سکولاریسم سیاسی (قسمت اول)

سکولاریزیسم سیاسی از وحدت گرایی قرون وسطی فاصله گرفت و درصدد کاهش نفوذ کلیساها به عنوان بازیگران سیاسی برآمد، به ندرت حمله‌ای مستقیم یا آشکار علیه دین مطرح کرد و تقریبا همیشه خود را به طور آشکار در چارچوب نظریه‌های ارتدوکسی و طبق کتاب مقدس، متجلی می ساخت.
سه‌شنبه، 4 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سکولاریسم سیاسی (قسمت اول)
سکولاریسم سیاسی به توسعه جهانی خود هم به لحاظ روشنگری و هم سیاسی، در نظریه و در عمل ادامه داد. در اینجا، منظور نخست ما یعنی کنترل دولت بر دین است. جدایی دین و دولت در وستفالیا تحکیم یافت، روندی که البته قرار نبود برگشت پذیر باشد. در این دوره، مهم ترین جریان ها در نظریه روابط بین الملل شامل رشد روزافزون لیبرالیسم در بافت انگلیسی امریکایی بواسطه ایده اندیشمندانی همچون جرمی بنتهام، جان استوارت میل و وودرو ویلسون و احیا واقع گرایی در طول دهه ۱۹۳۰ و حتی در امریکای پس از جنگ جهانی دوم بود. اما هیچ یک از این روندها فرضیه های اساسی وضع شده توسط بنیان گذاران مدرن اولیه این سنت ها، خصوصا در رابطه با مذهب را بازنگری نکرد. بلکه سکولاریزاسیون رشد یافته در این دوره مبنی بر این دکترین (در نظریه و در عمل) بود که دولت باید به طور فعالانه اقتدار مذهبی را تحت انقیاد اقتدار سیاسی، نهادهای مذهبی را تحت انقیاد نهادهای دولتی و ادعاهای مذهبی را تحت انقیاد ادعاهای سیاسی در آورد، اقداماتی که همه آنها در راستای ارتقاء رفاه جامعه به عنوان یک کل تلقی می شود. گرچه بیشتر روند سکولاریزاسیون در داخل دولت ها اتفاق افتاد واقعیتی که شاید باعث شود همانند سیاست تطبیقی یا "توسعه سیاسی" به نظر برسد اما این روند پدیده ای فراملی نیز بود که به واسطه گسترش ایده ها و شبکه های بین المللی صورت گرفت.انقلاب، خانواده ای نامنسجم اما فراملی از جنبش های جمهوری خواهانه و ضد کشیشی به ارث گذاشت. برخی اوقات این جنبش ها با کمک سر نیزه های فرانسوی ظاهر شدند؛ در موارد دیگر آنها به واسطه تاثیر کاملا آشکار پیشرفت انقلاب فرانسه در سرنگون کردن رژیم سابق و یا در نتیجه ظهور ایده های برجسته رخ دادند.سکولاریزیسم سیاسی گروسیوس، بدن، هابز و لاک که از وحدت گرایی قرون وسطی فاصله گرفت و درصدد کاهش نفوذ کلیساها به عنوان بازیگران سیاسی برآمد، به ندرت حمله ای مستقیم یا آشکار علیه دین مطرح کرد و تقریبا همیشه خود را به طور آشکار در چارچوب نظریه های ارتدوکسی و طبق کتاب مقدس، متجلی می ساخت. فاصله گرفتن جدی از این الگو به لحاظ روشنفکری با کتاب "قرارداد اجتماعی" روسو در سال ۱۷۶۲ و به لحاظ سیاسی با انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ آغاز شد.
 
روسو و طرفداران ژاکوبنی‌اش برای نخستین بار، آشکارا کلیسا و مسیحیت را به عنوان دشمن سرسخت هر نوع آزادی و جمهوری در حال شکوفایی تعریف کردند. از این دیدگاه، در حالی که یک جمهوری قوی و در حال شکوفایی بیشتر از همه چیز نیازمند عشق اسپارتی به کشور بود، کلیسا آموزش می داد که بهشت، بهترین و واقعی ترین کشور مسیحیان است. در حالی که یک جمهوری متحد، مستلزم عشق و ایثار برای تمام شهروندانش بود، کلیسا تبلیغ می کرد که "خارج از کلیسا هیچ رستگاری وجود ندارد و بنابراین شکافی اجتماعی و معنوی بین شهروندان مسیحی و غیرمسیحی ایجاد می کرد. در حالی که یک جمهوری آزاد، آزادی فکر و روح را به عنوان عالی ترین اصل ارتقا می داد، کلیسا تسلیم و اطاعت متواضعانه نسبت به خداوند و همچنین بندگان او را به عنوان پایه های زندگی مسیحی تعالی می بخشید. کلیسایی که فراتر از کنترل دولت جمهوری باقی مانده بود و در ترویج تعلیمات خود آزادی داشت، نه تنها منبع نهفته ای برای بی ثباتی سیاسی، بلکه رقیب فعالی برای اصول و اهداف مرکزی دولت بود.
 
حس منازعه مانوی اعتقاد به خیر و شر بین کلیسا و جمهوری به این معنی بود که سیاست جدایی کلیسا و دولت کافی نیست. در عوض، دولت جمهوری باید سیاست انقیاد و تحولی واقعی در مقابل کلیسا اتخاذ کند. این مبارزه مسیحیت زدایی شامل طیف گسترده ای از ابداعات عجیب و غریب از جمله سالنامه ای جدید بر اساس چرخه طبیعت به جای چرخه تاریخ رستگاری مسیحیت و همچنین مجموعه ای جدید از مراسم مذهبی پیرامون آیین الهی بود. این سیاست همچنین حق کلیسا برای اجرای مراسم ازدواج، مدیریت آموزش و پرورش و مالکیت هکتارهای وسیع ارضی پاپ را لغو کرد. حتی مهم تر از آن، رژیم جدید، کلیسا را بیشتر تحت نظارت خود در آورد. در حالی که تحت رژیم قدیمی، فهم فرانسوی مآبانه بین مقام سلطنت و پاپ شامل نقش دولت قوی در انتصاب اسقف ها و کشیش ها بود، رژیم جدید این نقش را از طریق ضرورت سوگند وفاداری به جمهوری انقلابی و در واقع آموزش مجدد ایدئولوژی افزایش داد. کارگزاران کلیسا و مردم کاتولیک که در مقابل این اقدامات مقاومت می کردند در معرض خشونت گسترده قرار داشتند و نمونه مشهور آن منطقه وندی بود. بنابراین، درست خواهد بود اگر انقلاب را به عنوان مهیا کننده چارچوبی برای پیامدهای بعدی و اغلب برنامه های خشونت آمیز سکولاریسم سیاسی افراطی از جمله اقداماتی که توسط انقلابیون کشورهای روسیه، مکزیک، اسپانیا، ایتالیا، کامبوج، تونس و چین در قرن بیستم انجام گرفت، ملاحظه کرد.البته در مورد برخی از این اقدامات زمان به عقب بازگشت، همان طور که نیروهای واکنش (ضد انقلاب به طور قدرتمندانه ای تلاش کردند .
 
نوزاد انقلاب را بکشند، امری که با ظهور ناپلئون و احیای نهاد سلطنت ممکن شد. البته پرچم انقلاب به اندازه کافی و مدت کافی برافراشته شد تا افراطیون در سراسر اروپا و جوامع اروپایی های مقیم آمریکا حول آن متحد شوند. چارچوب رادیکال و سکولاریستی انقلاب فرانسه به آنها الهام بخشید تا علیه کلیسا به عنوان دشمن اصلی شان بسیج شوند. بنابراین، کشورهای کاتولیک در سراسر اروپا و امریکا شاهد ظهور موج های متوالی جنبش ها و احزاب ضد نظام کشیشی در قرن نوزدهم و بیستم بود.
 
انقلاب، خانواده ای نامنسجم اما فراملی از جنبش های جمهوری خواهانه و ضد کشیشی به ارث گذاشت. برخی اوقات این جنبش ها با کمک سر نیزه های فرانسوی ظاهر شدند؛ در موارد دیگر آنها به واسطه تاثیر کاملا آشکار پیشرفت انقلاب فرانسه در سرنگون کردن رژیم سابق و یا در نتیجه ظهور ایده های برجسته رخ دادند. نوشته های توماس پن که در ماه های اول انقلاب (۹۰-۱۷۸۹) در فرانسه زندگی می کرد، این نوع تاثیر را در جهان انگلیسی زبان داشت. برای نمونه، جنبش وحدت بخش ایرلند و قیام خشونت آمیز آن در سال ۱۷۹۸، به طور مستقیم از الگو و ایده های انقلابی فرانسه الهام گرفت. این ظهور و پیامدهای آن به هیچ وجه محدود به کشورهای کاتولیک نبود. برای میهن پرستان انقلابی آلمان که در سال ۱۷۸۹ در فرانسه در تبعید بسر می بردند، "وقوع انقلاب فرانسه و ایدئولوژی های جهانی که به واسطه آن ظهور کردند، پیشرفتی الهام بخش بود. در مورد هلندی ها، سرنیزه های فرانسوی و تب مسری ایدئولوژیکی که میهن پرستان به آن مبتلا شده بودند با هم ترکیب شد تا بیشتر برنامه های انقلاب فرانسه - از جمله سکولاریزاسیون رادیکال آن را به کشورهای بنه لوکس؟ (هلند، بلژیک، لوکزامبورگ) به صورت جمهوری باتاوی در سال ۱۷۹۵ به ارمغان بیاورد. در واقع، اولویت عمده انقلاب باتاوی، منسوخ کردن پیوندها و امتیازهای سیاسی خاص کلیسای آلمان بود.
 ادامه دارد..

منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.