كاريزماي مسجد هدايت (2)
2-جاذبه و دافعه:
حجه الاسلام عبدالمجيد معاديخواه در اين رابطه ميگويد:«مرحوم آقاي طالقاني خيلي عاطفي و گرم بود و گيرايي بسياري داشت. وقتي آدم نزديك ايشان ميشد بيش از حد متعارف احساس صميميت ميكرد. من مدتي كه با ايشان آشنا شدم حالت پدر و پسري با او داشتيم.»29 مهندس يكتا نيز در اين خصوص ميگويد:«بنده تحت تاثير شخصيت بيرياي آقاي طالقاني قرار گرفتم و ايشان بدون آنكه ما را بشناسد مستمعين را هدايت ميكرد، و واقعا اين مكان] مسجد هدايت[ به واسطه ايشان هدايتگر بود.»30 وجود آيت الله طالقاني در مسجد آنهم در مقطع زماني كه خيابان استانبول مملو از مسائل غير اخلاقي و ناهنجاريهاي اجتماعي بود باعث تقويت روحيه شركت كنندگان در جلسات و نيز جذب جوانها در اين مكان براي مبارزه با رژيم طاغوت شده بود. «اين كلاسهايي كه در استانبول و لالهزار بودند، واقعا به بركت نفس آيت الله طالقاني مرد ميدان شدند، آنهم زماني كه اصلا بيخ گوش مسجد مغازه و مكان غير اخلاقي تاسيس كرده بودند. ايشان واقعا براي جوانها پدري ميكرد و به جوانها هميشه توصيه مي كرد كه اختلافها را كنار بگذارند و دشمن مشترك (رژيم پهلوي) را مد نظر داشته باشند.»31
معاديخواه در ارتباط با جذب جوانها نيز ميگويد:«ايشان در برخورد با نسل جوان جوري بود كه در واقع ميشود گفت احساس عجيبي براي جذب آنها به اسلام و نجات از مسائل و گرايشهاي انحرافي داشت. حتي گاهي بعضي از جوانها سوالات بي موردي ميپرسيدند كه ربطي به مسائل مطرح شده در مسجد نداشت ولي ايشان با وقار و به صورت منطقي به همان سوال پاسخ قانع كننده و جذابي ميداد كه جوانها سرتا پا گوش بودند.»32
در اين رابطه مكري نژاد يكي از كسبه محل ميگويد:«موقعي كه جوانان براي نماز ميآمدند به دليل لباس تنگي كه ميپوشيدند، نشستن و نماز خواندن براي آنها راحت نبود آقاي طالقاني دستور دادند تعداد زيادي پيژامه تهيه نمايند تا جوانان بتوانند با تعويض شلوار، راحتتر نماز و جلسات را برگزار نمايند.»33 ايشان در جذب جوانها بسيار خوش فكر عمل ميكرد. بعضي از جوانها كه براي اولين بار به مسجد ميآمدند و با مسائل اسلامي و ديني آشنا ميشدند بسيار تحت تاثير آيت الله طالقاني قرار ميگرفتند.34حجه الاسلام علي دواني ميگويد:« شبي به مسجد هدايت آمدم و در صف اول نماز جماعت، جمعي از شخصيتهاي اسلامي را ديدم و پس از نماز كه آقاي طالقاني منبر رفتند ايشان را روحاني بصير و شجاعي ديدم كه زبان نسل جوان و طبقه تحصيلكرده را خوب ميداند… راز موفقيت آيت الله طالقاني گذشته از ايمان و اخلاص ايشان به نهضت اسلامي، قدرت بيان و قلم معظم له است كه از هر دو جهت تشريح مباني اسلامي و تفكرات انقلابي خود به ميزان لازم دارا ميباشند.»35 آيت الله مهدوي كني در رابطه با نقش ايشان در اتحاد بين گروهها ميگويد:«امام فرمودند كه ايشان از كساني بود كه ميتوانست به وسيله آرامشي كه داشت به اعصاب متشنج جامعه ما آرامش ببخشد. تفرقه ها را مبدل به اتحاد بكند، واقعا اينطور بود.»36 با توجه به شناختي كه دوستان از آيت الله طالقاني داشتند ايشان را نسبت به مسائل روز و سعه صدر، انساني وارسته و جذاب يافته بودند.37
«ايشان شديدا به مكتب معتقد بودند و خيلي هم دقيق به مسائل اسلام توجه داشت، ولي نسبت به كسي كه اسلام را قبول نداشت، در مرحله اول به هيچ وجه به طريق خصمانه برخورد نميكرد، تمام سعياش اين بود كه طرف را آگاه سازد و با منطق درست به وي بفهماند كه اشتباه ميكند آنهم نه در قالب كلمات زشت و تحقير كننده، بلكه در قالب بها دادن و شخصيت دادن به انساني كه به يك سري مسائل توجه دارد. اگر اين سعه صدر ايشان و اين روحيه آزادي خواهياش را توام با آن شناخت و برداشتي كه از اسلام داشت كنار هم بگذاريم، ميبينيم كه اين ويژگي كمتر در ديگران ديده ميشود.»38
در اين رابطه خوش صولتان ميگويد:«گاهي اوقات آقاي طالقاني به نماز دير ميآمدند، آقا سيد ابراهيم موسوي نماز را شروع كرده و جماعت را برگزار مينمودند. ايشان با آن متانت و شهامت و جذابيت پشت سر آقا ابراهيم ميايستادند و نماز جماعت را به اتفاق ديگران ميخواندند. ايشان بسيار خوشرو بودند و قدرت جذب ايشان بينهايت بود به طوريكه تمام گروهها از هر فكر و انديشهاي را جمع ميكردند»در اين رابطه محمدصادق قاضي طباطبايي ميگويد:« جلال آل احمد آدم مذهبي آنچناني نبود. ايشان ]آيت الله طالقاني[ با مرحوم جلال حشر و نشر داشت و هر دو اهل طالقان بودند. بنده يادم هست كه ايشان در منزل خود با مرحوم جلال به بحث و تبادل نظر سياسي ميپرداخت و تا آنجا آيت الله طالقاني پيش رفت و از موقعيتها در جهت كشاندن افراد به مسائل اسلامي استفاده كرد كه مرحوم جلال به مكه مكرمه رفته و در برگشت كتاب «خسي در ميقات» را نوشت و در نهايت تا آخر عمرش مسلمان محققي باقي ماند.»39
اصولا در مخالفتهايي كه عليه رژيم پهلوي صورت ميگرفت يك سري افراد از موقعيتهايي كه آيت الله طالقاني براي جذب گروهها بهره ميجست سوء استفاده كرده و خود را به ايشان نزديك ميكردند. افرادي نيز كه براي رژيم و عوامل آنها كار ميكردند در جلسات مسجد حضور پيدا كرده و گزارشهاي خود را به ساواك ميدادند. آيت الله طالقاني به دليل بينش و سيرت بالايي كه داشت تمام افرادي كه براي رژيم كار ميكردند ميشناخت. ايشان در همان جلسه يا با پيغام به آنها ميگفت كه از اين كار دست بردارند. در اين رابطه طالب زاده از كسبه اطراف مسجد هدايت ميگويد:«يكبار يك ساواكي آمده بود و در جلسهاي كه برگزار شده بود شركت كرد. اين ساواكي پهلوي آقا نشسته بود هرچه ميخواست با ايشان صحبت كند آقا تحويلش نميگرفت چون ايشان فهميده بود كه آن فرد چكاره است. بالاخره طرف فهميد كه ايشان از كارش مطلع شده و ناگزير مجلس را ترك كرد.»40
در مورد طرد و رسوا نمودن افراد ساواكي، خوش صولتان نيز ميگويد:« آقاي طالقاني در حين صحبتهايشان ميگفتند: آمدي اينجا چكار كني، ميخواهي گزارش بدهي، ميخواهي بروي چند صد تومان بگيري، بلند شو برو، چند صد تومانت را ما به تو ميدهيم. بلند شو و برو گورت را گم كن»41مهندس سيفيان چنين ميگويد:«آقاي طالقاني ميگفتند كه اينها ميآيند پيش من و ميگويند آقا ببخشيد ما ماموريم و معذوريم. ايشان ميگفتند غلط كردي كه مامور شدي كه معذور بشوي، چرا در اين لباس رفتي، ايشان خيلي با جذبه با آنها صحبت ميكرد و ملاحظهاي در اين مورد نداشت.»42
آيت الله طالقاني در بيرون از مسجد و حتي در دادگاهي كه قرار بود ايشان را محاكمه نمايد، افرادي كه در دادگاه حضور داشتند را مجذوب يا دادگاه را منحرف و بي نتيجه باقي ميگذاشت.در اين رابطه مصطفي صادقي چنين ميگويد:«يكي از دادگاههاي ايشان تشكيل شده بود. رئيس اين دادگاه تيمسار قره باغي و نيز وكيل ايشان تيمسار مسعودي بود. قره باغي از وكيل ايشان سوال كرد كه اگر به خيابان استانبول براي خريد برويد و نزديك غروب باشد آيا ميرويد مسجد هدايت و نماز ميخوانيد؟ وكيل آيت الله طالقاني گفت: بله، به دليل اينكه مسلمان هستم ميروم و نماز ميخوانم. ايشان آنقدر تحت تاثير آيت الله طالقاني قرار گرفته بود كه بلند شد و گفت: اتهام نامسلماني به من نزنيد، من مسلمانم، من هيئتي هستم. رئيس دادگاه نيز عليه وكيل كيفر خواستي تنظيم نمود.»43
در يكي از دادگاههايي كه رژيم براي محاكمه آيت الله طالقاني ترتيب داده بود و رئيس آن قره باغي بود، آيت الله طالقاني هرگز مستقيما به سوالات او پاسخ نداده و هرگز براي او احترامي قائل نگرديد. ايشان از چنان آرامشي برخوردار بودند كه بارها بر روي صندلي دادگاه به حالت چهارزانو نشسته و خود را به خواب عميقي فرو ميبرد و هرگاه رئيس دادگاه ايشان را مورد خطاب قرار ميداد بايستي يكي از افراد، او را از خواب بيدار و مساله را تفهيم ميكرد و سرانجام هم پاسخ ايشان اين بود كه دادگاه از نظر من صلاحيت ندارد. كسانيكه در جلسات اين بيدادگاه شركت كردهاند هرگز شكستن غرور اين افسر مزدور خود فروخته را توسط آيت الله طالقاني از ياد نخواهند برد.44
3-كردار و گفتار:
در اين باره محمد جواد رجائيان نيز ميگويد:«در آن شرايط كه خفقان شديدي وجود داشت آقاي طالقاني در گفتار و رفتارش هيچ وقت ملاحظه كاري نميكرد. انتقادات و پيشنهادهاي خود را خيلي صريح بيان ميكرد و اين مورد يكي از دهها علتي بود كه بچههاي تحصيلكرده را به مسجد] هدايت[ جذب ميكرد. يادم هست براي بار اول كه به مسجد رفتم اين گونه برنامهها را ديدم چراكه تازه از شهرستان و از يك محيط بسته آمده بوديم و نسبت به مطالبي كه ايشان ميگفت اطلاعي نداشتيم. براي ما خيلي جالب بود، وقتي خودمان با مسائل آشنا شديم افرادي كه داراي اعتقادات عميقي نبودند به اين پايگاه ميآورديم و اينها خيلي شيفته مطالب و رفتار ايشان شده بودند.»46
به دليل اينكه مسجد هدايت محل تجمع افراد مختلف با گرايشهاي گوناگون بود آيت الله طالقاني در خصوص شركت افراد در جلسات حساس بود. البته نسبت به كساني كه ميشناخت مشكلي نبود. ولي افراد جديدي كه ميآمدند از طريق شناسايي يا وارد مباحث مختلف شدن با آنها، ميفهميد كه براي چه كاري به اين محل آمدهاند. اما براي جلسات بعد با اين افراد گرم ميگرفت و جوياي احوالشان و مسافحه با آنان ميشد. اينگونه برخوردها و رفتارها افراد و دوستان ايشان را منسجمتر و شيفتهتر ميكرد.در اين رابطه دكتر حسين نامي ميگويد:«عدهاي از مردم به مسجد هدايت جذب ميشدند و اكثرا تحصيل كرده بودند. بعد از نماز و سخنراني بعضي از اين افراد جلو ميرفتند و به آقا عرض احترام و احوال پرسي ميكردند و ايشان نيز از اين فرصت استفاده كرده وسوالات خود را مطرح ميكرد. بعدا به دوستان نيز سفارش ميكرد كه از احوالات آنها باخبر شوند. اگر اين عده مشكلي اعتقادي داشتند در سخنراني يا صحبت كردن با مثال به آنها توضيح ميداد ولي اگر ساواكي بودند با صراحت به آنها ميگفت و در نهايت اگر مشكلي نداشتند آنها را در جلسات خصوصي و مسائل مهم همراهي ميكرد.»47
از مهمترين خصوصيات آيت الله طالقاني صراحت و جرات و شهامت ايشان چه در جلسات و چه در زندان و چه در محافل بود. ايشان با اين روحيه ضربهاي به رژيم ميزد كه مشتاقان مجالس و جلسات او بيشتر و مجذوبتر ميشدند و اگر هفتهاي يك روز و يا بعضيها اگر هر روز، ايشان را نميديدند برايشان سخت بود. آيت الله مهدوي كني در رابطه با شهامت آيت الله طالقاني ميگويد:« كسي كه در مقابل مامورين، با شخصيت تمام اظهار وجود ميكرد و صريحا آنها را ميكوبيد مرحوم طالقاني بود. اين حالت در ايشان بيش از ديگران بود و اين از امتيازات آن مرحوم بود و واقعا مامورين را تحت تاثير قرار ميداد. هميشه ايشان وقتي با مامورين برخورد ميكرد آنها را نصيحت ميكرد و حتي گاهي با آنها تندي ميكرد.»48
ايشان يكبار پس از آزادي از زندان، وقتي در مسجد حضور يافت، به منبر رفت و از همان پايين شروع به صحبت كرد و گفت كه چون دولت از من تعهد گرفته است كه به منبر نروم لذا از همين پايين حرفهايم را ميزنم.»49«بعضي وقتها از كلانتري بهارستان پيغام ميدادند كه به آيت الله طالقاني بگوييد به كلانتري بيايد. ايشان ميگفتند من با كسي كاري ندارم اگر كسي با من كار دارد اينجا بيايد.»50 هميشه لبه تيز صحبتهاي ايشان متوجه حكومت طاغوت بود داد و فريادش براي دستگاه پهلوي را با كمال صراحت بيان ميكرد و اين يكي از خصوصيات بارز اين پايگاه بود.51
ايشان ميگفتند اي ساواكيهاي ]داخل جلسات[ خبر ببريد كه طالقاني فكرش، دينش و مبارزاتش را رها نميكند چه بالاي منبر باشد چه پايين منبر.52آيت الله طالقاني در سنگر مسجد هدايت براي رو كردن دست بازيگران صحنه سياسي كشور و برگزار كنندگان انتخابات دروغين دوره بيستم مجلس شوراي ملي به سخنراني و افشاگري پرداخت و مسجد با سخنان او و حضور پرشور مردم، جنب و جوش خاصي يافت. رژيم براي جلوگيري از رسوايي بيشتر راه نجات خويش را در بستن مسجد ديد تا بلكه از سخنان آتشين آن مجاهد سترگ كه همچون گلولهاي بر پيكربيمار رژيم پهلوي فرود ميآمد رهايي يابد.53در رابطه با شجاعت آيت الله طالقاني سرهنگ سيد محمد سطوتي ميگويد:«در چهار راه حسن آباد مسيري از طرف كاخ مرمر به كاخ گلستان ترتيب داده بودند و سربازان در دو طرف خيابان به صف ايستاده و مانع ميشدند كه مردم از جنوب خيابان سپه به طرف شمال يا از شمال به طرف جنوب حركت كنند.
ناگاه سيد بزرگواري با شجاعت تمام ]مرحوم طالقاني[ رو به جمعيت و سربازان فرياد كشيد. سربازان! مملكت ما به وسيله دشمن اشغال شده چرا نميرويد كه دشمن را بيرون كنيد؟ فقط در جلو مردم سينه سپر كردهايد؟ سپس خطاب به جمعيت گفت: صف سربازان را بشكافيد وعبور كنيد. ناگاه سيل جمعيت صف سربازان را شكافته و نظام را به هم زدند كه در نتيجه برنامه حركت شاه و ميهمانانش بهم خورد. افسران ريختند و سيد را دستگير كردند. ناگاه سيل جمعيت زيادي از اطراف جمع شده و آقاي طالقاني را نجات دادند.»54
از ديگر خصوصيات اخلاقي ايشان جرات و شخصيت دادن به جوانها بود. در همين رابطه مهندس سيفيان ميگويد:«جوانان دنبال يك چنين خصوصياتي ميگشتند. در اين اوضاع و احوال بود كه بعضيها حرف طبيعي خودشان را نميتوانستند بزنند. به نظرم يكي از چيزهايي كه بيش از همه نقش آيت الله طالقاني را بارز مي كرد صراحت ايشان بود و حضرت امام(ره) نيز ايشان را ابوذر زمان ناميدند. آن مرحوم نقش مهمي در شخصيت و جرات دادن به جوانها داشتند.»55 مرحوم علي حجتي كرماني در اين خصوص ميگويد:«از خصوصيات ايشان صراحت و صداقت و از جمله انتقاد پذيريشان بود كه همه را جذب كرد. او حتي حاضر ميشد، با يك طلبه كم سن و سال به بحث بپردازد و اگر هم موردي را درست بگويد، بپذيرد.»56
ايشان در مورد واجبات حساسيت خاصي داشتند و با كمال صراحت واجبات را بيان مينمودند يا با رفتار و كردار خود نشان ميدادند. حجه الاسلام معاديخواه در اين رابطه ميگويد:«يك روز با هم در ماه مبارك رمضان از مسجد بيرون آمديم، ديدم ايشان با تسبيح خود به يك عابري كه دستش سيگار بود، زد. عابر وحشت كرد و پرت شد به يك طرف و بعد ايستاد و نگاهي به آيت الله طالقاني انداخت، برخورد ايشان نشانگر نهي از منكر و حساسيت مساله بود.»57 «ايشان اگر براي ديگران كاري انجام ميدادند و كمك ميكردند در حد وظيفه شرعي انجام ميدادند و از انجام كارهايي كه واسطهگري و كار چاق كني باشد عصباني شده و با صراحت ميگفتند كه انجام نميدهم و درست نيست.»58
4- هدايت و رهبري:
شهيد دكتر مصطفي چمران در اين رابطه ميگويد:«به راستي كه آن اجتماع كوچك كه با هدفي متعالي تشكيل ميشد در طوفان حوادث سياسي آن روزگار مانند كشتي نجات بود كه ما را از خطرات فراوان انحراف به گردابهاي چپ و راست حفظ ميكرد. او براي ما منبع جوشاني از ايمان و ابر پرباري از رحمت و محبت بود. به طوريكه هر حرف و مشكلي را با او مطرح مي كرديم برايمان پاسخ ميداد.»60
آيت الله طالقاني از روي اخلاص در عمل و گفتار، اقشار مختلفي را كه در مسجد حضور داشتند راهنمايي ميكرد و به عنوان يك پدر كه براي فرزند خود راهنما و الگو و هدايت گر است، عمل مينمود. از اينرو مردم عشق و علاقه وافري به ايشان داشتند و او نيز جهت ترويج و نشر حقايق اسلامي و ديني فعاليت گستردهاي را آغاز كرده بود. بيشتر كسانيكه در جلسات وي شركت مي كردند ايشان را در حكم پدر خويش ميدانستند. افرادي كه به اين پايگاه قدم مينهادند آنرا تنها مامن مطمئن و راحترين مكان براي طرح مسائل فكري خود مييافتند چراكه اين مكان به عنوان ستاد فرماندهي از سوي آيت الله طالقاني انتخاب شده بود.61
محمدجواد رجائيان در خصوص راحت و مطمئن بودن جوانها در مسجد هدايت ميگويد:«آيت الله طالقاني حرف دل جوانها را ميزد، بچهها او را دوست داشتند. مطالب جديدي از اسلام و واقعيتها مطرح ميكرد و محفل گرمي تشكيل شده بود. ايشان نميگفت بعدا يا وقت ديگري، بلكه همانجا جواب قاطع و صريحي به سوالات ميدادند. آيت الله طالقاني حرف دل ما را ميزد.»62در اين رابطه سيد ابراهيم موسوي نيز ميگويد:«ايشان كه از ابزارهاي جنگي عليه رژيم نميتوانستند استفاده نمايند به همين جهت از تعليم وتربيت به عنوان اهرم اصلي بهره ميبردند.»63
اين اهرمها داراي ابعاد مختلفي بود كه آيت الله طالقاني در هر مكاني از آنها به عنوان وسيله هدايت و راهبردي مهم استفاده مينمود. مرحوم آيت الله طالقاني بارها با اشاره به ارزشهاي اسلامي مردم را به جهاد اكبر كه مبارزه با نفس بود فرا ميخواند و نيز مبارزه با رژيم طاغوت را يادآور ميشد.
پی نوشت:
28- همان، ص24
29- خاطرات حجه الاسلام معاديخواه
30- خاطرات مهندس يكتا
31- شجوني، همان
32- معاديخواه، همان
33- خاطرات مكري نژاد
34- دانش منفرد، همان
35- علي دواني، نهضت روحانيون ايران، ج1و2، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران،1377، ص433
36- راهي كه نرفته ايم، همان،ص21
37- رجائيان، همان
38- حكايتهايي از زندگي آيت الله طالقاني، همان،ص82-81
39- قاضي طباطبايي، همان
40- خاطرات طالب زاده
41- خوش صولتان، همان
42- سيفيان، همان
43- صادقي، همان
44- طالقاني، به اهتمام علي جان زاده، انتشارات همگام، تهران، 1358، ص9
45- خاطرات ولي اله چهپور
46- رجائيان، همان
47- خاطرات دكتر حسين نامي، آرشيو بنياد تاريخ. ش772
48- راهي كه نرفتهايم، همان،ص44
49- طالقاني در آئينه گفتار و كردار، همان،ص10
50- سياح مالكي، همان
51- رجائيان، همان
52- صاحب الزماني، همان
53- آيت الله طالقاني، ابوذر امام، همان،ص40-39
54- راهي كه نرفته ايم، همان،ص26
55- سيفيان، همان
56- راهي كه نرفته ايم، همان،ص383
57- معاديخواه، همان
58- موسوي، همان
59- محمدرضا محمدي پاشاك، روزي مردي برخاست، ص90
60- راهي كه نرفته ايم، همان،ص23
61- نامي، همان
62- رجائيان، همان
63- موسوي، همان
منبع : ای رسانه
/خ