درمان‌های فرایند مدارا

وقتی ما از «محتوای شناخت صحبت می کنیم، در واقع به دانش نظام پردازش اطلاعات اشاره می کنیم، یعنی به اطلاعاتی که ذخیره شده اند یا هم اکنون در هشیاری قرار دارد. باورها بخشی از این مجموعه کتابخانه اطلاعات و دانش محسوب می شوند.
جمعه، 8 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمان‌های فرایند مدارا

نکته‌ی درباره‌ی درمان‌های فرایند مدارا در مقابل درمان‌های محتوامدار

درمان های شناختی- رفتاری موجود بیش‌تر درمان های محتوا مدار هستند. درمانگران بیشتر به محتوای افکار و باورهای فرد می پردازند و این محتوا را به چالش می کشند. درمان فراشناختی بیش تر به فرایندها علاقه مند است و تمرکز آن بر محتوا معمولا در حیطهی فراشناختی است تا در حیطه های اجتماعی، جسمانی و جهان که مورد تأکید سایر درمان ها می باشد.
 
برای مثال، در درمان شناختی رفتاری سنتی افسردگی، درمانگر به بررسی شواهد تأیید کننده و نفی کننده ی افکار و باورهای منفی بیمار دربارهی خود، جهان و آینده می پردازد. این امر در سؤال های درمانگر مانند «تحریف های شناختی موجود در فکر شما کدامند؟» و «چه شواهدی دارید که از این فکر حمایت نمی کنند؟» نمایان است. در حالی که، در درمان فراشناختی (MCT)، هدف درمانگر کاهش میزان نشخوار فکری، تغییر باورهای منفی دربارهی کنترل ناپذیری این فرایند و چالش با باورهای فراشناختی مثبت دربارهی لزوم درگیر شدن در این فرایند در واکنش به احساس غمگینی است. مداخلات در سطح فراشناختی با سؤال هایی نظیر «آیا می توانید نشخوار فکری خود را در واکنش به فکرتان به تعویق بیندازید؟» و «تفگر مداوم درباره ی آن فکر چه معایبی دارد؟» مشخص می شود.
 
وقتی ما از «محتوای شناخت صحبت می کنیم، در واقع به دانش نظام پردازش اطلاعات اشاره می کنیم، یعنی به اطلاعاتی که ذخیره شده اند یا هم اکنون در هشیاری قرار دارد. باورها بخشی از این مجموعه کتابخانه اطلاعات و دانش محسوب می شوند.
 
وقتی ما به «فرایندها» اشاره می کنیم، منظورمان اعمال و فعالیت های دخیل در کاربرد آن دانش و کسب دانش جدید است. از استعارهی کتابخانه به این دلیل استفاده می کنیم که فرایندها، به مثابهی جست و جوی یک کتاب، یافتن مکان آن، مطالعهی اطلاعات و استفاده از این اطلاعات برای تغییر اعمال، افکار و دانش خود می باشند. فرایندها، دانش (باورها) را به پیامدهای رفتاری و هیجانی پیوند زده و اثر تجربه ها را بر دانش تعیین می کنند.
 
ما نمی توانیم به طور مستقیم بر روی دانش، مانند باور «من بی ارزش هستم» کار کنیم. ما فقط می توانیم بر روی فرایندهایی که با دانش مرتبطند و موجب بهره مند شدن از دانش می شوند، کار کنیم. برای برداشتن این گام مهم، می توانیم به طور منطقی فرض کنیم که آنچه ما فکر می کنیم و آگاهانه باور داریم، از تجربه ی ذهنی فرایندها ناشی می شود. آنچه ما میدانیم، خود محتوا نیست، بلکه نتیجه ی فرایندهایی است که از آن محتوا استفاده می کنند. برخی بیماران می گویند که «بد هستند»، «دچار حمله ی قلبی خواهند شد» و «بی ارزش هستند»، چون به طور مکرر درگیر فرایندهایی می شوند که این اطلاعات غلط را باز تولید یا حفظ می کنند.درمان فراشناختی به بیماران کمک می کند تا الگوهای تفکر و سبک های مقابله ای خاصی که آنان را در حالت پریشانی هیجانی مداوم گرفتار می سازد و نیز باورهای فراشناختی خود دربارهی افکار و احساسات را شناسایی و تغییر دهند.مفهوم محوری در درمان فراشناختی این است که تغییر فرایندهای شناختی مانند سبک تفکر، فرایند توجه و راهبردهای ویژه برای استفاده از اطلاعات درونی، برای کمک به بیماران برای داشتن قضاوت صحیح ضروری است.
 
زمینه‌ی نظری درمان فراشناختی و ویژگی‌های اصلی مدل کارکرد اجرایی خود نظم بخش ( S - REF) را که این درمان بر پایه ی آن استوار است، توضیح داده شد. در این توصیف برخی جنبه های مدل که ارتباط اندکی با کار بالینی دارد، مورد بحث قرار نگرفت. خوانندگان علاقه مند به سایر موضوعات ساختار شناختی و نحوه ی ارتباط مدل با داده های تجربی در زمینه ی سوگیری شناختی می توانند به سایر منابع مراجعه کنند .
مدل فراشناختی، الگوی تفکر موسوم به سندرم شناختی- توجهی را مطرح می سازد که باعث بروز اختلال روانشناختی می شود. این سندرم پیامد کنترلی است که فراشناختها بر ارزیابی و مقابله دارند. فراشناختها به اطلاعات مربوط به افکار و احساسات درونی و راهبردهایی که ماهیت مقابله و تفکر را کنترل می کنند، اطلاق می شود. بنیان دانش فراشناختی، ماهیتی کاملا رویه ای دارد و شامل برنامه ها با طرح هایی است که شناخت را کنترل می کنند.
 
کاربرد عملی مدل فراشناختی نشان میدهد که درمان می تواند بر سطوح و جنبه‌های مختلفی از سیستم متمرکز شود. این امر به طیف گسترده ای از روش‌های کاری جدید منجر می شود. درمانگر باید بر حذف سندرم شناختی- توجهی متمرکز شود. تکنیک هایی برای انجام این کار طراحی شده اند. مدل فراشناختی بر تغییر باورهای فراشناختی نادرست تأکید می کند. هم چنین این شیوه ی درمانی علاوه بر تغییر دانش با باورهای گزارهای بر اهمیت تصحیح دانش رویه ای (برنامه های فراشناختی ضمنی بیمار نیز تأکید می نماید. این امر به معنای آموزش مهارت های جدید به بیمار جهت پاسخدهی به رخدادهای درونی به شیوه ای انعطاف پذیر و غیر متمرکز است. فرد از طریق تلاش برای فاصله گرفتن از افکار و تجربه کردن آنها به شیوه‌ی گسلیده (منفصل)، می تواند برنامه های فراشناختی ضروری جهت کنترل اثرات ناخواسته ی تجربه های آگاهانه را کسب کند.
 
درمان فراشناختی به بیماران کمک می کند تا الگوهای تفکر و سبک های مقابله ای خاصی که آنان را در حالت پریشانی هیجانی مداوم گرفتار می سازد و نیز باورهای فراشناختی خود دربارهی افکار و احساسات را شناسایی و تغییر دهند. درمان فراشناختی، آن گونه که در درمان های شناختی- رفتاری سنتی مرسوم است، بیش تر بر واقعیت سنجی باورهای منفی معمولی دربارهی خود و جهان متمرکز نمی شود. در مورد خانم افسرده ای که توصیف شد، ما تنها به ارزیابی افکار او پرداختیم، درمانگر باور او (اوضاع عوض نخواهد شد) را از طریق بررسی شواهد تأیید کننده و نفی کننده ی آن مورد واقعیت آزمایی قرار نداد. در عوض، درمان از طریق چالش با باورهای فراشناختی و حذف سندرم شناختی- توجهی، به او کمک کرد تا پاسخهای بدیلی برای افکار خود دربارهی تنها بودن پیدا کند. فکر یا باور فرد مبنی بر این که اوضاع تغییر نخواهد کرد، یک باور پایدار و مهم تلقی می شود، چون سندرم شناختی- توجهی موجب این حالت شده است.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.