درمان تفکر نشخواری

درمانگر از استعاره‌ها، به عنوان وسیله ای برای نشان دادن نقش نشخوار فکری استفاده می کند و پایه و اساسی برای ایجاد فراآگاهی فراهم می سازد.
يکشنبه، 14 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمان تفکر نشخواری
درمانگر فرایند آماده سازی را با تدوین مفهوم سازی موردی و تعیین میزان آگاهی بیمار از تفکر نشخواری شروع می کند. در آغاز، هدف اصلی، کمک به بیمار در شناخت نقش مهم نشخوار فکری در تشدید افسردگی است. استعارهی سودمند در این جا، استعاره «بیرون کشیدن خود از یک گودال» است. درمانگر می تواند بگوید: «آیا می توان خود را از گودالی بیرون کشید و در همان حال به کندن گودال ادامه داد؟ نشخوار فکری مانند تلاش برای بیرون کشیدن خود از یک گودال است. هرچه بیشتر این گودال بکنید، وسیع تر و عمیق تر میشود. با توجه به این که نشخوار فکری موجب عمیق تر شدن و تشدید افسردگی می شود، راه خوبی برای رهایی از آن نیست.»
 
درمانگر از استعاره‌ها، به عنوان وسیله ای برای نشان دادن نقش نشخوار فکری استفاده می کند و پایه و اساسی برای ایجاد فراآگاهی فراهم می سازد. مهم است که بیمار به جای تمرکز بر واقعیت یا به نوعی محتوای فکر افسرده ساز، یک مدل ذهنی از اهمیت فرایندهای فکری ایجاد نماید. درمانگر برای روشن کردن و تبیین نحوهی کار کرد مدل، مفهوم سازی موردی را مرور می کند. درمانگر این طور می گوید:
 
با نگاه کردن به نموداری که ترسیم کردیم، می توانیم عوامل مهمی را ببینیم که به ما کمک می کنند تا علت افسردگی شما را بفهمیم. به ویژه، می توانیم ببینیم که چه چیزی افسردگی را تقویت کرده و تداوم می بخشد. یک عامل مهم، تمایل شما به تفکر مداوم درباره ی افکار و احساسات منفی است. این نوع تفکر «نشخوار فکری» خوانده میشود و به نظر می رسد شما باورهایی دربارهی لزوم نشخوار فکری برای درک و حل و فصل تجارب خود دارید. با این حال، آگاهی شما از این فرایند محدود است و تردیدهایی نیز دربارهی قابل کنترل بودن آن دارید. عامل دیگری که موجب تداوم افسردگی شما می شود، رفتارتان است. افسردگی با کاهش فعالیت همراه است و وقتی مسایل بر روی هم انباشته می شوند و شما بیشتر وقت خود را صرف نشخوار فکری می کنید، این وضعیت می تواند مشکل ساز شود. نشخوار فکری باعث عمیق تر و طولانی تر شدن افسردگی می شود، و شما را در وضعیت بدتری قرار می دهد. برای مثال، چند وقت یک بار در جریان نشخوار فکری به نتیجه ی خوشایندی می رسید؟ آیا این کار موجب بهتر شدن حال شما می شود یا آن را بدتر می کند؟ بنابراین همان طور که میبینید نشخوار فکری باورهای منفی ناسازگارانهی شما را دربارهی خودتان و موقعیتتان نیرومند می سازد.»
 
استفاده از سؤال هایی که اثرات نشخوار فکری، باورهای فراشناختی و رفتار را آشکار میسازند، به آماده سازی فرد برای اجرای مدل فراشناختی کمک می کند. سؤال های رایج برای آماده سازی بیمار از این قرارند: چه مدتی است که درباره ی مسایلتان نشخوار فکری می کنید؟» آیا این کار مسایل شما را حل کرده است؟ پیش بینی می کنید چه قدر دیگر طول می کشد؟ بر این باورید که نشخوار فکری به شما کمک می کند تا مسأله افسردگی تان را حل کنید.
 
این نویدبخش به نظر می رسد، چون بدان معنا است که تنها کاری که لازم است انجام دهید نشخوار فکری است، و اگر این کار را بکنید بهتر خواهید شد. چه قدر به این موضوع باور دارید؟» ظاهرة تلاش می کردید از طریق نشخوار فکری احساس خوبی در خودتان ایجاد کنید. پس چرا تاکنون مؤثر واقع نشده است؟» به نظر می رسد تلاش می کردید از طریق نشخوار فکری احساس بهتری پیدا کنید، اما آیا نشخوار فکری روش متعادل و منصفانه ای برای دیدن موقعیتان است؟»
اگر توجه تان از نشخوار فکری منحرف شود، مثلا وقتی مجبورید کار دیگری را انجام دهید، چه اتفاقی در مورد احساس غمگینی تان می افتد؟ این موضوع چه چیزی درباره‌ی نقش نشخوار فکری در تأثیر گذاشتن بر احساساتتان، نشان میدهد؟»
 

افزایش انگیزه ی بیمار

برخی بیماران افسرده در مورد بهبود بخشیدن خلقشان و دست برداشتن از نشخوار فکری دوسوگرایی تردید دارند. آنها افسردگی را نوعی مجازات (تنبیه) قلمداد می کنند که سزاوارش هستند، با ویژگی های شخصیتی خاصی دارند که منجر به اتخاذ رویکرد بیش از حد مفهومی و تحلیلی نسبت به هیجانها و فعالیتها میشود. در این شرایط، هدف درمانگر، افزایش ناهماهنگی، هم به عنوان یک تکنیک آماده سازی و هم به عنوان روشی برای بالا بردن انگیزهی بیمار برای تغییر نشخوار فکری است. برای مثال درمانگر این طور می گوید:
 
به نظر می رسد بر این باورید که مستحق افسردگی به عنوان نوعی مجازات هستید. آیا این مجازات با جرم تناسب دارد؟ اگر دایما کسی را تنبیه کنید، آیا او تغییر می کند؟ چه طور می فهمید که چه موقع به اندازه ی کافی تنبیه شده اید؟» به نظر می رسد دو نوع ذهنیت در مورد نشخوار فکری دارید. از یک طرف بر این باورید که کار سودمندی است، اما از طرف دیگر بر این باورید که غیرقابل کنترل است و در بیشتر مواقع از آن آگاه نیستید. اگر نمی توانید نشخوار فکری را کنترل کنید و آگاهی محدودی از وقوع آن دارید، در آن صورت چه طور می تواند سودمند باشد؟
 
در برخی موارد سطوح پایین انگیزه و مشارکت بیمار در فرایند درمان، با سطوح بالای ناامیدی ادراک شده مرتبط است که در آن بیمار معتقد است مشکل او قابل تغییر نیست. در این موارد، درمانگر باید خطر خودکشی را ارزیابی نموده و در صورت نیاز، عوامل بازدارندهی اقدام به خودکشی را شناسایی و تقویت نماید. درمانگر با طرح این ایده که مشکل اصلی، نحوهی پاسخدهی بیمار به افکار مربوط به درماندگی، بدون آزمودن این افکار است، با ناامیدی مبارزه می کند. درمانگر به  بیمار نشان میدهد که استفاده از راه های تازه برای پاسخ دادن به این افکار از طریق انجام فعالیت سازمان یافته به جای درگیر شدن در نشخوار فکری، احساس واقع بینانه تری از امکان تغییر فراهم می سازد. بیمار با پاسخ دادن به افکار ناامیدی از طریق نشخوار فکری و نافعالی، فرصت های تغییر را واقعا محدود می کند و این فرایندی است که باید معکوس شود.
 
ناامیدی و سطوح پایین انگیزش، اغلب از باورهای فراشناختی منفی مانند این باور که افسردگی بیماری غیر قابل کنترلی است یا کنترل افکار افسرده ساز ممکن نیست، نشأت می گیرد. در صورت وجود ناامیدی، درمانگر در آغاز درمان بر تغییر ناامیدی متمرکز می شود.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.