شمشیر نادانی فرود آمد
شد غرق خون خورشید در مسجد
یک چشمه غم در صبح خون آلود
از این عزا جوشید در مسجد
بعد از دو سه صبح پُر از آشوب
خورشید شد خاموش و ماتم شد
سهم مدینه از علی کم شد
سهم مدینه از زمان غم شد
حالا گذشته سال های سال
از فرق ضربت خورده ی آقا
مانده است از او یادی و نامی
در سال ها و قرن ها با ما
یادش همیشه بوده، اما کاش
گاهی کمی خورشید می بودیم
مانند او رفتار می کردیم
تا قرن ها جاوید می بودیم
شاعر: عباسعلی سپاهی یونسی
تصویرساز: نگین حسین زاده
شد غرق خون خورشید در مسجد
یک چشمه غم در صبح خون آلود
از این عزا جوشید در مسجد
بعد از دو سه صبح پُر از آشوب
خورشید شد خاموش و ماتم شد
سهم مدینه از علی کم شد
سهم مدینه از زمان غم شد
حالا گذشته سال های سال
از فرق ضربت خورده ی آقا
مانده است از او یادی و نامی
در سال ها و قرن ها با ما
یادش همیشه بوده، اما کاش
گاهی کمی خورشید می بودیم
مانند او رفتار می کردیم
تا قرن ها جاوید می بودیم
شاعر: عباسعلی سپاهی یونسی
تصویرساز: نگین حسین زاده