میراث فردید

فهم روند جهانی شدن

تفوق طلبی در همه بلوک غرب و شرق مشترک است چه شرق امروز هم هومانیسم غربی را قبول کرده فردید درباره جهانی شدن سنت متافیزیک غربی و غربزدگی جهان، به درستی و دهه ها پیش از بسیاری از روشنفکران و صاحب نظران، اعم از ایرانی و غیرایرانی.
جمعه، 30 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فهم روند جهانی شدن
تحت تأثیر تفکر هایدگر، فردید، حدود نیم قرن پیش، نخستین ایرانی ای بود که روند جهانی شدن را در دوران جدید دریافت. از منظر او، به تحت تأثیر تفکر هایدگر، «جهانی شدن» به معنای «غرب زدگی جهانی» و این مفهوم اخیر نیز مساوق با سیطره جهانی متافیزیک» است، به این معنا که بشر دوران ما عمدتا جز با نحوه تفکر متافیزیکی با نحوه تفکر دیگری آشنا نیست و شیوه های تفکر غیر متافیزیکی را از یاد برده است. از نظر فردید، در روزگار ما، «دانسته و ندانسته، فلسفه حوالت تاریخی جهان است»
 
در این سیاق، مبارزه با روند غربزدگی جهانی را، نه در مناقشات سیاسی و ایدئولوژیک، بلکه در گفتمانی وجودشناختی، یعنی در تلاش برای گسست از تفکر متافیزیکی و دستیابی به «تفکر نمدیگر متافیزیکی» (غیر متافیزیکی) باید جستجو کرد. به همین دلیل بود که فردید همواره بیانی منفی نسبت به جلال آل احمد و کتاب غرب زدگی او داشت. فردید درباره او می گفت: «او هنوز بر خط غرب زدگی است. ... غرب زدگی آل احمد غیر از آنچه است که من مطرح می کنم. آل احمد نمیدانست غرب زدگی چیست و خود او غربزده مضاعف بود». در نظر فردید، جلال آل احمد، به هیچ وجه معنا و مفهوم غرب زدگی را که از فردید به عاریه گرفته بود درنیافته بود. باید اعتراف کرد که فردید در این انتقاد کاملا محق بود. در واقع، جلال آل احمد مضمون فلسفی و وجودشناختی «غرب زدگی» را به هیچ وجه درک نکرد و این مفهوم را سطحی و مبتذل کرده، تا سطح مفهوم فکلیسم تنزل داد، و همین معنای غیرفلسفی و غیر وجودشناختی غربزدگی بود که وارد گفتمان سیاسی و اجتماعی جامعه ما گشته، فضای اندیشه ایران معاصر را تا حدود زیادی تیره و تار و جامعه ما را در مواجهه با مدرنیته و جهان معاصر با مشکلات بسیاری روبه رو ساخت.
 در ایران نه کسی در وقوف به این حقیقت سترگ بر فردید فضل تقدم داشت و نه کسی همچون وی عمق این حقیقت سترگ را دریافت، یعنی درک این حقیقت سترگ که ما نمی توانیم به سادگی خود را از روند این تاریخ جهانی جدا کرده، صلای تهی و دن کیشوت وار مبارزه با غرب و غربزدگی جهانی را سر دهیم.فردید غربزدگی و جهانی شدن را فارغ از مناقشات سیاسی بلوک غرب و شرق می فهمید تا جایی که به نظر او « روسیه نماد بلوک شرق سیاسی در دهه‌های گذشته ... همان عقل غربی است. تفوق طلبی در همه بلوک غرب و شرق مشترک است» و به اعتقاد وی، نفی غرب نیز با شعار ممکن نیست امام خمینی میخواهد به بشر امروز نه گوید. البته نه گفتن در هایدگر بیشتر مطرح است. البته شعار کفایت نمی کند و باید دید در عمل چه رخ میدهد. موضع گیری های جمهوری اسلامی از نظر مبنایی غالبأ شرقی و یا غربی است، زیرا مشکل است طوری بیان کنند که لااقل از لحاظ نظری مسائل به گونه‌ای بیان شود که شرقی و غربی نباشد. فردید حتی تقسیم بندی شرق و غرب فرهنگی و تاریخی را در دوره کنونی بی معنا میدانست و معتقد بود به دلیل غربزدگی جهانی و روند جهانی شدن متافیزیک، دیگر، به لحاظ وجودشناختی، مرزبندی میان شرق و غرب تصنعی مینماید:
شرق جغرافیایی چنان تحت نفوذ تفکر و تمدن غربی قرار دارد که به آسانی نمی توان نسبت به آنچه اصالتأ شرقی است تذکر پیدا کرد. چه، شرق امروز هم هومانیسم اومانیسم غربی را قبول کرده و با غفلت نسبت به شرق، از شرق و غرب سخن می گوید بشر امروز با شتاب دارد در این هومانیسم و ادب و ادبیات و خودبینانه جلو میرود.... امروز دیگر شرق و غرب معنی ندارد بلکه شرق و غرب صرفا یک تقسیم جغرافیایی است... آنچه فعلا در همه جهان اسم الاسماست، هومانیسم غربی است و این هومانیسم که ادب الدنیاست، حوالت تاریخی است.
 
چه شرق امروز هم هومانیسم غربی را قبول کرده فردید درباره جهانی شدن سنت متافیزیک غربی و غربزدگی جهان، به درستی و دهه ها پیش از بسیاری از روشنفکران و صاحب نظران، اعم از ایرانی و غیرایرانی، حتی بیان میداشت: «حقیقت این است که شرق و غربی در کار نیست، بلکه همه غربی اند و یک صورت واحده، یک اسم واحد مظهر تمام جهان است. به اعتقاد فردید، گریز از غرب زدگی کار ساده ای نیست و «چه بسا نقدهایی که از وضع موجود اغرب می شود ولی خود این نقدها دفاع از غرب زدگی است».
فردید نخستین ایرانی‌ای است که تحت تأثیر تفکر هایدگر، روند جهانی شدن و شکل گیری تاریخ جهانی را که نزد او چیزی جز سیطرة غربزدگی جهانی نیست نه با دوره معاصر و ظهور تکنولوژی های ارتباطی و رسانه ای جدید و نه حتی با ظهور مدرنیته بلکه با ظهور تاریخ متافیزیک در ارتباط می بیند :
حوالت تاریخی جهان امروز، همین حوالت تاریخی غرب است، و شرق در خفاست. یعنی وقتی یونانیت می آید، برخلاف آنچه که می گویند نور از شرق می آید، شرق در ظلمت قرار می گیرد و دیگر هر چه است غرب است. با ظهور یونانیت، ماه واقعیت طلوع می کند و خورشید حقیقت غروب؛ و از آن زمان بر سیر تاریخ، همواره بیشتر سیر تاریخ مغرب زمین ... تسلط پیدا می کند. در ایران نه کسی در وقوف به این حقیقت سترگ بر فردید فضل تقدم داشت و نه کسی همچون وی عمق این حقیقت سترگ را دریافت، یعنی درک این حقیقت سترگ که ما نمی توانیم به سادگی خود را از روند این تاریخ جهانی جدا کرده، صلای تهی و دن کیشوت وار مبارزه با غرب و غربزدگی جهانی را سر دهیم. وی صراحتا اظهار می دارد: «این حوالت تاریخی دوره جدید، چنان است که به آسانی نمی توان روی از آن برتافت.» البته فردید خواهان بیان این امر نبود که گسست از متافیزیک و خروج از غرب و غرب زدگی علی الاصول غیرممکن است، بلکه آن را بدون تمهیدات لازم و با صرف تکیه بر سیاست و ایدئولوژی غیرممکن میدانست.
 
خودآگاهی تاریخی فردید نسبت به وضعیت دوره کنونی ما از مهم ترین و گرانبهاترین میراثهای اوست. هنوز بعد از گذشت چند دهه، این آموزه های فردید بسیار جلوتر از جامعه ایران است و جامعه ایدئولوژیک اندیش و سیاست زده ما و سیاست تفکرگریز و تفکرستیز ما در عرصه اندیشیدن درباره غرب و نسبت ما با آن، با اندیشه های عمیق فردید و خودآگاهی تاریخی وی بسیار فاصله دارد و از وی درسهای بسیاری باید بیاموزد.
 
منبع: هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط