ادبورزی امام به دشمنان
پیشوای شهیدان کربلا در تخلّق به اخلاق اسلامی تا آن جا پیش میرود که نه تنها به دوستان بلکه به دشمنان خود هم احترام میگذارد و حق ادب را درباره آنها به جا میآورد. در شب عاشوراء، وقتی شمر بن ذی الجوشن، از فرماندهان سپاه عمر سعد، برای حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان اماننامه آورد سید الشهداء سقای سپاهش را که به یقین باید پرچمدار وفاداری و علمدار پایمردی نامید به دادن جواب شمر دعوت کرد؛ زیرا پیش از فرمان ایشان، حضرت عباس علیه السلام حتی از جای خود هم برنخاسته بود؛ چه بسا چنان محو و غرق همصحبتی با مولا و مرادش بود که غیر را نمیدید و نمیشنید که البته همین هم خود از مصادیق ادب عالی عباس بن علی است. قمر بنی هاشم حتی نمیخواست با شمر رو در رو شود و پیشنهاد بیشرمانهاش را بشنود چه رسد به آن که جواب مثبت بدهد. این امام بود که برادرش را فراخواند تا برخیزد و جواب شمر را - و لو فاسق است - بدهد.(1) این رفتار امام حسین علیه السلام برای امروز شیعه و شیعیان امروز بسیار راهگشا است. چه بسیار اختلاف نظرهای موردی و سطحی که باعث میشود دو برادر شیعی رابطهشان را قطع کنند و جواب سلام یکدیگر را ندهند اما امام که باید الگوی زیست دینی مومنان باشد این چنین رفتار میکند.یکی دیگر از جلوههای ناب ادبورزی سید شهیدان و مولای اخلاقمداران، در آن جاست که با فرمانده سپاه دشمن جناب حر بن یزید ریاحی مواجه میشود. امام در ابتدا، وقتی خستگی مفرط و تشنگی شدید حر و یارانش را دید همهشان را سیراب کرد و حتی به اسبهای آنها نیز آب داد!(2) آری این جلوه از جوانمردی را باید هم فقط حسین بن علی عامل باشد، مردی که تربیتیافته پدرش، امیرمومنان، علی بن ابیطالب است؛ همان که غذای خویش، همسر و فرزندان روزهدارش را به گرسنهی بیپناه داد و خود و خانوادهاش سر گرسنه به بالین گذاشتند. از اخلاق چنان پدری، باید هم ادبورزی رشکبرانگیز چنین فرزندی را نظارهگر باشیم!
شاید اوج ادبورزی حضرت سید الشهداء علیه السلام را بتوان در پذیرش توبهی حر دانست. آن جا که فرمانده سپاه مقابلِ امام، با خود اندیشید که اکنون وقت آن فرا رسیده است تا میان سعادت و شقاوت یکی را برگزینم و جانبازی در رکاب نوهی رسول خدا را به پیروزی در راه بنیامیه ترجیح دهم. او تصمیمش را گرفت و به سوی سپاه امام روانه شد. اما با خود گمان میکرد بعید است حضرت حسین علیه السلام توبهاش را بپذیرد و یا دستکم به آسانی قبولش کند اما ادب امام همام فراتر از فکر حر بود. امام با روی باز پذیرفت(3) و به روی خود نیاورد که او همانی است که تا چند دقیقهی پیش، راه بر خاندان نبوت بسته بود. این ادب فوقالعادهی امام که حتی پیش از قبول توبهی دشمن، ستمورزیهایش را به رویش نمیآورد اعجابانگیز و بیگمان بینظیر است!
ادبورزی خانوادهی امام به ایشان
ماجرای عاشورا برای پیروان اهل بیت، سراسر درس و پند است. از درخشانترین ستارهی آسمان 72 اختر که بگذریم به خواهر بزرگوار ایشان حضرت زینب علیها السلام، میرسیم که ثابت کرده در ادبورزی شاگرد خوبی برای مدرسهی حسینی بوده است. این بانویی که «صبر» را خجالتزده، «تحمل» را شرمسار و «شکایت» را ناامید کرد «ادب» را نیز معنا و مفهومی دیگر بخشید. در روز عاشوراء وقتی فرزندان برومندش عون و محمد در راه دایی بزرگوار و امام زمانشان جانفشانی کردند و بر زمین افتادند از خیمه بیرون نیامد؛(4) مبادا برادرش روی مادر شهدای جوان را ببیند و شرمگین شود!دیگر نمونهی شگفتانگیز ادب را بیتردید باید در رفتار قمر بنی هاشم جستجو کرد. او که با لبان خشک و تشنه و جسمی خسته از گرما و عطش و کوفته از سنگینی سپر و سلاح و پرچم به لب رود آمد، دستهای خشکش را در آب سرد و گوارا و دلچسب رود فروبرد. دستان خشکیده و خسته را چون کاسهای از آب گوارا پر کرد و تا نزدیکی لبهای ترکخورده بالا آورد اما وقتی به یاد تشنگی امام و فرزندانش افتاد آب را دوباره به رود ریخت.(5) بیگمان اگر عباس بن علی علیه السلام از آن آب مینوشید امروز هیچکس او را سرزنش نمیکرد اما پرچمدار پهلوان و پرصلابت کربلا، ادب را در آن دید که نخست مولایش و فرزندان مظلومش آب بنوشند و سپس خودش سیراب شود.
جمعبندی
حادثهی کربلا از جهات مهم قابلیت تحلیل و درسآموزی دارد. در این جستار کوتاه دوقسمتی، کوشیدیم در حد توان اندک و بضاعت ناچیز، از میراث غنی عاشورا در «خُلق مودبانه» بهرهای بگیریم و توشهای برداریم. باشد که قبول افتد و بپذیرند.پینوشتها:
(1) ابصار العین فی انصار الحسین،ج1، ص58(2) ویکی فقه، مقالهی «سپاه حر بن یزید ریاحی»
(3) تاریخ طبری، ج4، ص325
(4) ریاحین الشریعة، ج3، ص43
(5) بحار الانوار،ج45، ص41