آقای ثانیهها!
آیا از سرزمین یاسها آمدهای كه عطر نفسهایت از فرسنگها جانمان را مینوازد؟!
یا از سرزمین آیینهها آمدهای كه صداقت در كلامت موج میزند...؟! چشمان پرگناه ما هرگز تو را ندید. امّا با قلبمان تو را همیشه احساس میكنیم.
من تازه عروسان بیوه شده و عمر یك روزة نوزادانی را كه سالها در انتظارشان بودهاند میفهمم. من چنگالهای بیرحم نامردان عالم كه بر جوانی جوانان ما چنگ میاندازد را میبینم.
من قلمهایی را كه تو را افسانه میخوانند میدانم.
حكومت عشق در مملكتی علَم میشود كه مردمش عاشق باشند؛ آری ما فقط عاشقی را «شعار» دادهایم و بس.
مهربانا! مگذار تسبیح نگاهمان از فرط جدایی دانه دانه شود...
اللّهمّ بلّغ مولانا الإمام الهادی المهدی(عج)
منبع: ماهنامه موعود شماره 97
/س
یا از سرزمین آیینهها آمدهای كه صداقت در كلامت موج میزند...؟! چشمان پرگناه ما هرگز تو را ندید. امّا با قلبمان تو را همیشه احساس میكنیم.
سلالة زهرا!
آقای لحظه های پرالتهاب من!
مهربانتر از باران!
عزیزفاطمه!
آقای پر از احساس!
تنهاترین مرد خدا!
من تازه عروسان بیوه شده و عمر یك روزة نوزادانی را كه سالها در انتظارشان بودهاند میفهمم. من چنگالهای بیرحم نامردان عالم كه بر جوانی جوانان ما چنگ میاندازد را میبینم.
من قلمهایی را كه تو را افسانه میخوانند میدانم.
یاور افلاكی من!
شاهد دادگاه عدل!
حكومت عشق در مملكتی علَم میشود كه مردمش عاشق باشند؛ آری ما فقط عاشقی را «شعار» دادهایم و بس.
مهربانا! مگذار تسبیح نگاهمان از فرط جدایی دانه دانه شود...
اللّهمّ بلّغ مولانا الإمام الهادی المهدی(عج)
منبع: ماهنامه موعود شماره 97
/س