علل بروز جنگ تحميلي (2)
نويسنده: دکتر منوچهر محمدي
شخصيت تصميمگيرنده
رمضاني كه از مشاوران كميته امنيت ملي كنگره آمريكا و نيز مشاور كارتر در امور ايران بود در كتاب خود چنين مينويسد: "جنگ عراق و ايران در واقع واكنش و پاسخ عراق به تهديداتي بود كه از ناحيه بنيادگرايي اسلام امام خميني احساس ميكرد، اما علت ديگر آن ناشي از بازتاب و انعكاس جاه طلبي و قدرت طلبي صدام نيز بوده است.
وي مترصد بود كه خلأ قدرت ناشي از سقوط رژيم شاه در منطقه را پر نمايد. همچنين اين فرصت با افزايش قدرت اقتصادي عراق به علت افزايش قيمت نفت در منطقه خليج فارس ايجاد شده بود. چنانچه عراق جايگزين ايران به عنوان دومين توليدكننده نفت بعد از عربستان سعودي در منطقه شده بود.
ظهور قدرت سياسي عراق بعد از افول رژيم مصر در خاورميانه به علت امضاي پيمان كمپ ديويد و صلح با اسراييل و بروز يك خصومت و دشمني آشكار ميان عراق و سوريه در جبهه شرقي همه و همه بر قدرت طلبي صدام صحه گذاشت.
صدام حسين در آغزا تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود واميدواري داشت با پيروزي سريع بر ايران خواسته هاي جاه طلبانه و شخصي وي ارضا و تأمين گردد.انگيزه اول تلاش براي كسب رهبري جهن عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضاي پيمان كمپ ديويد وانزواي صمر، جهان عرب دچار خلأ رهبري شده بود شخصيتي كه بتواند با استفاده از امكانات و تواناييهاي كشور خود در جهت آرمان هاي وحدت جهان عرب و جبران تحقير اعراب در قبال اسراييل اين خلأ را پر بنمايند. صدام حسين اميدوار بود با پيروزي در جنگ با ايران چنين موقعيتي را كسب نمايد و به هين خاطر نام اين جنگ را جنگ قادسيه ناميد تا ياداور شكست ايرانيها از اعراب مسلمان در اوايل ظهور اسلام باشد.
مجله دولتي "الفباء" كه به وسيله رژي معراق منتشر مي شود در شماره 562 مورخه 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رويارويي به تضادبين عرب و ايراني دامن زده و چنين مي نويسد:
"اعراب، عادت كرده اند كه عراق در برابر يورش تاتارها در قرن دهم و قرن بيستم ايستادگي كند و تيرهاي سلجوقيان وعيلاميان را در قرن بيستم متقوف كند. عادت كرده اند كه عراق نگهبان منطقه شرقي جهان عرب كه در تيررس دشمن است باشد.... عراق از پنج هزار سال تاكنون در خط اول نبرد، گامي استوار و با ثبات در مرزهاي شرقي و بازوي پرتحرك در غرب اين مزها بوده است.
صدام حسين در مراسم افتتاح يك پادگان نظامي در 18/3/59 باعنوان پادگان قادسيه مي گويد: شما در اين مكان انقلاب خود را پيش روي داريد كه شما را به مفهم قادسيه رهبري مي كند.شما در اينجا نه تنهانام قادسيه را برخورد داريد بلكه شرف و مفهوم آن را نيز باخويشتن داريد. شما آمادگي والاي گذشت و ايثار را همانگونه كه صفت مردان قادسيه نخستين در رهايي امت عرب و تمامي ميهن عربي بود دارا هستيد و تنهاب راي پاسداري از عراق آزاد مبارزه نمي كنيد.
دكتر "امين " يكي ازبعثيها مي گويد كه به قدرت رسيدن صدام حسين مصادف با يك مرحله نوين در تاريخ سياسي عراق بود و در اين ميان عراق از چندين جهت قدرتمند شده بود و در آينده نزديك در سطح خليج فارس و جهان عرب نقش مهمي از جانب وي در شرف انجام بود. الياس فرح يكي از رهبران بعث عراق مي گويد كه "قادسيه " صدام موقعيتي بود براي وي تا رد چشم جهان عرب به عنوان يك رهبر تاريخي كه پل ميان گذشته و آينده را از نو بنا نهاده و درهاي آينده را به سوي مردم گشوده است خود را جلوه گر سازد.
مجيد خدوري در شرح زندگي صدام حسين و تأثير ناصر بر او چنين مي نويسد:
زماني كه صدام حسين در مصر در دانشكده حقوق قاهره مشغول تحصيل بود كارهاي ناصر را زيرنظر مي گيرد و با دقت به آنها مي نگرد برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبي يادمي كند و مي آموزد كه چگونه نقش وي را بازي كند. او از شيوه "آزمايش و خطاي " ناصر پيروي مي كند و سعي مي كند يك مقلد كوركورانه نباشد.
انگيزه دوم صدام اين بودكه با ساتفاده از سقوط شاه كه بر اساس دكترين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود بتواند با پيروزير بر ايران خلأ سقوط شاه را پر نموده ونقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي كند و عليرغم مواضع ضد امريكايي كه قبلا اتخاذ مي كرد به آمريكايي ها نشان دهد كه تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وي در راستاي اهداف آمريكا در منطقه باشد تا بدان حد كه برژينسكي بعد از ملاقات با صدام و در ستايش وي مي گويد: مابين منافع آمريكا و عراق تضادي نمي يابيم باتوجه به اينكه در اين مرحله سياستهاي منطقه اي جمهوري اسلامي در تضاد با سياست هاي آمريكا بود صدام حسين تلاش كرد كه خود را به عنوان يك عامل موثر بازدارنده و خنثي كننده اقدامات ايران در سطح منطقه نشان دهد.
روزنامه كريستين ساينس مونيتور چاپ آمريكابا اشاره به يك گزارش از جلسات سري دولت عراق كه دو ماه بعد از سقوط رژيم شاه تشكيل شده بود مي نويسد: در آن جلسه بعد از بحث و بررسي پيرامون نقش شاه و روابط آن با آمريكا در دفاع از منافع غرب و ژانردمي خليج فارس مطرح شد كه رد حال حاضر رژيم نوپاي ايران با از بين رفتن ارتش و تأسياست اصلي آن قادر به انجام اين نقش نخواهد بود و عراق تنها كشوري است كه با استفاده از اين موقعيت مي تواند خلأ ايجاد شده را پر نمايد و اين كار بايد با برنامه ريزي دقت، سرعت و مداومت انجام گيرد. به عقيده حزب بعث براي ايجاد يك موقعيت ژئوپوليتيك جديدبه وسيله عراق زمينه از هر جهت فراهم است لذا حمله نظامي به ايران باوارد آوردن يك ضربه مؤثر به شكست ايران منتهي مي شود.
انگيزه سوم صدام جبران تحقيري بود كه شخصا در امضاي قرارداد 1975 الجزاير شده بود. در سال 1975 به دنبال مشكلاتي كه در عراق در جنگ با كردها براي دولت عراق فراهم شده بود و كردهاي عراق مورد حمايت شاه قرار داشتند صدام حسين معاون رئيس جمهور عراق تحت فشارهاي داخلي و بين المللي به امضا قراداد مزبور تن در داد و همواره احساس مي كرد كه در اين جريان تحقير شده و "اجبارا " تن به امضا اين قراداد داده است. بنابراين مترصد فرصتي بود كه بتواند اين احساس حقارت را جبران نمايد. بدين علت درد صدد بهانه اي بود كه قرارداد 12975 را باطل اعلام نمايد و اين كاري بود كه در 17 سپتامبر 1980 (سه روز قبل از آغاز جنگ) رد يك اجلاس فوق العاده مجمع ملي صورت داد. صدام حسين در مورد اين تصميم گفت: از زماني كه حاكمان ايران اين معاهده را از آغاز در دست گرفتند به وسيله مداخله در امرو داخلي عراق چه به صورت پشتياني مالي و ياتسليحاتي از گروه هاي مختلف نقض كرده اند همانطور كه شاه چنين مي كرد... من به شما اعلام مي كنم كه معاهده 6 مارس 1975 الجزيره از طرف ما ملغي مي باشد.
عامل اجتماعي
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 به رهبري امام خميني موج جديدي از نا آراميهاي شيعيان را در عراق به وجود مي آورد. تظاهركنندگان در مراسم محرم آن سال خواستار اصلاحات اجتماعي و استقرار يك حكومت اسلامي مي شوند. نويسنده كتاب جنبش هاي اسلامي در جهان عرب در اين رابطه مي گويد دولت عراق باتوجه به الهاماتي كه مبارزان شيعه از جانب آيت الله خميني مي گيرند، حزب الدعوه را همچون ستون پنجمي ميم داند كه هدفش ادغام ايران و عراق است.دولت در پاسخ "آيت الله صدر " را دستگير و تظاهرات شيعيان را به شدت درهم مي كوبد. عظمت و گستردگي سركوب باعث ميشود تا اندكي پس از روي كارآمدن "صدام حسين " در 23 ژوئيه 1979، 22 مقام بلندپايه بعثي اعدام شوند. اعلام حمايت مطلق از انقلاب اسلامي ايران توسط آيت لاله صدر و تشويق مبارزه مسلحانه عليه رژيم موجب مي شود كه او رابه تشكيل يك حكومت شيعه در عراق و خيانت متهم نموده و همراه با خواهرش وي را در آوريل 1981 به شهادت برسانند.
در ماه هاي قبل از جنگ حوادثي در عراق به وقوع مي پيوندد كه مقامات رژيم آن را به عوامل جمهوري اسلامي ايران نسبت مي دهند و اين حوادث نشان دهنده اين است كه اوضاع داخلي عراق تا چه ميزان بر اثر انقلاب اسلامي آسيب پذير شده است. صرفنظر از اينكه ادعاهاي رژيم بعث تا چه ميزان با واقعيت منطبق است ولي بيانگر نوعي بيم و ترس از تحولات انقلاب اسلامي مي باشد رئيس جمهور عراق كليه اين حوادث را بعدها در هنگام سخنراني خودش (20/4/63) چنين اعلام ميكند:
"با سوء قصد به وزير امور خارجه شروع كردند. سپس به يكي از اعضاي شوراي رهبري ملي ما حمله كردند. به وزير اطلاعات سوء قصد نمودند و در يك جشن دانشجويي، جشن ديگري با پرتاب بمبها آغاز كردند. كساني كه در اين حوادث شركت داشتند از افراد مدرسه ايرانيان ونمايندگيهاي ايران در عراق بودند. اسلحه از آنهاست و همكاري نيز همين طور اين مسئله روشن و آشكار است ". رژيم عراق همچنين شورش كردهاي شمال عراق را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي متأثر از انقلاب ايران مي داند تا جايي كه رئيس جمهور عراق بزعم خود يكي از دلايل لغو موافقتنامه الجزاير را دخالت جمهوري اسلامي ايران در قضيه اكراد ميداند. وي در نطق 17 سپتامبر 1980 چند روز قبل از حمله سراسري عراق به ايران مي گويد: ايران از پسران بارزاني دعوت نمودهاست كه به اين كشور بيايند. اين كشور يعني ايران قصد دارد آنان را عليه دولت عراق تحريك كند.
بنابراين نگرانيهايي كه دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامي بر عراق داشته نيز عامل مهمي در آغاز اين جنگ و به منظور شكست و نابودي انقلاب بوده است تا بدين وسيله از تأثير آن بر جامعه عراق جلوگيري نمايد. در عين حال اوضاع داخلي ايران را نيز به عنوان يك انگيزه مهم در ترغيب صدام به آغاز جنگ نبايد فراموش كرد. حكام عراق بر اساس شواهد مختلف مطمئن بودند كه در يك جنگ كوتاه مدت در مقابل ايران به اهداف از پيش تعيين شده خود خواهند رسيد. اوضاع داخلي ايران بعد از پيروزي انقلاب و بلافاصله قبل از آغاز تجاوز براي يك رژيم متجاوز در سه زمينه تحريك كننده بود. اولا: دولت انقلابي نه تنها هنوز دوران ناآرامي بع از انقلاب را پشت سر ميگذاشت بلكه به علت حضور ليبرالها رد حاكميت و به ويژه حضور بني صدر به عنوان رئيس جمهور و فرمانده كل قوا درگير يك سري تضادها و اختلافات شديد درون حاكميت بود و امكان هماهنگي و تمركز در تصميم گيري را كه لازمه شرايط بحراني و جنگ مي باشد از بين برده بود و از طرف ديگر نيروهاي مسلح نيز به دلايل متعدد انسجام و آمادگي لازم براي مقابله با يك جنگ خارجي همه جانبه را نداشتند. سازمان و تشكيلات ارتش بعد از انقلاب و به دنبال تصفيههاي ضروري دوران بازسازي و بازنگري خود را ميگذارند و از نظر تجهيزاتي نيز با تحريم تسليحاتي آمريكا و خروج كارشناسان نظامي مواجه بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه بيشتر براي مواجهه با ضد انقلاب داخلي ايجاد شده بود دوران طفوليت و عنفوان جواني خود را طي ميكرد و به هيچ وجه براي يك جنگ كلاسيك مدرن ساخته نشده بود. همچنين درگيريهاي قومي و محلي در مناطق مختلف كشور نيروهاي مسلح را به خود مشغول داشته بود. تنها چيزي كه در محاسبات صدام و بسياري از مشوقين و محركين وي با آغاز جنگ منظور نشده بود انرژي عظيم وفوق العادهاي بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي و حضو تودههاي عظيم ميليوني و با اعتقادات راسخ اسلامي و آمادگي براي ايثار وشهادت تحت رهبريهاي بزرگمرد تاريخ امام خميني آزاد شده بود و توانست آرزوهاي صدام و پشتيبانانش را مبدل به يأس كند.
عامل بوروكراتيك
عامل نقش
بررسي فوق نشان مي دهد كه از ميان متغيرهاي پنجگانه پيشنهادي جيمز روزنو (شخصيت، سيستم بينالملل، اجتماعي، بوروركراتيك و نقش) مهمترين عاملي كه در تصميم گيري صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران نقش داشتهاند در درجه اول سيستم بين الملل بوده است ودر مرحله بعدي شخصيت و روحيات رئيس جمهور عراق بوده كه به عنوان يك ديكتاتور در رأس حكومت عراق فارق از هرگونه مانع و رادعي و در جهت ارضاي نيات جاه طلبانه خود دست به چنين اقدامي زده و به مدت هشت سال دو كشور ايران و عراق را دچار جنگي خونين و خسارت بار نمود. به عبارت ديگر چنانچه زمينه مساعد وتشويق كننده بين المللي در شرايط خاص زماني وجود نمي داشت از قبيل شكستهاي حقارت بار آمريكا در اثر انقلاب اسلامي ترس دولتهاي استكبار و همچنين دولتهاي مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها، غيرمحتمل ميبود كه صدام حسين دست به چنين قمار خطرناكي بزند. زيرا كه در گذشته در زمان رژيم شاه عليرغم اختلافات مرزي ميان دو كشور و عليرغم اينكه مرد قدرتمند عراق در آن زمان صدام حسين بوده است به خاطر نامساعد بودن زمينه جهاني نه تنها چنين اقدامي صورت نگرفت بلكه مجبور شد با امضاي قرارداد الجزاير در 1975 از بسياري از ادعاهاي خود دست بردارد.
چرا عراق؟
چارچوبه تئوريك پيشنهادي روزنو، اگرچه در تقسيم بندي و تنظيم علل و عوامل تصميم گيري در سياست خارجي كمك قابل توجهي به محقق علوم سياسي و روابط بين المل مي نمايد در عين حال توصيفي بوده و ضرورتا جدول ارائه شده توسط وي و اولويتهاي برشمرده قطعي نبوده و كليت و عموميت پيدا نمي كند. به خصوص كه در هيچ يك از مدل هاي ارائه شده به متغير سيستميك اولويت داده نشده است. در حالي كه در بسياري از كشورهاي جهان سوم و به ويژه منطقه رژيمهاي غيرمردمي شديدا تحت سلطه و نفوذ و يا متأثر از قدرتهاي بزرگ جهاني مي باشند و سياست هاي متخذه اين كشورها تابعي از سياستهاي متغير كشورهاي سلطه گر و صاحب نفوذ مي باشد. در حالي كه از ديدگاه روزنو دولتها در صحنه روابط بينالملل بازيگران مستقلي هستند كه بر اساس محاسبه خود و منافع دولت و كشورشان در عين رعايت عكسالعلمهاي بينالمللي اتخاذ تصميم نموده و عمل ميكنند.
از طرف ديگر اين چارچوبه كمك قابل توجهي به علت يابي و چرايي تصميمات سياست خارجي نميكند و محقق مجبور است با استفاده از تئوريهاي ديگر ارائه شده توسط تئوريسينهاي روابط بينالملل اين خلأ را پركرده و كمبود را جبران نمايد.
ادامه دارد .....
منبع: http://www.farsnews.net
/خ