اگر خوب به دوروبرمان نگاه کنیم، افرادی را خواهیم دید که رفتارشان با بقیه فرق دارد؛ مثلاً همه از این که جلوی جمع تعریف شان بکنیم، خوش شان می آید؛ اما این افراد نه تنها خوش شان نمی آید بلکه ممکن است ابرو هم درهم کشند. اهل نماز شب هستند؛ اما بروز نمی دهند. خیلی از روزها ممکن است روزه بگیرند؛ اما به روی خودشان نمی آورند. انفاق می کنند و چشم به رضایت حضرت حق دارند و بس.
این ها چیزی دارند که دیگران هنوز به طور کامل به آن دست پیدا نکرده اند و آن چیزی نیست جز اخلاص.
این ها چیزی دارند که دیگران هنوز به طور کامل به آن دست پیدا نکرده اند و آن چیزی نیست جز اخلاص.
***
چند روز در خانه ی امام خمینی (ره) روضه خوانی می کند و منبر می رود. روز آخر پاکت مزد زحماتش را تعارفش می کنند. چندبار پاکت را زیر و رو می کند، مبلغ بسیار ناچیز و کم است.
با این فکر که احتمالاً اشتباهی رخ داده، چیزی نمی گوید تا این که روزی موضوع را با آقامصطفی (فرزند امام) که از دوستانش است در میان می گذارد، او هم تعجب می کند.
چند روز بعد آقامصطفی خنده بر لب سراغش می آید و می گوید: «نگران نباش مطالب منبرت ایراد نداشته، فقط...»
چند روز در خانه ی امام خمینی (ره) روضه خوانی می کند و منبر می رود. روز آخر پاکت مزد زحماتش را تعارفش می کنند. چندبار پاکت را زیر و رو می کند، مبلغ بسیار ناچیز و کم است.
با این فکر که احتمالاً اشتباهی رخ داده، چیزی نمی گوید تا این که روزی موضوع را با آقامصطفی (فرزند امام) که از دوستانش است در میان می گذارد، او هم تعجب می کند.
چند روز بعد آقامصطفی خنده بر لب سراغش می آید و می گوید: «نگران نباش مطالب منبرت ایراد نداشته، فقط...»
- «فقط چه!؟»
- «مثل این که از امام تعریف کرده ای!»
- «آره! چطور مگه؟»
- «پدرم فرمود: ما از ایشان دعوت کردیم تا در وصف ائمه و معصومین علیهم السلام سخن بگوید، نه این که از خمینی تعریف کند. منبری که در آن از خمینی تعریف شود، بیش از این نمی ارزد!»
نویسنده: بیژن شهرامی