نوه کوچیکه آسد محمود
داستان کوتاه زیر نوشته موژان نادریان است. آن را با هم می خوانیم.
پنجشنبه، 28 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده :
موژان نادریان
تصویر گر :
جعفر بهراوان راد
موارد بیشتر برای شما
مامان در اتاق علیرضا را باز کرد، صورتش رنگ سُس خرسی شده بود و چشمهایش از گریه پف کرده بود. داد زد: «در رو ببند مامان، نمیخوام ببینیمش!»
مامان به من نگاه کرد و با عصبانیّت رفت توی اتاق و در را بست.
دلم میخواهد گریه کنم؛ امّا گریهام نمیآید. همهی گریههایم را کردهام. انگار چشمهی جوشان اشک هایم همان جا وسط صحن امام زاده سیّداسماعیل جا مانده است. زور می زنم گریه کنم، اگر مامان بیاید و ببیند همین طوری نشستهام، فکر میکند تقصیر من بوده است.
تمام اتّفاقها مثل فیلم از جلوی چشمم میگذرند. نمیدانم چند جفت چشم بهم زل زده بودند، صد جفت، دویست جفت هزارجفت. نمیدانم، فقط یکباره دیدم همهی آنهایی که سرشان را انداخته بودند پایین و هایهای گریه میکردند ساکت شدهاند و زل زدهاند به من. من هم خواندم: آخ از لب تشنه ی حسین و دل بزرگ زینب! امان از گریههای علی اصغر... بعد احساس کردم جمعیّت روبهرویم دارند میلرزند، دیگر خبری از چشمها نبود شانههایشان بود که بالا و پایین میرفت. کاش من هم میکروفون داشتم! امّا مهم نیست، من محمدرضا هستم نوه ی آسد محمود روضهخوان؛ همان که تا بود هیچ کس جرئت نکرد برایش میکروفون بیاورد.
بوی گلابی که خادم امام زاده روی سر مردم می پاشید هنوز توی سرم میپیچد، چشمهایم را می بندم و دوباره میخوانم مثل همان موقع که از وسط جمعیّت بلند شدم و خواندم.
چشمهایم را باز میکنم مامان و علیرضا روبهرویم ایستادهاند. علیرضا دارد داد میزند و مامان هاج و واج نگاهم میکند. اگر تنبیهم کند، اگر مثل آن وقتها دوباره عصبانی شود و بگوید صدات رو بیار پایین، کمشنواها که آواز نمیخونن؛ امّا من که دیگر آواز نخواندهام.
وقتهایی که علیرضا داد میزند دیگر لبخوانی هم کارم نمیآید. دهانش را میبندد و تندتند لبهایش را تکان میدهد و از چشمهای بستهاش عین شیر آشپزخانه آب میچکد.
مامان می آید و مینشیند روبهرویم روی زمین با زبان اشاره میپرسد: «چی شده؟!»
وقتی با زبان اشاره میپرسد، یعنی اینکه خیلی عصبانی نیست؛ یعنی علیرضا زیادی شلوغش کرده است.
همه چیز را برای مامان میگویم، میگویم که علیرضا آن وسط نمیدانم چه بلایی به سرش آمد که مرثیه را فراموش کرد، که یادش رفت تیر را بلند کند و بپراند در آسمان خاکستری و بعد بنشاند در گلوی نوزاد، در قلب آدم ها. داشت آبروریزی میشد. خودم دیدم که آدمها دیگر نفسهای کوتاه نمیکشند و با گریه سرشان را تکان نمیدهند و پسرهای اکرمخانم زدهاند زیر خنده. میگویم: «اگر من نمیخواندم کی میخواند؟»
مامان بغض میکند و علیرضا داد میزند: «صداش خیلی بد بود!»
داد میکشم: «برای همین بود که همه نشسته بودن سر جاشون و از ته دلشون گریه میکردن؟ من محمدرضام نوه کوچیکه آسد محمود.»
مامان لبخندش را قورت میدهد و اشکی را که از گوشهی چشمش سر خورده پاک میکند. انگار زنگ زدهاند. از پنجره حیاط را نگاه میکنم. حاج سیفی است میکروفون علیرضا را آورده. توی دلم خداخدا میکنم آن وقتی که علیرضا پرتش کرد و از پلّهی اوّل منبر آمد پایین، نسوخته باشد.
منبع: مجله باران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
نقطه ی روشن
شنبه، 2 فروردين 1399
تا حالا پرهای تان ریخته؟
سهشنبه، 15 بهمن 1398
دلم درد میکند
چهارشنبه، 2 بهمن 1398
فرشتههایی که فقط مینویسند
چهارشنبه، 2 بهمن 1398
کلمه های روشن
چهارشنبه، 2 بهمن 1398
حالا حالاها حرف نمیزنم
چهارشنبه، 18 دی 1398
فرشته به دنیا میآید
جمعه، 6 دی 1398
جوجه فرشتهی بازیگوش
جمعه، 6 دی 1398
لباس عید
جمعه، 6 دی 1398
پشت گل های سرخ
جمعه، 15 آذر 1398
تازه های مقالات
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نقش ادبیات دینی در خوشنویسی
اولین قرآن به خط نستعلیق
معرفی کوتاه بانوان خوشنویس
ولایت اهلبیت علیهم السلام نقشه راه سعادت
آموزشگاه زبان پردیسان ارائه دهنده دوره های متنوع و مدرن
ترسناک ترین مسیرهای ریلی جهان
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
بیشترین بازدید هفته
چهار زن برگزیده عالم
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
پیش شماره شهر های استان تهران
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
موارد بیشتر برای شما
مزایا و معایب کانال سیگنال فارکس و سیگنال خرید ارز دیجیتال در دنیای مالی
کمین حماس برای سربازان صهیونیست در بیت لاهیا
چرا در سوریه حضور پیدا کردیم؟
حاتمبخشی آمریکا از کیسه ایران!
جولان دادن نظامیان صهیونیست در جنوب سوریه
ادای احترام لبنانیها به شهدای مقاومت
خنثی سازی بیش از ۲۰۰ خرابکاری در پروازهای داخلی و خارجی
میزان رد مال صورت گرفته در پرونده چای دبش
آخرین جزئیات درباره شکایت از ظریف در قوه قضاییه
آخرین وضعیت پرونده معدن طبس از زبان جهانگیر
عراقچی: موشکهای یمن محاسبات دشمن را به هم زد
کشتی باری روسیه در مدیترانه غرق شد
فرآیند تبدیل "جولانی" به "احمد شرع" کراواتی
حضرت عیسی، از پسر خدا تا نماز خواندن پشت سر امام زمان
بیست و ششمین جشنواره بین الملل قصه گویی