اختلال افسردگی اساسی

نشخوار فکری خصیصه‌ی محوری سندرم شناختی- رفتاری در افسردگی است. نشخوار فکری به شیوه‌های مختلف تعریف شده است، اما به طور کلی، به افکار تکراری غیرقابل کنترل درباره‌ی مشکلات شخصی اطلاق می شود.
يکشنبه، 14 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اختلال افسردگی اساسی
مدل و درمان فراشناختی  اختلال افسردگی اساسیmajor depressive disorder (MDD)، بر درک علل نشخوار فکری و حذف این فرایند ناسازگارانه تمرکز می کند. نشخوار فکری، خصیصه ی اصلی سندرم شناختی -توجهی (CAS) است که در پاسخ به افکار منفی، غمگینی و تجربهی فقدان، فعال میشود. سندرم شناختی-توجهی باعث تداوم غمگینی و باورهای منفی شده و به دوره های افسرده ساز منجر می شود.
 
اختلال افسردگی اساسی با یک یا چند برهه‌ی افسردگی اساسی مشخص می شود. یک برهای افسردگی اساسی در نسخه ی چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM - IV )( انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۹۴) به عنوان «یک دورهی حداقل دو هفته‌ای که در جریان آن یکی از دو علامت خلق افسرده یا فقدان علاقه یا لذت در تقریبا همه ی فعالیت ها وجود دارد» تعریف می شود. علاوه بر علایم فوق، حداقل چهار علامت یا بیشتر از فهرست علایم شامل تغییر در اشتها یا وزن، بی خوابی یا پرخوابی تقریبا در هر روز، بی قراری یا کندی که توسط دیگران قابل مشاهده است، خستگی یا فقدان انرژی، افکار تکراری درباره‌ی مرگ یا خود کشی، باید وجود داشته باشد. علایم باید در بیشتر روز، تقریبا هر روز به مدت دو هفته متوالی تداوم داشته باشند.
 
دوره های افسردگی اساسی major depressive episodes  (MDE) درمان نشده، معمولا ۶ ماه یا بیشتر طول می کشد. در اکثر موارد بهبودی کامل وجود دارد، اما در حدود ۳۰-۲۰ درصد موارد، برخی علایم برای ماهها یا سالها باقی می مانند که برای تأمین ملاکهای کامل اختلال افسردگی اساسی کافی نمی باشند. افراد ممکن است دوره های مکرر افسردگی را در طول عمرشان تجربه کنند. برخی دوره ها ممکن است تداوم یابند، زمانی که ملاک های دورهی افسردگی اساسی برای حداقل دو سال گذشته وجود داشته باشند، این دوره ها به صورت مزمن طبقه بندی می شوند.
 
نشخوار فکری، خصیصه‌ی محوری سندرم شناختی- رفتاری در افسردگی است. نشخوار فکری به شیوه‌های مختلف تعریف شده است، اما به طور کلی، به افکار تکراری غیرقابل کنترل دربارهی مشکلات شخصی اطلاق می شود. نولن هوکسیما (۱۹۹۱) در نظریهی سبکهای پاسخ دهی خود در مورد افسردگی، نشخوار فکری را به صورت تفگر تکراری و گذرا درباره ی علایم افسردگی و علل و پیامدهای احتمالی آن تعریف می کند. بر اساس این نظریه، «نشخوار فکری شامل تمرکز مکرر بر این واقعیت که فرد افسرده است، بر علایم افسردگی و بر علل، معانی و پیامدهای علایم افسردگی است» (نولن - هوکسیما، ۱۹۹۱، ص 569).
 
مارتین و تسر (۱۹۸۹، ۱۹۹۶) اصطلاح «نشخوار فکری» را به طور وسیع تر، در اشاره به هر نوع فکری که گرایش به تکرار شدن دارد، به کار می برند. آنها اظهار می دارند که «نشخوار فکری دسته ای از افکار هشیارانه است که حول یک موضوع سودمند معمولی می چرخد و در غیاب تقاضاهای محیطی فوری، که ضرورت آن افکار را ایجاب می کنند، به طور مکرر رخ میدهند» (۱۹۹۶، ص. ۷).
 
به طور خلاصه، نشخوار فکری به شیوه های مختلف، به عنوان طبقه ی وسیعی از افکار تکرار شونده که عمدتا با افسردگی مرتبط هستند، تعریف شده است (برای مثال، پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۴). تبیین نظری ارایه شده توسط رویکرد فراشناختی (ولز و ماتیوز، ۱۹۹۴) نشخوار فکری و نگرانی را به مثابهی راهبردهای مقابله ای ارادی و فعالانه، شامل افکار تکراری، برای مقابله با هیجان و رویدادهای تهدید کننده در نظر می گیرد. نشخوار فکری را می توان به عنوان نوعی پردازش ذهنی، با هدف درک دلایل غمگینی و یافتن راهی برای مقابله با افکار و احساسات آشفته ساز قلمداد کرد. در مقابل، نگرانی، به پیش بینی خطر و برنامه ریزی راههایی برای اجتناب یا مقابله با آن معطوف است. نشخوار فکری در پی یافتن پاسخ به این قبیل سؤالها است: «چرا چنین احساسی دارم؟»، «این چه معنایی برای من دارد؟» و «چگونه می توانم احساس بهتری داشته باشم؟». در مقابل، نگرانی در صدد یافتن پاسخ به سؤال هایی مانند «چه کاری باید در آینده انجام دهم؟»، «چه طور می توانم از خطر اجتناب کنم؟» و «چگونه می توانم آمادگی خودم را حفظ کنم؟» است.
 
بر اساس مدل فراشناختی، هر دو نوع تفگر، راهبردهایی هستند که با هدف خود تنظیمی، توسط رخدادهای درونی مانند افکار و هیجان های منفی برانگیخته می شوند. برای مثال، نگرانی معمولا توسط افکار مرتبط با خطر از قبیل «اگر مورد حمله واقع شوم، چه میشود؟» فعال می شود، در حالی که نشخوار فکری توسط افکاری مانند «هیچ کس مرا دوست ندارد» برانگیخته می شود. تفاوت مهمی بین افکار خود آیند منفی و نگرانی و پاسخ نشخوار فکری که در پی آنها فعال می شود، وجود دارد. در درمان فراشناختی، افکار خود آیند منفی که در درمان شناختی رفتاری سنتی بسیار مهم پنداشته می شوند، صرفا به عنوان برانگیزاننده های سبکهای پردازشی ناکارآمد (مانند نشخوار فکری) در نظر گرفته می شوند که علت مهم آسیب شناسی روانی و محور اصلی درمان محسوب می شوند.
 
هرچند هم پوشیهایی بین نگرانی و نشخوار فکری وجود دارد، تفاوت هایی نیز بین آنها وجود دارد که به واسطه ی انواع سؤالهایی که هر فرایند درصدد پاسخ دادن به آنها است مشخص می شود. نشخوار فکری بیشتر معطوف به گذشته است، در حالی که نگرانی بیشتر معطوف به آینده است. نگرانی، به اجتناب یا پیش گیری از خطر مربوط می شود، در حالی که نشخوار فکری، بیشتر به درک و یافتن معنی مربوط می شود. به نظر می رسد هر دو فرایند با اجتناب از تجارب منفی مرتبط هستند.
 
شواهد تجربی از این هم پوشی حمایت می کنند. مقیاس های نشخوار فکری و نگرانی هم بسته اند، و میزان هم پوشی آنها ۲۱-۱۶ درصد گزارش شده است (برای مثال، سیگرسترومه، تسائو ، آلدن، و کراسک، ۲۰۰۰). پاپاجورجیو و ولز (۱۹۹۹ الف، ۱۹۹۹ ب، ۲۰۰۴) در تلاش برای تبیین شباهت ها و تفاوتهای نگرانی و نشخوار فکری دریافتند که در افراد غیر بیمار، نشخوار فکری در مقایسه با نگرانی از لحاظ محتوای کلامی پایین تر بود و با احساس اجبار کمتر برای عمل، تلاش ضعیف تر و اعتماد پایین به حل مسأله، همراه بود. با این حال، نشخوار فکری بیشتر از نگرانی معطوف به گذشته بود. در نمونه ی بالینی، نشخوار فکری در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال وحشت زدگی مقایسه شد. در مقایسه با نگرانی افراد گروه مبتلا به وحشت زدگی، نشخوار فکری در افراد مبتلا به افسردگی، طولانی تر، کنترل ناپذیرتر و قابل قبول تر بود و با تلاش اندک برای حل مسأله، اعتماد پایین تر به حل مسأله و گرایش بیشتر به گذشته، همراه بود. با این حال، پس از تعدیل نتایج برای انجام مقایسه های چندگانه، تنها تفاوت های باقی مانده، شامل تلاش برای حل مسأله، اعتماد به حل مسأله و گرایش به گذشته بودند. فرسکو، فرانکل، منین ، تورک و هایمبرگ (۲۰۰۲) با تحلیل عاملی ماده های پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا و پرسشنامهی سبک های پاسخ نشخواری، دو عامل نشخوار فکری را شناسایی کردند که آنها را «متمرکز شدن بر افکار» و «ارزیابی شناختی فعال هم نام گذاری کردند و دو عامل نگرانی را شناسایی نمودند که آنها را درگیر شدن با نگرانی » و «عدم نگرانی» که نامیدند.
 
به طور خلاصه، نشخوار فکری و نگرانی با هم همپوشی دارند، اما انواع متفاوتی از راهبردهای تفگر مربوط به خود، تکراری و منفی هستند که هدفشان مقابله با رویدادها، افکار و هیجانها است. نشخوار فکری و نگرانی از جمله فرایندهای مفهومی توصیف شده در سندرم شناختی- توجهی هستند و از فراشناختهای مشابهی ناشی می شوند. بنابراین درمان نگرانی و نشخوار فکری از برخی جهات شبیه هم خواهد بود.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما