اهمیت دعای خیر والدین در حق فرزندان

در این مقاله به اهمیت دعای خیر پدر و مادر در حق فرزند از منظر روایات پی می برید.
سه‌شنبه، 9 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهمیت دعای خیر والدین در حق فرزندان
فرزندی که والدین در حقّ او دعای خیر می کنند

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مضمون فرمود: دعای سه گروه- بدون شک- مستجاب می گردد: دعای مظلوم. و دعای مسافر. و دعای پدر برای فرزند خود[1].

امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود:
دعاهایی وجود دارد که بین آنها و خدای عزّ وجلّ حائل و حجابی نیست

- از جمله آن دعاها-:. ..
دعای پدر در حقّ فرزند- هنگامی که به او نیکی می کند-.
و دعای پدر علیه فرزند- هنگامی که او را عاق می کند-[2].

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنها مستجاب می گردد.
و دربهای آسمان در برابر آن دعاها گشوده می شود.
و آن دعاها تا عرش الهی بالا می رود:
دعای نیک پدر در حقّ فرزند خود.
و دعای مظلوم علیه ظالم خود.
و دعای شخصی که به عمره رفته است- تا وقتی که برمی گردد-.
و دعای روزه دار- تا هنگامی که افطار می کند-[3].

امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنها مستجاب می گردد:
پیشوای عادلی که در حقّ پیروان خود دعا می کند.
و برادری که در حقّ برادر خود- در غیاب او- دعا می کند.
در این هنگام خداوند عزّ و جلّ فرشته ای را می گمارد.
و آن فرشته خطاب به او می گوید: همان دعایی را که برای برادر خود خواستی.
به تو نیز داده می شود.
و دعای پدر در حقّ فرزند خود.
و دعای مظلوم.
زیرا خدای متعال می گوید: به عزّت و جلالم سوگند که انتقام تو را از ظالم خواهم گرفت- اگر چه پس از گذشت مدّت زمانی باشد-[4].

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مضمون فرمود: چهار دعا وجود دارد که بین آنها و خدای عزّ و جلّ حائل و حجابی نیست:
دعای پدر در حقّ فرزند خود.
و دعای برادر در حقّ برادر خود- در غیاب او-.
و دعای مظلوم.
و دعای شخص با اخلاص [5].

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنها مستجاب می گردد:
پیشوای دادگری که برای پیروان خود دعا می کند.
و پدر نیکوکاری که در حقّ فرزند خود دعا می کند.
و فرزند نیکوکاری که در حقّ پدر خود دعا می کند.
و مظلوم.
زیرا خدای عزّ وجلّ می گوید: به عزّت و جلالم سوگند که تو را کمک و یاری خواهم نمود- اگر چه پس از گذشت مدّت زمانی باشد-[6].

 امام باقر علیه السلام فرمود: دعای پنج گروه است که بین آنها و خدای عزّو جلّ حائل و حاجبی نیست:
دعای پیشوای دادگر.
و دعای مظلوم.
خدای عزّ وجلّ می گوید: انتقام تو را از ظالم خواهم گرفت- اگر چه مدتی به طول بیانجامد-.
و دعای فرزند شایسته در حقّ والدین خود.
و دعای پدر شایسته در حقّ فرزند خود.
و دعای مؤمن برای برادر مؤمن خود- در غیاب او-.
به او گفته می شود: برای تو نیز چنین خواهد بود[7].

 امام صادق علیه السلام فرمود: شش گروه هستند که بین دعای آنها و خداوند حائل و حاجبی نیست:
پیشوای دادگر.
و دعای پدر نیکوکار در حقّ فرزند خود.
و دعای فرزند شایسته در حقّ پدر خود.
و دعای مؤمن در حقّ مؤمن- در غیاب او-.
و دعای مظلوم.
زیرا خدای عزّ و جلّ می فرماید: انتقام تو را از ظالم خواهم گرفت- اگر چه بعد از گذشت مدّت زمانی باشد-.
و دعای فقیر در حقّ شخصی که به او کمک کرده است- اگر مؤمن باشد-[8].

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: دعای پدر در حقّ فرزند خود. مانند دعای پیغمبر در حقّ امّت خود می باشد[9].

شخصی بنام ابن الاشجعی می گوید: من در دست دشمنان اسیر شده بودم.

و- در ایام اسارت- هر روز برای آنها شترچرانی می کردم.

روزی از روزها در حالی که مشغول چراندن شتران بودم متوجّه شدم که از آن دشمنان دور شده ام. و آنها به من توجّهی ندارند.

در این هنگام من فرصت را غنیمت شمرده و از غفلت دشمن استفاده کردم و سوار شتری شدم و از دست آنها گریختم.

و در حالی که سوار بر یک شتر شده و از آنجا دور می شدم. بقیه شتران- که تعداد آنها صد شتر بود- نیز به دنبال شتری که سوار آن بودم. روانه شدند. و پشت سر آن راه افتادند.

و بدین ترتیب از دست دشمنان نجات یافتم.

و هنگامی که به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیدم. ایشان به من فرمود:

تمام این شتران. مال تو می باشد.

و خدای متعال بخاطر دعایی که پدرت در حقّ تو نموده است. این شتران را به تو عطا نموده است [10]

ابو حمزه می گوید: روزی دخترم از جای بلندی افتاد و به همین خاطر دست او شکسته شد.

او را نزد شکسته بند بردم تا دست او را ببیند.

شکسته بند گفت: دست او شکسته شده است و باید دست را گچ گرفت.

و به داخل اتاق خود رفت تا وسایل شکسته بندی را بیاورد. و من در حالی که در کنار درب اتاق ایستاده بودم. دل شکسته شدم و گریستم و برای دخترم دعا کردم.

شکسته بند- به قصد بستن دست دخترم از اتاق بیرون آمد- و دست دخترم را گرفت تا آن را معالجه نماید.

ناگهان به من گفت: چیزی از آثار شکستگی در دست دختر نمی بینم.

و پس از دیدن دست دیگر دخترم دوباره گفت: چیزی از آثار شکستگی در دست دخترت نمی بینم.

آنگاه من نزد امام صادق علیه السلام رفتم و جریان را برای ایشان بازگو نمودم.

در این هنگام امام صادق علیه السلام به من فرمود:- ای ابا حمزه- دعای تو با رضای الهی قرین گشت. و آن دعا- در کمتر از چشم برهم زدنی- به اجابت رسید[11].

منصور دوانیقی خلیفه ستمگر بنی عباس یکی از نواده های امام مجتبی علیه السلام را که داود نام داشت. بدون هیچ تقصیر و گناهی دستگیر نمود.

و او را با غل و زنجیر از شهر مدینه به عراق برد. و در آنجا زندانی کرد.

مادر داود می گوید: فرزندم مدتی زندانی بود و من از او هیچ خبری نداشتم.

و هنگامی که از احوال او جویا می گشتم.

عده ای به من می گفتند: که او کشته شده است.

و عدّه ای دیگر می گفتند: که او را- مانند دیگر فرزندان امام مجتبی علیه السلام- در لابلای ستونها زنده بگور نموده اند.

و من به همین خاطر نگران حال فرزندم بودم.

و به درگاه خدای عزّ وجلّ دعا نموده و تضرّع و استغاثه می کردم.

و رهایی فرزندم را از خداوند متعال طلب می نمودم.

و از اهل ایمان نیز درخواست می کردم که برای خلاصی فرزندم دعا کنند.

تا بتوانم قبل از آنکه بمیرم فرزندم را ببینم.

عن إبراهیم بن عبید اللَّه بن العلاء قال: حدّثتنی فاطمة بنت عبد اللَّه بن إبراهیم بن الحسین قالت: لمّا قتل أبو الدوانیق. عبدا للَّه بن حسن- بعد قتل ابنیه محمّد و إبراهیم-
حمل ابنی- داود-* من المدینة مکبّلًا بالحدید- مع بنی عمّه الحسنیین- إلی العراق.
فغاب عنّی حیناً. و کان هناک مسجوناً. فانقطع خبره. و أعمی أثره.
و کنت أدعو اللَّه و أتضرّع إلیه. و أسأله خلاصه.
و أستعین بإخوانی من الزهّاد و العبّاد و أهل الجدّ و الإجتهاد.
* و هو حفید الإمام المجتبی علیه السلام. إسم والده: حسن. و إسم جدّه- أیضاً- حسن علیه السلام.

آن مؤمنین نیز در این مورد کوتاهی نکرده و برای رهایی فرزندم دعا می کردند.

مدتی بر این منوال گذشت.

غم من از دوری فرزندم بیشتر شد. و ناراحتیم افزون گشت.

و روز به روز دل تنگتر می شدم. به حدّی که از آمدن او ناامید گشتم.

روزی به نزد امام صادق علیه السلام رفتم.

و بخاطر کسالتی که آن حضرت علیه السلام داشت از ایشان عیادت نمودم.

و هنگامی که خواستم از نزد ایشان مرخص گردم.

آن حضرت از احوال فرزندم داود از من جویا شدند؟

هنگامی که امام صادق علیه السلام از احوال فرزندم سؤال کردند. من گریستم.

و به امام صادق علیه السلام گفتم:- ای مولای من- از داود هیچ خبری ندارم.

و نگران حال او هستم.

و أسألهم أن یدعوا اللَّه لی أن یجمع بینی و بین ولدی- قبل موتی-.
فکانوا یفعلون. و لا یقصّرون فی ذلک.
و کان یصل إلی أنّه قد قتل.
و یقول قوم: لا. قد بُنی علیه اسطوانة مع بنی عمّه.
فتعظم مصیبتی. و اشتدّ حزنی.
و لا أری لدعائی إجابة. و لا لمسألتی نجحاً.
فضاق- بذلک- ذرعی.
و کبر سنّی. و رقّ عظمی.
و صرت إلی حدّ الیأس- من ولدی- لضعفی و انقضاء عمری.

مدت زیادی است که از من دور شده. و او در عراق زندانی می باشد.
و با این کهولت سنّی که دارم امیدی ندارم که قبل از مرگم او را ببینم.
من اشتیاق زیادی به دیدار فرزندم دارم. و برای او دل نگران هستم.
از شما می خواهم که برای خلاصی او دعا کنید.
زیرا او برادر رضاعی شماست. و هر دوی شما- در نوزادی- هم شیر بوده اید.
در این هنگام امام صادق علیه السلام به مادر داود فرمود:
- ای مادر داود- چرا دعای استفتاح را نمی خوانی؟
زیرا استجابت این دعا تضمین شده است.
و آن دعا. دعائی است که زود به اجابت می رسد.
و آن دعا. دعائی است که خدای متعال درهای آسمان را برای آن می گشاید.
و ملائکه با آن دعا روبرو می شوند. و بشارت اجابت آن را می دهند.
و خدای متعال بهشت را به شخصی که این دعا را بخواند. کرامت می فرماید.

قالت: ثمّ إنّی دخلت علی أبی عبد اللَّه جعفر بن محمّد علیهما السلام- و کان علیلًا-.
فلمّا سألته عن حاله و دعوت له. و هممت بالإنصراف.
قال علیه السلام لی:- یا امّ داود- ما الّذی بلغک عن داود؟
- و کنت قد أرضعت جعفر بن محمّد علیهما السلام بلبنه-.
فلمّا ذکره- لی- بکیت.
و قلت له:- جعلت فداک- أین داود؟ داود محتبس بالعراق. و قد انقطع عنّی خبره.
و یئست من الإجتماع معه. و إنّی لشدیدة الشوق إلیه. و التلهف علیه.
و أنا أسألک الدعاء له. فإنّه أخوک من الرضاعة.

در این هنگام مادر داود به امام صادق علیه السلام گفت:- ای فرزند پاکان و راستگویان- چگونه می توانم به این دعا دسترسی پیدا کنم؟ و به آن آگاهی یابم؟
در این هنگام امام صادق علیه السلام به این مضمون به مادر داود فرمود:- ای مادر داود- حلول ماه رجب نزدیک است.
و این ماه. ماه مبارکی است که حرمت زیادی دارد.
و دعا در این ماه. مستجاب می گردد.
بر تو لازم است که سه روز از این ماه را روزه بگیری.
- روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم-.

قالت: فقال لی أبو عبداللَّه علیه السلام:- یا امّ داود- فأین أنت عن دعاء الإستفتاح. و الإجابة و النجاح؟
و هو الدعاء* الّذی یفتح اللَّه عزّ وجلّ له أبواب السماء. و تلتقی الملائکة. و تبشّر بالإجابة.
و هو الدعاء المستجاب الّذی لا یحجب عن اللَّه عزّ و جلّ.
و لا لصاحبه- عند اللَّه تبارک و تعالی- ثواب دون الجنّة.
قالت: قلت: و کیف لی به- یا ابن الأطهار الصادقین-؟
قال علیه السلام:- یا امّ داود- فقد دنا هذا الشهر الحرام.- یرید علیه السلام شهر رجب-.
و هو شهر مبارک عظیم الحرمة. مسموع الدعاء فیه.
ف صومی منه ثلاثة أیام. الثالث عشر. و الرابع عشر. و الخامس عشر. و هی الأیام البیض.
ثمّ اغتسلی فی یوم النصف منه عند زوال الشمس.
* فی إقبال الأعمال هکذا: و هو الدعاء الّذی تفتح له أبواب السماء.
و یلقی صاحبه الإجابة- من ساعته-.
و لیس لصاحبه عند اللَّه تعالی جزاء إلّاالجنّة.

سپس در روز پانزدهم- هنگام ظهر وقت زوال خورشید- غسل نمائی.
و هشت رکعت نماز بخوانی- چهار نماز دو رکعتی-.
و باید که رکوع و سجود و قنوت آنها را با خوبی انجام دهی.
در رکعت اوّل سوره: حمد.
و سپس سوره: قل یا ایها الکافرون. را بخوان.
و در رکعت دوّم. سوره: حمد.
و سپس سوره: قل هو اللَّه أحد. را بخوان.
و در باقی شش رکعت- بعد از حمد- هر سوره ای را که مایل هستی بخوان.
سپس نماز ظهر را بجای آور.
و پس از نماز ظهر- بار دیگر- آن هشت رکعت را تکرار کن.
و باید رکوع و سجود و قنوت آنها را بخوبی انجام دهی.
و لازم است که- در هنگام نماز- پاکیزه ترین لباسهایت را بپوشی.

و صلّی الزوال- ثمان رکعات-. ترسلین فیهنّ. و تحسنین رکوعهن و سجودهن و قنوتهن.
تقرأین- فی الرکعة الاولی-: بفاتحة الکتاب. و قل یا أیها الکافرون.
و فی الثانیة: قل هو اللَّه أحد.
و فی الستّ البواقی: من السور القصار- ما أحببت-.
ثمّ تصلّین الظهر. و ترکعین- بعد الظهر- ثمان رکعات.
تحسنین رکوعهنّ و سجودهنّ و قنوتهنّ [12].

و پس از انجام این نماز- در حالی که رو به قبله هستی- سوره حمد را صد بار بخوان.
و سوره قل هو اللَّه أحد. را صد بار بخوان.
و آیة الکرسی. را ده بار بخوان.
سپس سوره انعام. و بنی اسرائیل. و کهف. و لقمان. و یاسین. و صافات. و فصّلت.
و شوری. و دخان. و فتح. و واقعه. و ملک. و قلم. و انشقاق.
و بقیه سوره ها را تا آخر قرآن بخوان[13]:


پی نوشت ها:
[1] قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: ثلاث دعوات مستجابات- لا شکّ فیهنّ-: دعوة المظلوم. و دعوة المسافر. و دعوة الوالد لولده( النوادر للسیّد فضل اللَّه الراوندی- علیه الرحمة- ص 93).
( راجع: مشکاة الأنوار ج 1 ص 365 و مکارم الأخلاق ج 2 ص 20).
[2] قال الإمام الصادق علیه السلام: ثلاث دعوات لا یحجبن عن اللَّه تعالى:
دعاء الوالد لولده- إذا برّه-. و( دعوته)* علیه- إذا عقّه-.
و دعاء المظلوم على ظالمه. و دعاؤه لمن انتصر له منه.
و رجل مؤمن دعا لأخ له مؤمن. واساه فینا.
و دعاؤه علیه. إذا لم یواسه- مع القدرة علیه و اضطرار أخیه إلیه-( الأمالی للشیخ الطوسی- علیه الرحمة- ص 280 المجلس 10 و عدّة الداعی ص 133 و تنبیه الخواطر ج 2 ص 171).
* ما بین القوسین لم یذکر فی عدّه الداعی.
فی عدّة الداعی و تنبیه الخواطر هکذا: دعا لأخیه المؤمن إذا واساه فینا.
من یستجاب دعاؤه- و هو-: الوالد لولده- إذا برّه-. و علیه- إذا عقّه-.
و کذا الوالدة ...( المصباح للشیخ الکفعمی- علیه الرحمة- ص 994).
[3] قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أربعة لا تردّ لهم دعوة. و تفتح* لها أبواب السماء. و تصیر إلى العرش: دعاء الوالد لولده.
و المظلوم على من ظلمه.
و المعتمر حتّى یرجع.
و الصائم حتّى یفطر( جامع الأخبار ص 436 و فضائل الأشهر الثلاثة ص 111 و ص 86 و الأمالی للشیخ الصدوق- علیه الرحمة- ص 337 المجلس 45).
* فی ص 86 من فضائل الأشهر الثلاثة هکذا: و یفتح لهم أبواب السماء.
قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أربعة لا تردّ لهم دعوة. حتّى یفتح لها أبواب السماء. و تصعد إلى العرش: دعوة الوالد لولده.
و المظلوم على من ظلمه.
و المعتمر حتّى یرجع.
و الصائم حتّى یفطر( من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 146).
قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أربعة لا تردّ لهم دعوة. حتّى تفتح لهم أبواب السماء. و تصیر إلى العرش: الوالد لولده.
و المظلوم على من ظلمه.
و المعتمر حتّى یرجع.
و الصائم حتّى یفطر( الکافی ج 2 ص 510 و عوالی اللئالی ج 4 ص 21).
[4]  قال الإمام الصادق علیه السلام: أربعة لا ترد لهم دعوة: الإمام العادل لرعیته.
و الأخ لأخیه- بظهر الغیب-. یوکّل* اللَّه به ملکاً یقول له: و لک مثل ما دعوت لأخیک.
و الوالد لولده.
و المظلوم.
یقول الربّ عزّ وجلّ: و عزّتی و جلالی لأنتقمنّ لک- و لو بعد حین-( الأمالی للشیخ الطوسی- علیه الرحمة- ص 150 المجلس 5 و مصادقة الإخوان ص 77).
* فی مصادقة الإخوان هکذا: یوکّل به ملک. یقول.
قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أربعة لا ترد لهم دعوة: إمام عادل. و والدٌ لولده.
و الرجل یدعو لأخیه- بظهر الغیب-.
و المظلوم.
یقول اللَّه عزّ وجلّ: و عزّتی و جلالی لأنتصرنّ لک- و لو بعد حین-( من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 255 و الخصال ص 197 و مکارم الأخلاق ج 2 ص 320).
( راجع: روضة الواعظین 2 ص 152).
[5] قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أربع دعوات لا یحجبن عن اللَّه تعالى: دعاء الوالد لولده.
و الأخ- لظهر الغیب- لأخیه. و المظلوم. و المخلص( مهج الدعوات ص 221).
[6]  قال أمیرالمؤمنین علیه السلام: أربعة لا ترد لهم دعوة:
الإمام العادل لرعیته.
و الوالد البارّ لولده.
و الولد البارّ لوالده.
و المظلوم.
یقول اللَّه عزّ إسمه:- و عزّتی و جلالی- لأنتصرنّ لک- و لو بعد حین-( الإرشاد للشیخ المفید- علیه الرحمة- ج 1 ص 304).
[7]  قال الإمام الصادق علیه السلام: کان أبی علیه السلام یقول:
خمس دعوات لا یحجبن عن الربّ تبارک وتعالى:
دعوة الإمام المقسط.
و دعوة المظلوم.
یقول اللَّه عزّ وجلّ: لأنتقمنّ لک- و لو بعد حین-.
و( دعوة)* الولد الصالح لوالدیه.
و( دعوة)* الوالد الصالح لولده.
و دعوة المؤمن لأخیه- بظهر الغیب-.
فیقول: و لک مثله( الکافی ج 2 ص 509 و مکارم الأخلاق ج 2 ص 19 و عدّة الداعی ص 131).
* ما بین القوسین لم یذکر فی عدّة الداعی.
[8] ( 1)- قال الإمام الصادق علیه السلام: ستّة لا یحجب لهم- عن اللَّه- دعوة:
الإمام المقسط.
و الوالد البارّ لولده.
و الولد الصالح لوالده.
و المؤمن لأخیه- بظهر الغیب-.
و المظلوم.
یقول اللَّه: لأنتقمنّ لک- و لو بعد حین-.
و الفقیر المنعم علیه- إذا کان مؤمناً-( معدن الجواهر للشیخ الکراجکى- علیه الرحمة- ص 55 و مستدرک الوسائل ج 5 ص 256 و بحار الأنوار ج 90 ص 360).
[9] قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: دعاء الوالد لولده. ک دعاء النبیّ لُامّته( مشکاة الأنوار ج 1 ص 365).
[10]  حکى ابن الأشجعی قال: إنّی کنت فی أسر العدو.
و هم یبعثونی مع جمالهم إلى الرعى- کلّ یوم- و حول جماعة منهم.
فرأیت- یوماً- خلوة منهم.
فرکبت ناقة و سقتها.
فجاء- بعدی- تمام المأة.
فقال النبیّ صلى الله علیه و آله: هی- کلّها- لک.
و اللَّه ساقها. لدعاء والدک( مستدرک الوسائل ج 5 ص 257).
[11]  هشام بن الحکم. عن أبی حمزة. قال: کانت بنیّة* لی سقطت. فإنکسرت یدها.
فأتیت بها التیمی. فأخذها فنظر إلى یدها. فقال: منکسرة. فدخل یخرج الجبائر- و أنا على الباب- فدخلتنی رقّة على الصبیّة. فبکیت و دعوت. فخرج بالجبائر. فتناول بید الصبیّة. فلم یر بها شیئاً. ثمّ نظر إلى الاخرى. فقال: ما بها شی‏ء.
قال: فذکرت ذلک لأبی عبداللَّه علیه السلام. فقال علیه السلام:- یا أبا حمزة- وافق الدعاء. الرضاء.
فاستجیب لک فی أسرع من طرفة عین( اختیار معرفة الرجال ص 273 الرقم 355).
* فی نسخة: صبیة.
فی بعض النسخ: التمیمی. و لعلّ المراد ذکر وصف الجبّار( نقلًا عن هامش المصدر).
[12]  ثمّ صلّی العصر. و استقبلی القبلة. و اقرأی الحمد- مأة مرّة- و ...
( کتاب: فضائل شهر رجب للحاکم الحسکانی. باب: الصلاة و الدعاء فی منتصف شهر رجب.
و هو المعروف بدعاء الإستفتاح).
[13] و در کتاب شریف مصباح المتهجّد در مورد کیفیّت اعمال امّ داود- بصورت مختصر- اینگونه ذکر شده است:
1) روزه گرفتن روزهاى سیزده و چهارده و پانزده ماه رجب.
2) غسل کردن* در روز پانزدهم هنگام ظهر- وقت زوال خورشید-.
3) خواندن نماز ظهر و عصر- با نیکو بجا آوردن رکوع و سجود آنها-.
4) قرار گرفتن در جاى خلوتى که چیزى او را مشغول نسازد. و شخصى با او سخن نگوید.
5) خواندن سوره‏هاى معیّنى از قرآن کریم.
6) رو به قبله بودن- در وقت خواندن سوره‏هاى قرآن-.
7) خواندن دعاى مخصوص.
8) به سجده رفتن و قرار دادن گونه‏هاى صورت بر زمین- پس از فارغ شدن از خواندن آن دعا-.
9) گفتن این ذکر مخصوص در حال سجده.
10) ریختن اشک از چشم- اگر چه به مقدار اندکى باشد-.
* یادآورى مى‏شود که این غسل مستحب است.
و نمى‏تواند جایگزین وضو باشد.
لذا براى اداى نماز باید وضو گرفت.

منبع: حوزه نت


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط