." در باره قائم آل محمد (علیهم السلام) و اصحاب او است
در تفسیر قمى در ذیل" وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ" فرموده: کتابهاى آسمانى همه ذکراند. و در ذیل آیه" أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ" فرمودند: در باره قائم و اصحاب او است. و نیز فرمودند: زبور مشتمل بر پیشگویی ها و حمد و تمجید و دعا بوده است. روایات در باب مهدى (ع) و ظهور او و پر کردنش زمین را از عدل بعد از پر شدنش از ظلم و جور- چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (ص) و چه از ائمه هدى (ع)- آن قدر زیاد است که به حد تواتر رسیده، و اگر کسى بخواهد به آنها وقوف یابد، باید به کتابهایى که مظنه این بحث در آنها مىرود مراجعه کند، و چنین کتابهایى در بین عامه و خاصه زیاد است. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج14، ص 475).
دکترین مهدویت و انتظار
اعتقاد به مهدویت و انتظار، که در رأس هرم اعتقادى شیعه قرار گرفته است، بر بهداشت روان در دو سطح پیشگیرى اولیه و ارتقاى توانمندىها مؤثر بوده است. انتظار در محورهاى سه گانه امید (شناختى)، آمادگى (رفتارى) و اشتیاق (عاطفى)، بر بهداشت روان در دو سطح پیشگیرى اولیه و ارتقاى توانمندىها، مؤثر بوده است. انتظار نور سپید، بارقه امید را در دل انسان زنده مىکند و امیدوارى، موجب جلوگیرى از یأس و سرخوردگى مىشود. امام على (ع) فرمود: مردم! در واپسین حرکت تاریخ و آخر الزمان، بزرگ مردى از فرزندانم ظهور مىکند. هنگامى که پرچمش به اهتزاز درآید، شرق و غرب جهان را روشن سازد. با ظهورش موجى از شادى و نور، عالم گستر مىگردد. معناى انتظار و آمادگى براى ظهور، این است که انسان خود را از هرگونه قیدوبند (درونى و بیرونى) آزاد سازد و سبکبار و سبکبال آماده حرکت باشد و این امر، مستلزم پارسایى، زهد و تقوا است و شایستگى در پرتو عمل صالح مىخواهد. امام صادق (ع) مى فرماید: من سرّ أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق. هرکس دوست دارد، در شمار اصحاب حضرت قائم باشد، باید منتظر باشد و پارسایى پیشه سازد و به اخلاق نیکو رفتار کند.ابعاد عاطفى انتظار که در حقیقت نقطه اوج انتظار و گرمى و حرارت آن به شمار مى آید، اشتیاق است. منتظر کسى است که چون خاک تشنه نیازمند آب است. منتظر واقعى کسى است که براى رسیدن یار، لحظه شمارى مىکند؛ یعنى به او عشق مىورزد، با او سخن مىگوید و با چشمهاى نگران و رمقدیده، به دوردست مىنگرد که شاید او را ببیند و بیابد ابعاد عاطفى انتظار که در حقیقت نقطه اوج انتظار و گرمى و حرارت آن به شمار مى آید، اشتیاق است. منتظر کسى است که چون خاک تشنه نیازمند آب است. منتظر واقعى کسى است که براى رسیدن یار، لحظه شمارى مىکند؛ یعنى به او عشق مىورزد، با او سخن مىگوید و با چشمهاى نگران و رمقدیده، به دوردست مىنگرد که شاید او را ببیند و بیابد. انتظار یک شیوه پیشگیرانه براى بیمارىهاى روانى حاد، مثل افسردگى است و از این جهت، مىتواند زمینه ساز بهداشت روان باشد. (بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، مجموعه مقالات قرآن و طب، 1385ش، ج4، صص 131-132).
منابع:
1-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (قیام و انقلاب مهدى علیه السلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
4- بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، مجموعه مقالات قرآن و طب، ایران، مشهد، انتشارات موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه- دانشگاه شاهد، چاپ اول، 1385ش.
[1]. الانبیاء: 105.