1- نیکی به والدین
وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً...[1]ما به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.
یکی از ارزش های اخلاقی در زندگی حضرت یحیی و عیسی علی نبینا و آله و علیهماالسلام این بود که آنها نسبت به والد و والده خود نیکوکار بودند:
وَ بَرًّا بِوالِدَیهِ وَ لَمْ یکنْ جَبَّاراً عَصِیا.[2]
او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بوده و جبار و عصیان گر نبود.
وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیا.[3]
و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است.
بَرّ به معنای صحرا و خشکی وسیع و در مقابل دریا استعمال می شود (برّ و بحر) این واژه با بِرّ هم خانواده است، بنابراین بِرّ نیز بایستی به معنای خیر وسیع باشد. طبعاً واژه خیر چنین مفهومی وسیع را نمی رساند.
علاوه اینکه «برّ» به عمل نیکی می گویند که فاعل با قصد و اراده انجام می دهد، ولی «خیر» احتیاج به قصد ندارد، هرگونه عمل خیری ولو سهواً خیر است. با این بیان یعنی دقت در واژه های به کار رفته در آیه، گستره نیکی به والدین روشن تر شد، و البته همان طوری که نیکی فرزند بایستی وسیع و در همه زمینه ها باشد در جانب پدر و مادر نیز محدود به حد خاصی نیست و هر نوع پدر و مادری را شامل می شود.
قال الباقر علیه السلام: ثلاثٌ لَمْ یجْعَلِ اللَّهُ لِاحدٍ فیهِنَّ رُخْصَةً، اداءُ الْامانَةِ الی البِرِّ وَ الْفاجِرِ، وَالْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبِرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ بَرُّ الْوالِدَینِ بِرَّینِ کانا اوْ فاجِرَینِ.[4]
سه چیزند که خداوند رخصتی( استثنایی) در آنها قرار نداده است و عمومیت دارند: 1- اداء امانت به نیکوکار و فاسق، 2- وفا به عهد نسبت به نیکوکار و فاسق، 3- نیکی به پدر و مادر، نیکوکار باشند یا فاسق.
تنها یک مورد از اطاعت پدر و مادر استثناء شده است که والدین به فرزند دستور انجام گناه یا ترک واجب دهند.
وَ إِنْ جاهَداک عَلی أَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَی...[5]
و هرگاه پدر و مادر تلاش کنند که موجودی را شریک من قرار دهی که از آن آگاهی نداری، از آنها پیروی منما ولی با آنها در دنیا رفتار شایسته ای داشته باش و از راه کسانی پیروی بنما که به سوی من آمده اند.
این آیه شریفه ما را متوجه این نکته می کند که رابطه با پدر و مادر نباید از ارتباط با خداوند قوی تر باشد، بلکه اساساً ارتباط با والدین به خاطر دستور خداوند است و تنها در مواردی است که او دستور دهد.
پدر یا مادر؟
البته تا حدی که انسان توانایی دارد بایستی نیکی به پدر و مادر را جمع کند و نسبت به هر دو نیکوکار باشد ولی در شرایطی که نیکی به یکی موجب تعدی به دیگری می شود و به هیچ وجه قابل جمع نیست، نیکی به مادر اولویت دارد. و این به خاطر زحمت طاقت فرسای مادر در ایام بارداری و زایمان و نیز زمان حضانت است.
وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً...[6]
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و دوران حمل و از شیرستاندن وی سی ماه به طول می انجامد.
دستور به احسان والدین در ابتدای آیه و بیان زحمت های مادر پس از آن، مویدی برای ترجیح اطاعت وی در صورت تعارضش با اطاعت پدر است.
مردی خدمت رسول مکرم اسلام صلی اللَّه علیه و آله آمدند و عرض کردند: گناهی نیست که مرتکب نشده باشم، آیا توبه دارم؟ حضرت فرمود: پدر و مادرت زنده اند؟ جواب داد: پدرم در قید حیات است، حضرت فرمود: برو به او نیکی کن. وقتی او از محضر حضرت خارج شد و رفت، حضرت به اصحابش فرمود: اگر مادرش زنده بود بهتر بود.
لو کانَتْ امُّهُ.[7]
«ابوالقاسم کوفی» در کتاب الاخلاق می نویسد: مردی خدمت پیامبر رسید و گفت مادرم پیر شده است، او را بر دوش می کشم و غذایش می دهم و کثافت را با دست خود از او دور می کنم و چهره ام را به خاطر حیا از وی و اکرام او بر می گردانم. آیا این اعمال من در احترام گذاری به او کفایت می کند؟ حضرت فرمودند: خیر چون شکم او ظرف تو بود، و پستان وی محل نوشیدن تو بود، و پاهای وی کفش تو بود، و دست او از تو نگهداری می کرد. و دامنش محل و مکان حفظ تو بود، اینها را برای تو انجام می داد و آرزوی زنده ماندن تو را داشت ولی تو اینها را انجام می دهی و آرزوی مرگش را داری.[8]
«زکریا بن ابراهیم» به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من نصرانی بودم و مسلمان شدم، والدینم هنوز نصرانی هستند، من با آنها هستم و غذا می خورم؟ حضرت پرسید: گوشت خوک می خورند؟ عرض کرد: خیر، لمس هم نمی کنند. فرمودند: مانعی ندارد به مادرت بنگر و به وی نیکی کن و اگر از دنیا رفت امورش را به کسی واگذار مکن. مادرش چون اکرام مضاعفی از پسر دید علت آن را جویا شد. زکریا مادر خود را از دستور امام صادق علیه السلام آگاه نمود، مادر چون اسلام را چنین دید به حقانیت آن پی برد و مسلمان گشت.[9]
احترام به خاله
احترام به خاله هم به واسطه مادر، مورد سفارش اولیاء دین است، در این خصوص به این روایت که امام صادق علیه السلام نقل نموده است، توجه فرمایید:شخصی نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت: من دختری داشتم، بزرگش کردم تا بالغ شد روزی لباس و زیور بر او پوشاندم و با خود بر لب چاهی قدیمی بردم و در چاه پرت کردم، کفاره این گناه من چیست؟ حضرت پرسید: مادرت زنده است؟ گفت: خیر. فرمود: خاله زنده داری؟ عرض کرد: بلی. فرمودند: به وی نیکی کن. وی به منزله مادر است و کفاره گناه تو می شود.
فَابْرِرها فَانَّها بِمَنْزِلَةِ الْامِّ یکفِّرُ عَنْک ما صَنَعْتَ.[10]
به خاله ات نیکی کن که وی به منزله مادر است و موجب کفاره عمل تو می شود.
در خاتمه این قسمت از بحث، ذکر این نکته لازم است که نیکی منحصر به زمان حیات پدر و مادر نیست، بلکه اگر پدر یا مادر در قید حیات نباشند باز هم نیکی به آنها از طریق انجام اعمال خیر و اهداء ثوابش به آنان، لازم است.
قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: سَیدُ الْابْرارِ یوْمَ القِیمَةِ رَجُلٌ بَرَّ والِدَیهِ بَعْدَ مَوْتِهِما.[11]
در روز قیامت آقای نیکوکاران کسی است، که به پدر و مادر خویش بعد از مرگشان نیکی کند.
2- احساس فروتنی
این وظیفه و سایر وظایف دیگر در زیر چتر وظیفه اول قرار می گیرند و هر کدام به نوعی نیکی به والدین محسوب می شوند. ولی به واسطه اهمیت این عناوین، هر کدام را جداگانه مطرح می کنیم.رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در جواب سؤال کسی که پرسید حق پدر بر فرزند چیست؟ فرمودند:
لایسَمّیهِ بِاسْمِهِ وَ لا یمْشی بَینَ یدَیهِ وَ لایجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لا یسْتَسِبُّ لَهُ.[12]
با نامش وی را صدا نزند، جلو پایش راه نرود، قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم پدرش را به جهت وی بد بگویند.
3- خشوع در سخن گفتن
شیوه سخن گفتن با پدر و مادر بایستی مؤدبانه و همراه با اکرام و احترام باشد.قال الصادق علیه السلام: ادْنَی الْعُقُوقِ افٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ انَّ شَیئاً اهْوَنُ مِنْهُ نَهی عَنْهُ.[13]
پایین ترین درجه عقوق«اف» است و اگر خداوند چیزی پایین تر از آن را می دانست، بی تردید از آن نهی می فرمود(لذا چیزی پایین تر از آن وجود ندارد و از ضعیف ترین حد بی احترامی نهی شده است)
4- دعا برای والدین
آیات شریفه ذیل به سه وظیفه فوق دلالت می نماید:وَ قَضی رَبُّک أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کرِیماً* وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانِی صَغِیراً.[14]
پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به والدین نیکی کنید، هرگاه یکی یا هردوی آنان پیر شدند، کمترین اهانتی به آنان روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو و بال های تواضع خود را از روی محبت و لطف در برابر آنان بگستران و بگو: پروردگارا همان گونه که مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده( بدیهی است خطاب آیه به مؤمنین است نه پیامبر، چه اینکه پدر و مادر آن حضرت در زمان نزول آیه، حیات نداشتند. علاوه اینکه مورد، مخصص نمی باشد.
و البته وظایفی که در این آیه است تنها مخصوص زمانی نیست که والدین، موهبتی به فرزند داشته باشند، بلکه حتی اگر پدر و مادر در حق فرزند خود ظلم و ستم روا داشته باشند باز حقوق آنان کاسته نمی شود. صحبت در این مورد را به بخش های آتی واگذار می کنیم.
5- پرداخت نفقه والدین
همان گونه که نفقه فرزندان بر والدین (والد) واجب است و تا زمانی که فرزندان به حد رشد نرسیده و توان امرار معاش ندارند، این وجوب باقی است، نیز نفقه والدین در زمان ناتوانی آنها از کسب معیشت، بر فرزندان واجب می باشد.در سفینةالبحار آمده است: جوانی صاحب مکنت که به پدر پیر و تهیدستش کمک نمی نمود، اموالش ضایع شد و چنان فقیر گشت که به نان شبش محتاج شده و بدنش نیز مریض و بیمار گردید. رسول خدا درباره وی خطاب به مردم فرمود:
یا ایهَا الْعاقُّونَ لِلْآباءِ وَ الْامَّهاتِ اعْتَبَرُوا وَ اعْلَمُوا انَّهُ کما طُمِسَ فی الدُّنْیا عَلی امْوالِهِ فَکذلِک جُعِلَ بَدَلُ ما کانَ اعَدَّ لَهُ فِی الْجَنَّةِ مِنَ الدَّرَجاتِ مُعِدَّاً لَهُ فی النَّارِ مِنَ الدَّرَکاتِ.[15]
ای کسانی که عاق پدران و مادران شده اید، عبرت گیرید. شما بدانید همان طوری که اموالش در دنیا نابود شد، به جای درجاتی که قرار بود در بهشت به او در صورت یاری والدین اعطا کنند، درکات جهنم برای او مهیا می گردد.
گویند: جوانی نزد قاضی شکایت برد که برادرم در نفقه پدر مرا یاری نمی کند، قاضی برادرش را احضار کرد و از آن مرافعه سؤال نمود. وی گفت: در فلان سال قحطی، ما دو برادر، پدر و مادرمان را تقسیم کردیم، مادرم سهم من شد و پدرم سهم برادرم و ما مکلف بودیم نفقه سهمیه خود را بپردازیم، از اقبال خوب من! مادرم مرد!!! حال هم در نفقه پدر وظیفه ای ندارم چون مرگ مادر شانس خود من بوده است.
باید متوجه بود، همه وجود فرزند از آن پدر است، او وسیله حیات فرزند می باشد، اف بر دنیایی که فرزند در مقابل پدر و مادر خویش چنان کبر و نخوت و حرص و آز داشته باشد که حاضر نشود نفقه وی را پرداخت کند. مردی خدمت حضرت رسول (ص) رسید و گفت:
پدرم اموال مرا غصب نموده است، حضرت در جواب فرمودند:
انْتَ وَ مالُک لِابیک.[16]
تو و اموال تو ملک پدرت هستید.
پی نوشت ها:
[1] سوره عنکبوت، آیه 8.[2] سروه مریم، آیه 14.
[3] سوره مریم، آیه 32.
[4] وسائل الشیعة، ج 15، ص 206.
[5] سوره لقمان، آیه 15.
[6] سوره احقاف، آیه 15.
[7] مستدرک الوسائل، ج 15، ص 180.
[8] همان.
[9] وسائل الشیعة، ج 15، ص 208.
[10] همان، ص 215.
[11] بحارالأنوار، ج 74، ص 86.
[12] مستدرک الوسائل، ج 15، ص 199.
[13] همان، ص 191.
[14] سوره اسراء، آیات 23 و 24.
[15] سفینةالبحار، ج 2، ص 213.
[16] کنزالعمال، 45941.
منبع: حوزه نت