آثار فردی شرک از منظر قرآن ( بخش دوم)

شرک مساوی با شرک می باشد و در قرآن کریم مشرک، نجس و پلید خوانده شده است.« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَس» همین طور مشرک ظالم است. « إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» همچنین شخص مشرک از معارف الهی محروم قرار داده شده است.
سه‌شنبه، 21 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: شهزاد عباس مولایی
موارد بیشتر برای شما
آثار فردی شرک از منظر قرآن ( بخش دوم)

1.  پلیدی و پستی

یکی دیگر از آثار فردی شرک پلیدی و پستی شرک است، شخص مشرک، با اعتقاد به خدایان خود ساخته، درون خود را با اعتقادهای خلاف واقع آلوده می سازد و موجب پلیدی و نجاست باطنی خود می شود.

شرک مساوی با نجاست است و مشرک انسان نجس و پلید خوانده شده است. قرآن کریم به آن این طور اشاره کرده است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَس.» (توبه/28) اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، حقیقت این است که مشرکان ناپاکند.

و در مورد نجاست کفار اختلاف شده است که مراد از نجاست کفار چیست؟ آیا ظاهری است یا باطنی یا هر دو. علامه طباطبائی می فرماید: «کافر نجس العین است، و ظاهر آیه به همین سخن دلالت می کند.» (1)
 

2. محروم شدن از معارف الهی

قرآن کریم می ‏فرماید: «إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ‌. وَ جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ‌.» (یس/8-9)
ما در گردنهای آنان غلهایی قرار دادیم که تا چانه‌ها ادامه دارد و سرهای آنان را به بالا نگاه داشته است! و در پیش روی آنان سدّی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّی؛ و چشمانشان را پوشانده‌ایم، لذا نمی‌بینند!

علامه طباطبایی می فرماید: «این آیه شریفه در مقام تعلیل آیه سابق است که مى‏ فرمود:(فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).» (2) ایشان در تفسیر این دو آیه شریفه می فرماید: «کسانى که از این کفار ایمان نمى‏ آورند، براى این است که ما در گردنشان غل افکنده‏ ایم و دستشان را بر گردنشان بسته‏ ایم، و غل تا چانه‏شان را فرا گرفته و سرهایشان را بالا نگه داشته، به همین حال هستند، و نیز از همه اطراف آنان سد بسته‏ ایم، دیگر نه مى‏ توانند ببینند و نه هدایت شوند.» (3)

آیت الله جوادی آملی در تفسیراین دو آیه می نویسد: «کسی که گردن او تا چانه در آهن سنگین غل باشد و از پیش‏رو و پشت سر در حصار دیوار بلندی قرار گیرد که همچون پرده ضخیمی او را پوشانده باشد، نه می‏تواند خود را ببیند و نه از اطراف خود و جهان خارج آگاه شود. مشرک بر اثر اعراض از توحید و روآوردن به اوهام، خود را در شرایطی قرار داده است که نه می‏تواند از دیدن خویشتن خویش و مشاهده آیات انفسی بهره‏ مند شود و نه از رؤیت حقیقت جهان هستی و آیات آفاقی حظی ببرد. نه از سرانجام شوم گذشتگان و نیاکان خود عبرت می‏گیرد و نه از سرنوشت هولناکی که در انتظار او و آیندگان است، واهمه دارد. شرک چنان آیینه دل و عرصه فکر مشرک را تیره و تار ساخته که نه توان کشش و جذبه راه عرفان را دارد، نه قدرت کوشش و سلوک راه برهان را؛ نه از درون او حقیقتی می‏جوشد و نه از بیرون سخنی در او اثر می‏کند، اگر کسی نه از درون او معرفت بجوشد و نه از بیرون چیزی وارد قلب و مغز او شود راهی برای معرفتش باقی نمی‏ماند، چون راه معرفت یا آیات انفسی است و یا آیات آفاقی.» (4)

مشرک می تواند مثل حیوانات فقط محسوسات را درک کند ولی از معارف الهی هیچ درک نمی کند. آیت الله جوادی آملی می نویسد: «شاید تعبیر رسا دراین‏باره همان باشد که در سوره مبارکه «جمعه» درباره اهل کتاب فرمود: (کمثل الحمار یحمل أسفاراً). حمار از حمل کتاب فقط حجم و وزن آن را می ‏فهمد. مشرک نیز از عالم هستی فقط مُلک و ظاهر آن، مانند، رنگ و بو و طول و عرض و وزن و حجم را می‏بیند و از رؤیت ملکوت و باطن، از سنخ آنچه ابراهیم خلیل می‏ دید، بی‏ خبر است.» (5)

در تفسیر قمی آمده که امام باقر در ذیل جمله «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» فرموده: یعنى هدایت را نمى‏ بینند، چون خدا گوش و چشم و دل و اعمالشان را از اینکه هدایت شوند گرفته است. (6)
 

3. تکیه بر منطق بی بنیاد

قرآن کریم، مشرکان را به عنکبوت تشبیه کرده است که از لعاب دهان سست ترین خانه را می سازند و آن را تکیه گاه خویش قرار می دهند، در صورتی که یک باد کافی است تا آن خانه را ویران کند. «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ‌.» (عنکبوت/41)

علامه می فرماید: «این آیه متضمن آن مثلى است که خداى سبحان براى معبودهاى موهوم آنان آورده، مى‏ فرماید: اینگونه اعتقادات خرافى آنان آن قدر بى اساس و سست بنیاد است که خلقت آسمانها و زمین به بانگ بلند به فساد آن فریاد مى‏ زنند، و اعلام مى‏ کنند که بغیر از خدا ولى و سرپرستى ندارند، و این اعلام عالم خلقت همان است که این کتاب کریم اعلام مى‏ دارد.»

ایشان در ادامه می فرماید: «معناى آیه این است که: اتخاذ مشرکین اولیایى به غیر از خدا، مثل اتخاذ عنکبوت است خانه‏ اى را، خانه‏اى که سست‏ترین خانه‏ ها است، چون هیچ یک از آثار خانه به جز اسم بر آن صادق نیست، زیرا خانه را براى این مى‏ سازند که صاحبش را از سرما و گرما حفظ کند، و چیزى که این خواص را ندارد و صاحبش را از هیچ مکروهى حفظ نمى‏ کند خانه نیست. اولیایى هم که مشرکین براى خود گرفته‏ اند تنها از ولایت، اسمى دارند، براى اینکه نه نفعى مى‏ رسانند و نه ضررى، نه مالک مرگى هستند و نه حیاتى، و نه نشورى.» (7)

آیت الله جوادی آملی می نویسد: «قرآن کریم، پناه بردن به غیر خدا را مانند بنا کردن چنین خانه‏ ای می‏ داند. یعنی در حوادث گوناگونی که برای انسان پیش می‏ آید از غیر خدا هیچ کاری ساخته نیست. انسان در حوادث هنگامی به دیگران پناه می‏ برد که خود از نجات خویش عاجز باشد، ولی باید بداند اتخاذ ولایت غیر خدا، اگر بدتر از بی‏ سرپرستی نباشد دست‏کم مانند بی‏ پناهی است. تاریخ گذشتگان و زندگی دیگران نیز نشان داده که پناه بردن به غیر خدا چیزی جز تکیه بر خانه عنکبوتی نیست.» (8)

مشرکان نیز در عقاید دینی به سست ترین منطق و خرافی ترین اعتقاد روی می آورند. و به سنگ و چوب های که هیچ ضرری و نفعی نمی رسانند، متوسل می شوند.
 

4. ظلم بودن شرک

خداوند مشرکین را از کسانی می‌داند که به خدا ظلم کرده اند. مشرک بدین جهت که غیر خدا را با خداوند شریک ساخته، ظلم کننده محسوب میشود. آنان از ستم‌کارانی اند که هیچ پناه‌گاه و یاری ندارند.«مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ.» (مائده/72) هر کس به خدا شرک آورد، قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است، و براى ستم‌کاران یاورانى نیست. در آیه شریفه دیگر شرک ستم بی‌پایان و ظلم بر خداوند دانسته شده است. «وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ.» (لقمان/13) (به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش -در حالی که او را موعظه می‌کرد- گفت: «پسرم! چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است.»

شرک ناپسندترین رزیلت است. ناپسندی شرک فراتر از الحاد و کفر است. کفر ستم بر خود و شرک ظلم بر خدا است. ظلم بر خدا، قائل شدن مقام الهی برای چیزهایی نظیر سنگ و پرستش آن است. (9) لذا شرک ستم بزرگی است و قرآن آن را ظلم عظیم نامیده‌است.  علامه طباطبایی می‌فرماید: «عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است و عظمت معصیت به عظمت کسی است که نافرمانی‌اش می‌شود. بزرگ‌ترین نافرمانی‌ها، نافرمانی خداست. چون عظمت کبریایی همه از اوست و فوق هر عظمت و کبریایی است، چون خدائیست بی‌شریک و بزرگ‌ترین نافرمانی او اینست که برایش شریک قائل شوی.» (10)
 

پی نوشت ها:

(1) طباطبایی، محمد حسین، تفسیرالمیزان، ج11، ص63.
(2) همان، ج17، ص93.
(3) همان، ص94.
(4) جوادی آملی، عبد الله، توحید در قرآن، ص682.
(5) همان، ص681.
(6) قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 212.
(7) طباطبایی، محمد حسین، همان، ج‏16، ص193- 194.
(8) جوادی آملی، عبد الله، همان، ص694.
(9) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج19، ص172.
(10) طباطبایی، محمد حسین، همان، ج16، ص322.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.