مكتب اعتدال و امت معتدل
نويسنده: محمد حسين ملك زاده
اعتدال در تشريع و تكوين
توضيح آنكه: گاهي تاكيد بر انتخاب حد ميانه و وسط در يك مسئله جزئيِ فقهي، مانند آنجا كه قرآن كريم درباره كيفيت قرائت در نماز ميفرمايد: ولا تَجهَر بصلاتك و لاتُخافت بها و ابتغِ بين ذلك سبيلا ، و نماز را نه زياد بلند و نه زياد آهسته بخوان و در بين آن دو، راهي ميانه برگزين). توجه ما را به خود جلب ميكند.
و يا درباره انفاق ميفرمايد: و الذين اذا انفقوا لم يُسرفوا و لم يَقتروا و كان بين ذلك قواما ؛ و]بندگان شايسته خدا [كساني هستند كه چون انفاق كنند نه به اسراف و زياده روي ميپردازند و نه سختگيري ميكنند، بلكه در بين اين دو، حالت ميانه دارند.
همچنين ميفرمايد: و لاتجعل يدك مغوله إلي عنقك و لاتبسطها كل البسط فتقعد ملوماً محسوراً دستت را بر گردنت مبند ]يعني بخيل نباش[ و بيش از حد نيز دست خود را مگشاي ]و بريز و بپاشِ زيادي هم نكن[، كه مورد سرزنش قرارگيري و از كار فرو ماني.
يا در جاي ديگر، مثلاً در مسئله اي اعتقادي و كلامي؛ مانند «اختيار انسان» و كيفيت صدور فعل از آدمي ، ميبينيم كه اهل بيت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) با بيان اين حقيقت كه افعال صادر شده از انسان در عين انتساب به خود وي به خداوند نيز منتسب هستند، حق جويان را از افراط و تفريط جبريها و تفويضيها، رهايي بخشيده، آنان را به باوري اعتدالي در زمينه اختيار بشر فرا ميخوانند و ميفرمايند: لاجَبر و لاتفويض بَل الامر بين الامرين ؛ نه جبر و نه تفويض بلكه چيزي در ميانه اين دو.
و گاه مطلب، در افقي بالاتر قرار گرفته و نه تنها برخي فروع دين و يا حتي اصول دين، بلكه اساساً مسلمين و پيروان دين حق را به عنوان امتي ميانه و ميانه رو معرفي ميكردند؛ آنچنان كه خداوند عليم در قرآن حكيم ميفرمايد: و كذلك جعلناكم امه وسطاً ؛ و همان گونه ]كه قبله شما را قبله اي معتدل و ميانه تعيين كرديم[ شما را نيز امت ميانه قرار داديم.
و اهل بيت پيامبر(علیهم السلام) كه كامل ترينِ مسلمانان و بلكه پيشواي مسلمانان هستند، در معرفي خود ميفرمايند:
«نحن آل محمدٌ النَمَطُ الاَوسط ؛ ما خاندان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ، گروهي ميانه و معتدل هستيم».
اين رهبران بزرگ اسلام، خطاب به پيروان خويش و پويندگان طريق حق و حقيقت نيز ميفرمايند :
«يا مَعشر الشيعه آل محمدٍ، كونوا النُمرُقه الوِسطي يَرجع إليكم الغالي و يلحق بكم التالي ؛ اين شيعيان، پيروان آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) گروه ميانه و معتدل باشيد، كه افراطگر به سوي شما بازگردد و تفريط كار به شما رسد».
در ادعيه ماثوره نيز علاوه بر احاديث متعدد، ميبينيم كه همين تعبير «النمرقهالوسطي» يا «النمرقه الاوسط» مطرحشده است:
«اللهم لاتجعلنا من الذين تقدَموا فَمَرقَوا و لا من الذين تاخروا فمُحِقوا واجعلنا من النُمْرِقَه الاوسط ؛ خداوندا ما را در زمره كساني كه پيش افتادند - افراطكاران - و در نتيجه به بيراه ه رفتند و همچنين در زمره كساني كه عقب ماندند - تفريط كاران - و در نتيجه دچار هلاكت گرديدند قرار مده و ما را از گروه ميانه و معتدل قرار ده».
جالب آنكه، قرآن مجيد حتي وقتي ميخواهد جمع قليلي از يهوديان و مسيحيان را از انحرافات و كج رويهايي كه اكثريت يهوديها و مسيحيها بدان دچار بودند استثناء كند و آن جمع قليل را به عنوان جمعيتي با ايمان و درستكار معرفي نمايد، آنان را با تعبير امت معتدل و ميانه رو و امتي پرهيزكننده از افراط و تفريط، توصيف ميكند و ميفرمايد:
منهم امه مقتصده ؛ گروهي از آنان ميانه رو و معتدل هستند.
همچنين قرآن عظيم، ظاهراً از لسان لقمان حكيم، خطاب به فرزندش و در واقع به عنوان سفارشي هميشگي و خطابي همگاني، بشر را در همه رفتارها و كردارها به ميانه روي دعوت ميكند و ميفرمايد: و اقصِد في مَشْيِك ؛ در رفتار خويش ميانه رو باشد.
اما با سياحت افزونتر در سپهر نور گفته هايِ ديني ميبينيم، كه اين مطلب حتي از اين سطح (دعوت، امر و تشريع) نيز فراتر رفته و اسلام، حُسن «تعادل» و «حد وسط» و دوري از افراط و تفريط را به عنوان يك اصل اساسي و فراگير در تمامي عرصه هاي و امور؛ اعم از تشريع و تكوين معرفي ميكند؛ آنچنان كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بياني عامي كه لسان آن - به اصطلاح علمي - آبيِ از تخصيص است ، ميفرمايد: «خير الاموراوسطها ؛ بهترين امور، حد وسط و ميانه و حالت اعتدال آنهاست.
و ديگر فرقي نميكند كه اين امر، يك امر تكويني باشد يا يك امر تشريعي. طبعاً خداوند نيز كه به اقتضاي فيض دائم و رحمت واسعه و لطف و كرم بيمانند خويش و با توجه به هدف آفرينش، همه انسانها را به راه راست و درست و به خير و نيكي هدايت ميكند و اين هدايت (تكويني و تشريعي) را هم بر خود لازم فرموده، در حقيقت، راه ميانه و طريق اعتدال و راهي كه هيچ انحراف و گرايشي به سمت افراط و تفريط ندارد را به بندگان نشان مي دهد و آنان را به چنين راهي رهنمون ميگردد: «و علي الله قصد السبيل ؛ برخداست كه راه ميانه را در اختيار بندگان بگذارد.
اينجاست كه به روشنيِ هر چه تمامتر در مييابيم كه مساله اعتدال نه تنها صرفاً يك توصيه ساده اخلاقي يا دستور عادي ديني آن هم در برخي موارد نيست و از اين سطوح بالاتر است، بلكه متوجه ميشويم كه ميانه روي و اعتدال، يكي از ملامح عامه و خطوط برجسته جهانبيني توحيدي است كه بر همه شؤون و ساحت هاي حيات، سايه افكنده است و نه تنها تشريعاً، بلكه تكويناً نيز آفريدگار توانا و حكيم به مقتضاي حكمت بالغه خويش، نظام هستي را بر پايه اعتدال و تعادل آفريده و براساس تناسب و توازن، استوار ساخته است و السماء رفعها و وضع الميزان انا كل شيءٍ خلقناه بقدر.
انسان كامل، انسان معتدل
يعني انساني معتدل و متعادل ست؛ انساني كه در تمامي ابعاد شخصيتي و حياتي به كمال رسيده باشد؛ يعني در همه اين ابعاد داراي اعتدال باشد.
لذا ميبينيم پيامبر عظيم الشان(صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان معصوم ايشان(علیهم السلام) كه به عنوان شايستهترين عباد الرحمان، انسانهاي كامل، بلكه كاملترين انسانها در ميان تمامي ابناي بشر از طلوع هستي تا بيكرانه ابد ميباشند و وزن و ارزش هر كمالي در وجود هر انساني، بلكه هر مخلوقي به آنان سنجيده ميشود و صراط مستقيم هدايت به سوي كمال مطلوب ميباشند، خودشان مصاديق روشن و تجسم عيني اعتدال و تعادل هستند، همچنان كه خود آن بزرگواران هم ذوات قدسي خويش را با همين ويژگي توصيف فرموده اند و در همين نوشتار نيز به حديثي درباره اعتدال اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شد.
كما اينكه درباره شخص پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ، همو كه هستي نوري اش «اول ما خلق الله است و حقيقت وجودي اش، مجلاي اسماء و صفات باري و مجراي جريان مشيت الهي و واسطه سريان فيض و رحمت تكويني و تشريعي حق تعالي به تمام عوالم وجود و كائنات ميباشد، فرموده اند: «و سيرتُهُ القَصدُ ؛ سيره و روش پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، ميانه روي و اعتدال است.
ايشان نه تنها خود شخصيتي اعتدالي است، بلكه همگان را هم به اعتدال فرا ميخواند: «و امر بالقصْد ؛ ]امير المؤمنين علي(علیه السلام) درباره پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايد:[ به ميانه روي و اعتدال فرمان داد.
و سرانجام آنكه، چون انسان اشرف مخلوقات از حيث نوع است و از حيث شخص، فرد كامل آن؛ يعني انسان كامل ميباشد، از اين رو انسانهايي به اعتدال تام و كامل رسيده اند كه در حقيقت بايد گفت به مقام قدس انسان كامل بار يافته اند و شريفترين آفريده ها در ميان تمامي آفريدگان جهانها و جهانيان نيز هستند طوبي لهم و حُسن مَآب.
وجه تسميه اسلام به مكتب اعتدال
بنابراين، نامگذاري اسلام بدين نام، در واقع، توجه دادن اذهان به اين جنبه از جنبه هاي گوناگون اسلام است، كه البته اين جنبه - با استشهاد به شواهد فراوان، فراچنگ آمده از بازكاوي نصوص ديني است كه درصدر اين مقاله، به پاره اندكي از آنها اشاره كرديم - از گستردهترين و برجستهترين جنبه ها و ابعاد در دين و آيين الهي ميباشد.
اسلام و اتهام افراط و تفريط
و آيا متهم نمودن اسلام به گرايش به سمت افراط و تفريط از سرِ «اسلامشناسي» و يا حتي غرض ورزيهاي خاص صورت نميگيرد؟
البته انصاف حكم ميكند كه به اين حقيقت نيز اذعان كنيم كه شوربختانه دسته اي از ديدگاه ها يا رفتارهاي تندروانه و ضد اسلامي كه به نام اسلامگرايي و به وسيله برخي افراد و گروه هاي دور افتاده از جاده حق و انصاف، بروز و ظهور مييابد نيز، در مشوه نمودن طلعت اسلام و به نمايش گذاشتن سحنه و چهره اي غيراعتدالي و يا ضداعتدالي از اسلام در نزد افكار عمومي جهانيان، بي تاثير نبوده است.
اما پرسش اساسي اين است كه آيا ميتوان به همين راحتي نسبت به اين واقعيت كه بسياري از اين جماعات، حركات و نظرات غيراعتدالي، به طور مستقيم و يا با واسطه و وسائطي، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام براي ترسيم تصويري ناصواب از اسلام و مسلماني در اذهان خلايق در پهنه گيتي هستند ، تغافل نمود؟
حتي با اين فرض كه شِرذِمه و گروه قليلي هم در ميان اينها پيدا شوند كه بدون تاثيرپذيري، سازماندهي و يا حمايتهاي مادي و معنوي اسلامستيزان، و تنها منبعث از كج انديشيها و كج فهميهاي خويش، در پي اسلامي نامعتدل باشند، اما آيا بازهم ميتوان باور يا عمل عده اي خاص را به جميع مسلمين تسري داد؟ و مهمتر آنكه آيا ميتوان پاره اي امور اين چنيني را نه تنها به تمامي اهل قبله، بلكه به خود اسلام عزيز تعميم داد؛ آن هم با وجود اين همه نصوص و متون اسلامي كه سيماي اعتدالي عروس حضرت اسلام را نقاب و بُرقع از چهره برگرفته، در پيش ديدگان همه حق جويان جهان، جلوهگر ميسازد؟!
كاركردهاي درون ديني و برون ديني
توليد علم، طراحي نقشه فرهنگي و ترسيم الگوي توسعه
البته بر اهل فن پوشيده نيست كه يافتن ديدگاه رهيافت، راهكار و راهبرد صحيح كه نه سر از افراط درآورد و نه به تفريط بينجامد، افزون بر شناخت دقيق موضوعات و مسائل و شناخت حد افراط و تفريط آنها، به تفقه و اجتهادي قوي و همه سو نگر نياز دارد، كه با احاطه بر دانشها و بينشهاي ديني در تمامي زمينه ها - و نه فقط فقه مصطلح، آن هم با ديد غير اجتماعي و مضيق - و با كشف نوع نگرش دين به مسائل گوناگون، طريق وسط كه همان راه درست است را انتخاب نمايد. و در همين راستا و در صورت لزوم حتي به كوشش و تلاش در اجتهاد و توليد يا بازتوليد روشها و روششناسيهاي مناسب و متناسب، اقدام كند.
اگر چه انجام كاري بدين سترگي و با اين ژرفا و گستردگي، بسيار دور و دشوار به نظر مي رسد، اما قطعاً دينشناسان و عالمان ديني كه مرجع و پناهگاه مردم در دوران غيب ولي الله الاعظم(عج) هستند ، اگر از اين منظر به اسلام بنگرند، ميتوانند با تكيه براصول و مباني متخذ از دين و با استفاده از سازوكارها، متدها و روشهاي شرعي (نقلي و عقلي) و كارآمد تا حدود زيادي به اين مهم نائل آمده و بسياري از مشكلات و بحرانهاي پيش روي بشر را در زندگي فردي و جمعي، مرتفع سازند.
توجه به اعتدال به عنوان يكي از خطوط اصلي در تفكر و عمل اسلامي، منجر به كشف نظر درست و دقيق دين در عرصه هاي مختلف ميشود. و در واقع انديشه اعتدالي دين يكي از آموزه هاي كلي دين است كه بر موارد بيشماري، قابل تطبيق ميباشد و پاسخگوي نياز انسان به دانستن نظر و راه حل اسلام در زمينه مسائل و چالشهاي گوناگون زندگي انفرادي و اجتماعي ميباشد. البته همان گونه كه پيش از اين نيز اشاره شد، موضوعشناسي و تعيين حد افراط و تفريط و حد تعادل هر موضوع، كار جداگانه اي است كه بايد نسبت به آحاد موضوعات به صورت علي حده به انجام رسد.
واكاوي انتقادي آراي منسوب به دين
از اين رو علاوه بر نقش راهبرديِ انديشه اعتدال در نظريهپردازي و توليد علم و در مهندسي توسعه متعالي و متعادل و طراحي فرهنگي براي جامعه بر مبناي نظرگاه توحيدي و نيز پاسخگويي به پرسشها و نيازهاي نو پيدا، كه به آنها اشاره كرديم، بازخواني متون و نصوص ديني با عنايت به اصل اعتدال، بازبيني و تجديد نظر در پاره اي از بينشها، گرايشها، انديشه ها، آراء و نظريه هاي افراطي يا تفريطي كه به پندار برخي منشا ديني دارد را به ضرورتي پرهيزناپذير بدل ميكند؛ زيرا لحاظ اين حقيقت كه اسلام به عنوان مكتب اعتدال، هيچگاه انسان را به اتخاذ رويكردها و اقدام به رفتارهاي افراطي و تفريطي فرا نميخواند، ما را به اين نتيجه مي رساند كه اين نظريه ها، ريشه در آموزه هاي ديني نداشته، بلكه مخالف دين اند.
گذشته از مواردي كه نيازمند تامل و تجديدنظر هستند، تمامي باورها، ارزشها و بايدها و نبايدهايي كه به صراحت در منابع نقلي معتبر آمده، يا به دليل قطعي عقلي ثابت شده است و اكثر عقايد و بايسته ها و شايسته هايي كه بدان آشكاري نبوده، اما اسلامشناسان واقعي با زحمات طاقتفرسا و با بهرهگيري دقيق از منطق فهم دين و اجتهادي اصولي و مورد تاييد قرآن و عترت(علیه السلام) به كشف آنها نائل آمده اند، كاملاً با اصل ميانه روي و خط اعتدال، هماهنگي و همخواني دارد.
گرچه ممكن است براساس برخي ديدگاه هاي سطحي و غيرمنطقي و بر مبناي بعضي معيارها و ملاكهاي ناصواب، به طور مثال پاره اي از احكام شرعي كه چه بسا از ضروريات اسلام هم به شمار مي روند، اعتدالي به نظر نرسند، اما همينها هم اگر با نگاهي جامع و كلاننگر مورد ارزيابي قرار گيرند و به درستي تبيين شده، وجهشان بازنمايي گردد، اعتدالي بودنشان چون خورشيد فروزان در ميانه روز، آشكار ميشود.
تمدن ناب اسلامي
از اين منظر، بيداري اسلامي بازگشت به اسلام راستين و اصولگرايي اسلامي ، چيزي نيست، مگر رسيدن به اعتدال اسلمي و ارتقاء به جايگاه امت ميانه كه نتيجه آن برپاداشت تمدن اصيل و حقيقي اسلامي خواهد بود. تمدني كه عنصر ميانه روي و دوري از افراط و تفريط در حوزه نظر و عمل، نه تنها يكي از عناصر محوري در حدوث و قوام آن است، بلكه يكي از اركان مهم در بقا و دوام آن نيز ميباشد.
و اعتدال به عنوان عنصر تمدنساز استراتژيك در تمامي سطوح و لايه هاي تمدن كامل اسلامي از رويكردها، زيرساختها، مباني، شاخصها، مدلها و عوامل تا مظاهر، روبناها، آثار، نتايج و فراورده هاي نرم افزاري و سخت افزاري آن بروز و ظهور دارد.
منبع: دوهفته نامه پگاه حوزه، ش257
/خ