علامه عسگرى و نقد متون تاريخ اسلام (1)

علامه سيد مرتضى عسگرى به سال 1332 ه .ق (1293 ش) در شهر سامرا متولد شد1 و در خانواده‏اى اصيل و اهل علم پرورش يافت؛ مقدمات علوم دينى و مقدارى از دروس سطح را در سامرا فرا گرفت و در سال 1350 يعنى در سن 18 سالگى به قم هجرت كرد و مدت پنج سال از محضر اساتيد و آيات عظام، مرعشى، شريعتمدارى ساوجى، امام خمينى، ميرزا خليل كمره‏اى، شيخ مهدى شهيد و... بهره‏مند گرديد.2 در سال 1355 ه .ق جهت تكميل تحصيلات خود به عتبات عاليات برگشت و همراه
پنجشنبه، 7 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علامه عسگرى و نقد متون تاريخ اسلام (1)
علامه عسگرى و نقد متون تاريخ اسلام (1)
علامه عسگرى و نقد متون تاريخ اسلام (1)

نويسنده:رمضان محمدى




علامه سيد مرتضى عسگرى به سال 1332 ه .ق (1293 ش) در شهر سامرا متولد شد1 و در خانواده‏اى اصيل و اهل علم پرورش يافت؛ مقدمات علوم دينى و مقدارى از دروس سطح را در سامرا فرا گرفت و در سال 1350 يعنى در سن 18 سالگى به قم هجرت كرد و مدت پنج سال از محضر اساتيد و آيات عظام، مرعشى، شريعتمدارى ساوجى، امام خمينى، ميرزا خليل كمره‏اى، شيخ مهدى شهيد و... بهره‏مند گرديد.2 در سال 1355 ه .ق جهت تكميل تحصيلات خود به عتبات عاليات برگشت و همراه تحقيقات علمى، تربيتى و تبليغى خويش، به فعاليت‏هاى اجتماعى پرداخت. پانزده مؤسسه شيعى،از جمله درمانگاه «الرعاية الاسلاميه» و «دانشگاه اصول دين»، يادگار اين فعاليت‏هاى علامه در بغداد است‏.3
در سال 1373 ه .ق «رياست جمعيت خيريه اسلامى» را كه مرحوم «هبة الدين شهرستانى» تأسيس كرده بود به عهده گرفت. وى در اثر مبارزه با رژيم بعثى عراق تحت تعقيب قرار گرفت و در سال 1389 ه .ق ناچار به مهاجرت به لبنان شد و در آن‏جا مشغول مبارزه با استعمار گرديد تا اين‏كه به كشور خود ايران بازگشت و منشأ خدمات شايان توجهى شد كه تأسيس «مجمع علمى اسلامى» در سال 1398 ه .ق، تأسيس «دانشكده اصول دين» در سه شهر قم (به سال 1375) تهران (به سال 1376) و دزفول (به سال 1377) از آن جمله است.4 دورى از تعصب و رجوع به متون اصيل و دست اول علماى اسلام - اعم از شيعه و سنى - از ويژگى‏هاى ممتاز نوشته‏هاى علامه است كه بسيارى از دانشمندان اهل سنت را به تمجيد از ايشان واداشته و آثار او را مرجع و منبع قابل اعتمادى براى آنان ساخته است‏5.
علامه عسگرى در تأليفات فراوانى كه به زبان‏هاى فارسى و عربى دارد، با بررسى عميق و دقيق روايات تاريخى و با تكيه بر قرآن و سنت، بسيارى از حقايق تاريخ اسلام را از خلال كتاب‏هاى متعدد تاريخى روشن ساخته و برخى از تحريفات واقع شده در تاريخ را بيان نموده‏است.
روش كلى علامه اين است كه مصادر و مدارك شريعت اسلامى در دو مكتب خلفا و امامت را كه در كتب معتبر آنان آمده است - خصوصاً در چهار كتاب خود: معالم المدرستين، عبدالله بن سبأ، يكصدو پنجاه صحابى ساختگى و روايات ام المؤمنين عايشه در تاريخ اسلام - به طور دقيق بررسى نموده و حقايق را از خلال كتاب‏هاى متعدد تاريخى از ساخته‏هاى افرادى مثل «سيف كذاب» تفكيك و روشن مى‏نمايد.
كتاب‏هاى علامه با اين‏كه روايات هر مدرسه [مدرسه خلفا و اماميه‏] را به چالش كشانده و كاملا علمى و تحقيقى است، داراى بيان روشن و نثرى روان، راحت و گواراست، به طورى كه عموم خوانندگان را به خود جذب مى‏كند.
علامه عسگرى در طول چند دهه گذشته، آثار چندى در زمينه‏هاى تاريخ، كلام، قرآن و ساير علوم از خود به جاى گذاشته است كه برخى از مهم‏ترين آن آثار عبارتند از: 6
.1 القرآن الكريم فى عصر الرسول (ص) و ما بعده.
.2 القرآن الكريم فى مدرسة الخلفاء.
.3 القرآن الكريم فى روايات المدرسة اهل البيت(ع).
.4 معالم المدرستين (در سه جلد).
5.احاديث ام المؤمنين عايشه.
.6 عبد الله بن سبأ و ديگر افسانه‏هاى تاريخى (در سه جلد).
7.خمسون و مائة صحابى المختلق (در چهار جلد).
.8 نقش ائمه در احياء دين (در چهارده كتابچه درسى).
.9 على مائدة الكتاب و السنة.
.10 ولايت على (ع) در قرآن كريم و سنت پيامبر(ص).
11.نقش عايشه در تاريخ اسلام(در سه جلد).
.12 آخرين نماز پيامبر(ص).
13.اديان آسمانى و مسأله تحريف
.14 سقيفه (بررسى نحوه شكل‏گيرى حكومت پس از رحلت پيامبر اكرم (ص).
.15 بر گستره كتاب و سنت (مجموعه جزوات 15 جلدى).
16.عقايد الاسلام من القرآن الكريم.
.17 مع التليدى فى كتاب الانوار الباهره.
.18 فى طريق اهل البيت(ع).
.19 المصطلحات الاسلاميه.
.20 صلاة أبى بكر.
آثار وى در كلام مقارن، بيانگر تأثيرپذيرى شديد وى از سيد شرف الدين است. علامه عسگرى در تأليفات خود علاوه بر استفاده از شيوه‏هاى محدود تحقيق - از قبيل روش‏هاى توصيفى تاريخى، تحليلى، مقايسه‏اى و تكيه بر اسناد - منابع و مراجع بررسى را با تمام شرايط، جست و جو و تحقيق و كنترل كرده است، سپس در پرتو قرآن و سنت صحيح درباره آن‏ها داورى كرده و به نكات تازه و بديعى دست يافته است.7
نكته‏اى كه تذكر آن لازم است اين كه پاره‏اى از روش‏هايى كه در اين مقوله به آن اشاره مى‏شود، به صراحت در كتب ايشان بيان نشده، بلكه از كليات نوشته‏هاى ايشان استخراج و انتزاع شده است.
اميد است امروزه روش‏هاى جديد تحقيق، با روش‏هاى كهن علماى سلف پيوند خورده و شيوه‏هاى تحقيقى تكامل يافته‏اى به دست آيد تا نسل جديد پژوهشگر، بتواند مسير مشخصى را با قوانين علمى ثابت بپيمايد! البته در قرن حاضر تلاش‏هايى در تدوين روش‏هاى تحقيق فرزانگان گذشته انجام گرفته، ولى هنوز نوشته‏اى جامع كه در اين باب فراگير بوده و نمونه‏هايى علمى را در اختيار محققين قرار دهد وجود ندارد.

مهم‏ترين نكات روشى در تحقيقات علامه عسگرى‏

قبل از پرداختن به روش علامه، لازم است گفته شود كه مقصود ما از روش، عبارت است از: شيوه، اسلوب، طريق و آيين. واضح است كه روش با سبك كه عبارت است از روش خاص ادراك و بيان افكار به وسيله تركيب كلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبير تفاوت دارد. اما روش‏هاى علامه عبارتند از:

1. توجه به منابع كهن و جديد و پيوند آن‏ها

علامه در نوشته‏هاى خود براى بررسى يك مطلب، افزون بر توجه به منابع كهن، به نوشته‏هاى معاصران خود اعم از مسلمانان و مستشرقين توجه دارد و با اين‏كه براى اثبات ديدگاه‏هاى خود تنها به كتب دست اول علماى اسلام تمسك مى‏كند، به نقل‏هاى رشيد رضا، فريد وجدى، احمد امين مصرى، بستانى يا برخى مستشرقين معاصر مانند فان فلوتن، نيكلسن و...به دليل عنايت آنان به منابع قديم توجه دارد.8

2. استفاده از آمار، نمودار و جدول‏

علاّ مه در نوشته‏هاى خود براى نشان دادن صحت و سقم و تطور اخبار و مقايسه بين نسخه‏هاى متعدد، با هدف به دست آوردن نحوه و مقدار تحريفات از آمار، نمودار و جدول بهره برده است. در سراسر كتاب يكصد و پنجاه صحابى اين روش مشهوداست.9

3. روشن ساختن منابع و مستندات نقل يك خبر

در نوشته‏هاى متعدد به علت تكرار برخى اخبار، از آن‏ها تصور تواتر شده است كه علاّ مه با روشن ساختن منابع و مستندات آن اخبار اين تصور را باطل كرده است. به عنوان نمونه مى‏توان به داستان عبد الله سبأ اشاره كرد كه بيش از دوازده قرن است تاريخ نويسان افسانه او را مى‏نويسند و هر چه از عمر آن مى‏گذرد، شهرت بيشترى پيدا مى‏كند.
علامه عسگرى در مورد داستان عبدالله بن سبأ كه افسانه سراى اولى آن را در لباس حديث و روايت آورده و نويسندگان بعدى به آن آرايش مخصوصى داده‏اند، ابتدا به آغاز پيدايش اين افسانه و زندگى راويان آن از اولى تا به امروز مى‏پردازد و معلوم مى‏سازد كه چه كسانى و با چه اسنادى اين قصه را روايت كرده‏اند، سپس اصل داستان را آورده آن را تحليل و نتيجه‏گيرى مى‏كند10.
ريشه يابى اين داستان از قرن حاضر تا منبع اصلى اين خبر چنين است:
، رشيد رضا (م. 1356ه .ق) بنا به تصريح خود اين داستان را از جزء سوم تاريخ ابن اثير (صفحات 95 - 103) گرفته و به دلخواه خود بر آن چنين حاشيه زده است: اولين كسى كه اصول تشيع را از خود ساخت، مردى يهودى به نام عبدالله بن سبأ بود كه از راه خدعه و نيرنگ اظهار اسلام نمود، وى مردم را به غلو در باره على - كرم الله وجهه - دعوت مى‏كرد تا ميان اين امت تفرقه ايجاد نموده دين و دنياى آنان را تباه گرداند11.
، ابن كثير(م. 774 ه) نيز داستان ابن سبأ را از سيف بن عمر نقل كرده و در آخر تصريح كرده است كه اين خلاصه‏اى است از آنچه ابن جرير نقل كرده است.12
، ابو الفداء (م. 732 ه) در تاريخ خود المختصر، داستان عبدالله بن سبأ را به ضميمه داستان‏هاى نادرست ديگرى آورده و در ديباچه كتابش گفته است كه مطالب كتاب خود را از تاريخ ابن اثير گرفته است.13
، ابن اثير (م. 630 ه) صاحب كتاب الكامل فى التاريخ كه داستان مذكور را در ضمن حوادث سال (30 - 36ه .ق) نقل كرده، در مقدمه كتاب خود گفته است: مطالب اين كتاب را از كتاب تاريخ بزرگ ابوجعفر محمد بن جرير طبرى كه نزد عامه مردم مورد اعتماد است گرفتم.14
وى در تحقيقات خود، سند گفتار علما و دانشمندانى را كه به نحوى عبدالله بن سبأ را عامل اصلى اختلاف بين مسلمانان نشان داده و شيعه را به او منسوب كرده‏اند،به دو دسته تقسيم مى‏كند. سند گفتار دسته اول مانند: ابن خلدون، مير خواند، غياث الدين فرزند مير خواند، فريد وجدى، بستانى، احمد امين مصرى، حسن ابراهيم حسن، فان فلوتن خاور شناس معروف، نيكلسن، دوايت دونالدسن، و ولهاوزن را با توجه به تصريح آنان به محمد بن جرير طبرى نسبت مى‏دهد و مستند گفتار دسته دوم مانند ابن بدران در تهذيب ابن عساكر15، ابن‏ابى‏بكر در كتاب التمهيد، سعيد افغانى در كتاب عايشه و السياسه و ذهبى را سه منبع: تاريخ طبرى، تاريخ ابن عساكر و فتوح سيف بن عمر مى‏داند.
در نتيجه، سند همه كسانى كه داستان عبدالله بن سبأ را نقل كرده‏اند به نحوى به سيف بن عمر كذاب مى‏رساند كه هيچ‏كس وى را توثيق نكرده و به عكس اتفاق در قدح او دارند.16
نمونه ديگر، روايات اختلاف قرائات است كه با همين روش مشخص كرده كه اين روايات از كتاب القرائات سيارى وارد تفسير التبيان شيخ طوسى شده و از آن جا به تفسير ابو الفتوح رازى و از آن به تفسير گازر تا به مستدرك الوسائل يا فصل الخطاب حاجى نورى رسيده است. علامه اين نوع روايات را كه از طريق منابع اهل سنت وارد منابع شيعه شده، «روايات منتقله» ناميده است.17

4. استفاده از آراء دانشمندان ديگر

علاّ مه گاهى براى قوت بخشيدن به تحليل‏ها و نتيجه‏گيرى‏هاى خويش از نظرات و آراى دانشمندان سود جسته است. به عنوان مثال وى در باره وصايت على بن ابى طالب (ع)، ضمن تحليل وصايت، شواهد زيادى بر اين مطلب اقامه مى‏كند و علاوه بر استفاده از روايات و نصوص، به نظرات دانشمندانى مانند بيهقى، ابن ابى الحديد و...نيز تمسك مى‏كند.18 يا بعد از نتيجه‏گيرى اين مطلب كه بسيارى از انحرافات در تاريخ اسلام از سيف نشأت گرفته، شخصيت سيف را مخدوش دانسته و شواهدى از نظريات دوازده نفر از دانشمندان اهل سنت را دليل ضعف اخبار و شخصيت دروغين سيف مى‏آورد.19

5. تضعيف راوى و روايت با نشان دادن تطور روايت‏

براى تضعيف يك راوى و روايت، روايات او را ذكر كرده و سپس همان روايت را با رواياتى كه از طريق ديگر نقل شده است، مقايسه مى‏كند و تصرفات راوى را در روايت نشان مى‏دهد20.
نمونه: بعد از نقل روايت سيف در باره جنگ‏هاى خالد، مطلبى را تحت عنوان «سنجش سخن سيف با ديگران» آورده و در ذيل عنوان فوق گفته است: سيف مى‏گويد خليفه ابوبكر به خالد بن وليد دستور داد تا نيمى از افراد سپاه را براى عزيمت به شام با خود برگزيند، بدانسان....
اما ديگران مى‏گويند كه خليفه ابوبكر به خالد بن وليد دستور داد تا افراد قوى و كار آمد سپاه را انتخاب كند، و از كارافتادگان و بيكاره‏ها را واگذارد. و....
علامه بعد از سنجش اين روايت سيف با روايات ديگر به نتيجه‏گيرى مى‏پردازد و در خصوص داستان فوق با عبارت «دست آورد اين داستان» مى‏گويد: علاوه بر اهدافى كه سيف در ساختن چنين داستانى در نظر داشته است، در حديث خود با كمال وضوح تصريح و تأكيد مى‏كند كه دو قهرمان افسانه‏اى‏اش جزء اصحاب آن حضرت بوده‏اند و...21
علامه در روش مقايسه بين اخبار كه از مهم‏ترين روش‏هاى او براى بازيابى وقايع تاريخى و تشخيص روايات داستانى از غير داستانى است، به طور كلى چند كار انجام مى دهد:
الف. با صبر و دقتى شايسته موارد اختلاف را بيان مى‏كند.22
ب. مفردات و اصطلاحات موجود در برخى روايات را توضيح مى‏دهد.
ج. شرح حال راويان را در صورت لزوم ذكر مى‏كند.
ب. روايات منابع مورد اعتماد را با منابع غير مورد اعتماد خويش مقايسه و نتيجه‏گيرى مى‏كند.
د. روايات داستانى را كه به عنوان وقايع تاريخى ذكر شده‏اند، نشان مى‏دهد.
در روايات سيف وارد شده است كه ريگ‏هاى بيابان براى لشگريان اسلام به طور معجزه آسايى تبديل به آب شد، درياها به زمين شنزار تبديل گشت و سپاهيان خليفه بر روى آب راه رفتند! عمر از مدينه فرمانده خويش را كه در دارابگرد بود صدا زد و او را از نظر موضع‏گيرى جنگى راهنمايى نمود و او پيروز شد! يا گله گاوها به سخن در آمدند و مسلمانان را از مخفيگاه خود با خبر ساختند23.
علامه نتيجه‏گيرى‏ها و داورى‏هاى غلط برخى مستشرقان را نتيجه روايات داستانى سيف مى‏داند كه براى اسلام و مسلمانان به يادگار مانده است.24

6. تطبيق برخى حوادث نقل شده با آيات قرآن‏

براى نمونه روايت عايشه درباره تاريخ نزول تيمم را با آيات قرآن مقايسه و از نظر تاريخى ردّ كرده است. علامه براى رد سخن عايشه، علاوه بر اين كه مطالب نقل شده را خلاف فضاى حاكم بر جنگ بنى مصطلق مى‏داند، تصريح دارد روايت‏هاى ديگرى نيز هست كه شأن نزول آيه را خلاف روايت او بيان كرده، اما ما از بيان آن‏ها صرف نظر و فقط به خود قرآن رجوع مى‏كنيم.
در شأن نزول آيه تيمم در كتاب صحيح بخارى‏25، صحيح مسلم‏26، موطأ مالك‏27 و...از عايشه نقل شده است كه در يكى از سفرهاى رسول خدا (ص)(بنى المصطلق) وقتى به منزل بيداء يا ذات الجيش رسيدند، حضرت (ص) لشگر را براى پيدا كردن دانه‏هاى گردنبند عايشه فرود آورد، در آن سر زمين آب نبود، مسلمانان نيز دچار بى آبى بودند. آن‏گاه خداوند آيه تيمم را نازل كرد.
وى اين نقل عايشه را مخالف با تاريخ نزول آيات 43 سوره نساء ...حتى تغتسلوا... و ششم سوره مائده و ان كنتم جنبا... مى داند و طبق صريح آيه معتقد است كه زمان حكم وضو و غسل با هم بيان شده‏اند. بنابر اين، نقل عايشه از نظر تاريخى نمى‏تواند وجهى از درستى داشته باشد، به جهت اين‏كه با قضيه تاريخى ديگرى كه دلالت بر باهم بودن حكم اين دو دارد، در تعارض است و قرآن مؤيد واقعه‏اى است كه حكم اين دو را باهم مى‏داند28.

7. با كمك از زمان وقوع حوادث ديگر، تاريخ مجهولى را معلوم مى‏كند

براى تعيين تاريخ وضع و جعل احاديث سيف - كه به لحاظ مجهول بودن بيوگرافى سيف مجهول است - از قول طبرى داستانى را درباره فتوحات ايران ضمن حوادث سال 22 هجرى نقل مى‏كند و زمان به وجود آمدن احاديث را مشخص مى‏كند.29

پی نوشت ها :

1. فصلنامه علمى تخصصى علوم حديث، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1380، ص 78.
2. كتاب ماه(دين)، سال اول، ارديبهشت 1377، شماره 7 و 6، ص 12.
3. نقش عائشه در تاريخ اسلام، ترجمه محمد على جاودان، ج 3، ص 9، مقدمه مترجم.
4. فصلنامه علمى تخصصى علوم حديث، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1380، ص 105.
5. نامه‏هاى دانشمندان اهل سنت در تمجيد از علامه در مقدمه كتاب‏هاى ايشان درج شده است.
6. كيهان فرهنگى، دى 80 - شماره 183، ص 57؛ كتاب ماه(دين)، سال اول، ارديبهشت 1377، شماره 7 و 6، ص 14.
7. عبد الله بن سبأ، ج 3، ص 38.
8. همان، ج 1، ص 47 به بعد.
9. يكصدو پنجاه صحابى ساختگى،مترجم سردارنيا، ج 3، ص .45 براى نمونه‏هاى استفاده ايشان از آمار جهت نشان دادن صحت و سقم اخبار ر.ك: القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج 3، ص 239، 297، 364.
10. عبدالله بن سبأ، ج 1 ،ص 47 و 34.
11. الشيعه و السنه، ص 4 - 6 به نقل از عبد الله بن سبأ، ج 1، ص 4-6.
12. ابن كثير،اسماعيل بن كثير، البداية و النهاية، ج 7، ص 188.
13. ابو الفداء اسماعيل بن على، المختصر فى اخبار البشر، ج 1، ص 11.
14. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 1، ص 3.
15. وى متوفاى 1346 ه .ق است كه تاريخ ابن عساكر را مختصر كرده و آن را تهذيب ابن عساكر ناميده است.
16. عبد الله بن سبأ، ج 1، ص 66.
17. القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج 3، ص 548؛ فصلنامه علمى تخصصى علوم حديث، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1380، ص .96 نمونه ديگر آن ر.ك: يكصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج 3، ص‏280.
18. معالم المدرستين، ج 1، 413.
19. عبد الله بن سبأ، ج 1، ص 70 و ج 3، ص 50.
20. همان، ج 2، ص 200 و ج 3، ص 35.
21. يكصدوپنجاه صحابى ساختگى، مترجم سردارنيا، ج 1،ص 284.
22. عبد الله بن سبأ، ج 3، ص 24؛ 44؛ 45.
23. يكصدو پنجاه صحابى ساختگى،ج 1، ص 107؛ عبد الله بن سبأ، ج 2، ص 182.
24. عبد الله بن سبأ، ج 2، ص 21.
25. كتاب بخارى، ج 1، ص 86.
26. صحيح مسلم، ج 1، ص 192.
27. مالك بن انس، كتاب الموطأ، ج 1، 53.
28. يكصدو پنجاه صحابى ساختگى، ج 1، ص 24 وج 3، ص 81.
29. همان، ج 1، ص 37 و 35.

ادامه دارد .....




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.