اهل بيت(ع) از منظر آيتالله بهاءالديني(ره)
اشاره:
به رغم آشنايي معظمله با علوم و معارف مختلف اسلامي، ايشان مرتبطان با خود و جويندگان راه را جز به خوشهچيني از خرمن فيض آل محمد(صلی الله علیه وآله) رهنمون نميشدند. به مناسبت ايام غديرخم، قسمتي از بيانات آن اسوة تقوا و معرفت را به حضور خوانندگان گرامي تقديم ميكنيم.
جايگاه ولايت
در روايات ما آمده است:
«اگر مردي همه شب عبادت و هر روز روزه دارد و همـه مالش را صدقه دهد و همـه عمرش حج كند ولي ولايت وليّ خدا را نداند تا پيرو او باشد و همه كارش به راهنمايي او باشد، او را بر خداوند عزوجل حقّ ثوابي نيست و از اهل ايمان نباشد». گمان نكنيد كه اينها در حقّ ائمه(علیه السلام) گزافهگويي است. انسان تا ولي را نشناسد، انسان موحّد نميشود. توحيد را بايد از امام حسين(علیه السلام) فرا گرفت، بذل همة هستي در راه حق و آن نماز معراجي كه اهل بيت اقامه ميكردند. مخالفين گفتند: «حسبنا كتاب الله2؛ كتاب خدا ما را كافي است». گمان ميكنند خليفة خدا بودن اين است كه مملكتگيري كنند. آيا خلفا ميتوانستند عبادات پيامبر اسلام، نماز و روزه و جهاد پيامبر اسلام را به جا بياورند؟ آيا توانستند يك وقت موحد خالص شوند؟ يك وقت يك عبوديت خالصانه پيدا كنند؟3
عترت پيامبر، متولّي قرآن
ولايت، منصب الهي
روزي در خدمت ايشان، فردي از يكي از منبريها گلهاي داشت و حق هم با او بود، آقا فرمود: «متعرض افرادي كه وابسته به امام حسين(علیه السلام) هستند نشويد».
علي(علیه السلام) نقطة باي بسم الله
ما گفتيم: با نقطة باي بسم الله ارتباط لفظي برقرار ميشود، و با حضرت ارتباط تكويني؛ و مجردِ الصاق منشأ اثر است و مفيد براي افراد.
اين مطلب را «ينابيع المودة» نقل ميكند كه صاحب درالمنظوم، ابن طلحه گويد:
«بدان كه تمام اسرار كتابهاي آسماني در قرآن است و تمام آنچه در قرآن است، در سوره حمد است، و تمام آنچه در سوره حمد است در بسم الله است، و همه آنچه در بسم الله است در باي بسم الله ميباشد، و آنچه از اسرار و رموز دربارة بسم الله هست در نقطه زير باي بسم الله است».
سليمان بلخي در «ينابيع المودة» از ابن عباس نقل ميکند كه گفت:
«ابن عباس گويد علي(علیه السلام) دستم را گرفت در شبي روشن و مرا با خود به بقيع برد و فرمود: بخوان، من گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم. حضرت دربارة اسرار و رموز باي بسم الله تا صبح براي من سخن گفت».
عنايت اميرالمؤمنين(علیه السلام)
آقاي بهاءالديني(رحمت الله علیه) معتقد بود: «همه چيز دست آنها است و مال آنها، لذا مال خودشان را چه بهتر در راه خودشان صرف كنيم». لذا براي خرج سهم امام(علیه السلام) جهت مجالس ائمه بارها از ايشان شنيده شد كه ميگفت: «ما در خيلي جاها دستمان ميلرزد براي مصرف بيتالمال (سهم امام(علیه السلام)). امّا در خرج كردن براي مجالس ائمه در سوگواريها و اعياد هيچ گيري نداريم. مال خودشان است، مصرف خودشان ميشود، و آنها به روضهخوانهاي خودشان نظر خاصي دارند». روزي در حضورش، سخن از عزاداري و نحوة آن به ميان آمد، بيان كردند: «امام حسين(علیه السلام) شما (روضهخوانها) را رها نميكند، ارباب شما خيلي بزرگ است. منتهي رسيدن به اين معاني و درك اين واقعيات بدون تولّي و تبرّي ممكن نيست».
عنايت اميرالمؤمنين(علیه السلام)
آقاي بهاءالديني(رحمت الله علیه) معتقد بود: «همه چيز دست آنها است و مال آنها، لذا مال خودشان را چه بهتر در راه خودشان صرف كنيم». لذا براي خرج سهم امام(علیه السلام) جهت مجالس ائمه بارها از ايشان شنيده شد كه ميگفت: «ما در خيلي جاها دستمان ميلرزد براي مصرف بيتالمال (سهم امام(علیه السلام)). امّا در خرج كردن براي مجالس ائمه در سوگواريها و اعياد هيچ گيري نداريم. مال خودشان است، مصرف خودشان ميشود، و آنها به روضهخوانهاي خودشان نظر خاصي دارند». روزي در حضورش، سخن از عزاداري و نحوة آن به ميان آمد، بيان كردند: «امام حسين(علیه السلام) شما (روضهخوانها) را رها نميكند، ارباب شما خيلي بزرگ است. منتهي رسيدن به اين معاني و درك اين واقعيات بدون تولّي و تبرّي ممكن نيست».
تولّي و تبرّي شرط عرفان
ايشان اوج عرفان را در اوج ارتباط با ائمه ميدانست و در انتسابهاي ولادتي افراد، به قدر انتساب ولايتي آنها ارج و قيمت قائل بود و گاهي كه سادات براي مشكلي مراجعه ميكردند ميفرمود: «متوسل به اجدادت بشو! همه كارها دست اونها است. هر كاري بخوان بكنن ميتونن». و بعد ميفرمود: «شما ديگه چرا، همه عالم محتاج اجدادتان هستند». و با اين جمله ناراحتي خود را ابراز ميداشت كه سادات بايد در انتساب ولايتي هم قويتر از ديگران باشند. ايشان هر مكاني را كه منسوب به اهل بيت(علیه السلام) بود داراي اثر ميدانست. روزي در محضرش از مسجد جمكران و اعتبار آن سؤال شد، پاسخ گفت: «نميدانم. امّا ما سالها است تجربه كردهايم. محاذي مسجد كه ميرسيم حال ما عوض ميشود، يعني حال خوب و خوشي به ما دست ميدهد». از ايشان نقل شده كه ايشان گفتند: «بعد از حرم امام رضا(علیه السلام)، در ايران ما جايي را به معنويت مسجد جمكران سراغ نداريم».
مسجد جمكران از زمانهاي دور مورد توجه مراجع عظام و علماي اعلام و اهل رمز و راز بوده و همه با ديد احترام به آن مينگريسته و بنابر نقلها افرادي در اين مكان مقدس خدمت امام زمان(علیه السلام) رسيدهاند.
مقام حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
ايشان ميفرمود: «ما خيلي جوان بوديم شانزده ـ هفده ساله بوديم. يك كسالت بدي پيدا كرديم. نميتوانستيم به كسي هم بگوييم. فقط ميبايست عمل ميشد. خجالت ميكشيديم. شايد مراجعه به دكتر هم نكرديم. و خيلي آن كسالت ما را اذيت ميكرد. توسل به حضرت فاطمه(علیه السلام) پيدا كرديم و گفتيم خلاصه شما بايد ما را مداوا كنيد و خوب شد و به كلي آن ناراحتي رفع شد».
و در بياني ديگر گفتند: « [حضرت فاطمه(سلام الله علیها)] همان عملي را كه با اعراب بدوي (بياباني) ميكردند، با ما كردند، آخر اعراب بدوي را خيلي معطل نميكنند و زود جواب آنها را ميدهند».
زائر قبر حسين (علیه السّلام)
زيارت امامان و امامزادگان
و اهل اين خاندان و آشنايي با اوضاع خانه از حركات او نمايان بود. هيچگاه خود و ديگران را به تكلف و زحمت نميانداخت.
تشرف ايشان به حرم حضرت امام رضا(علیه السلام) خيلي ساده و بيتكلف بود. گاهي وارد مسجد گوهرشاد ميشدند و روي زمين مينشستند و ميفرمودند: «يك زيارت امينالله بخوانيد!» زيارت كه خوانده ميشد، بلند ميشدند. دوستان خدمتشان ميگفتند: ما تا نرويم نزديك ضريح مثل اينكه زيارت به دلمان نميچسبد، ميفرمود: «زيارت، حضورالزائر عندالمزور است». گاهي پس از اين سؤال و جوابها، تبسمي ميفرمود و ميگفت: «به ما ايراد ميگرفتند در دوران طلبگي كه چرا تو زياد زيارت نميروي؟! ما به آنها چيزي نميگفتيم امّا در دل ميگفتيم: شما چه اندازه جاهليد كه ميخواهيد خود را به قبر و ضريح نزديك كنيد. چرا با افكار آنها آشنا نباشيم؟ اگر با فكر آشنا شديم با آنهاييم گرچه نزديك قبر و حرمشان نباشيم».
يكي از نزديكان ايشان ميگفت: در خدمتش مشهد مشرف شدم، برنامة زيارت آقا به همين نحو بود و گاهي بعد از زيارت در فكر فرو ميرفتند و گاهي از زير عينك نگاهي به طرف ضريح ميانداختند. من با اين زيارت اشباع نميشدم، ميرفتم بالاسر و نزديك ضريح و نماز و دعا ميخواندم و در دل هم شايد ايراد به آقا داشتم كه چرا مثل ما عمل نميكند. شبي در خواب ديدم كه به من گفتند: «مثل ايشان زيارت بياييد؛ يعني مثل آقاي بهاءالديني». از خواب بيدار شدم، دانستم همانطور كه آقا فرمودند از ما شناخت و عرفان و نزديك بودن فكري و عملي را خواهانند، نه داشتن قشر و پوست، بدون لب و مغز. بايد با عرفان و شناخت نسبت به آنها، زيارت كرد تا آنجا كه ائمه را مَظهر و مُظهر همه صفات حق دانست.
پي نوشت ها:
٭ با استفاده از: «سيري در آفاق»، نوشتة موسوي کاشاني.
1. اصول كافي 2 جلدي، ج2، باب دعائم الاسلام، ذيل ح5، ص18 و 19؛ اصول كافي چهار جلدي، مترجم، ج3، ص36. ح5.
2. اين گفته دومي بود بنابر نقل بحارالانوار، ج22،ص473 از بخاري و مسلم، كه دومي مانع از كتابت شد. ابن عباس گريه ميكرد و ميگفت: مصيبت اين بود كه مانع شدند از اين كه پيامبر بنويسد چيزي را كه به فرمودة خودش هيچگاه امت گمراه نشود.
3. پياده شده از نوار.
4. همان، ص251.
5. پياده شده از نوار.
/خ